جنگ افغانستان
در ۷ اکتبر ۲۰۰۱ توسط نیروهای ایالات متحده آمریکا با نام رسمی عملیات بلندمدت آزادی (به انگلیسی: /bdi>Operation Enduring Freedom/bdi>>/>) در پی حمله القاعده به رهبری اسامه بن لادن به نیویورک و واشنگتن در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و هشدار جورج دبلیو بوش رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا به گروه طالبان مبنی بر اخراج گروه تروریستی القاعده از افغانستان و رد این درخواست از سوی طالبان؛ آغاز شد. به دنبال خودداری طالبان از پذیرش خواست ایالات متحده آمریکا فرمان حمله به افغانستان در روز ۷ اکتبر سال ۲۰۰۱ صادر شد. بریتانیا از سال ۲۰۰۲ فعالیتهای نظامی مستقل خود را آغاز کرد. هدف اصلی این جنگ، مبارزه و از بین بردنالقاعده، طالبان و حامیان آن بود. تقریباً یک ماه بعد رژیم طالبان سقوط کرد و با برگزاری کنفرانس بُن حامد کرزی به قدرت رسید و در انتخاباتریاست جمهوری افغانستان به مقام ریاست جمهوری برگزیده شد.
اگرچه در دفاع از مشروعیت این جنگ، آمریکا اعلام نمود که اجازه جنگ از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد از آنجا که این جنگ براساس نوعی دفاع شخصی زیر ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد حساب میشود، نیاز نیست و این یک حمله متجاوزانه نیست همچنین انتقادهای وجود داشت که حمله به افغانستان و تجاوز آن تحت ماده ۵۱ به هیچ وجه قانونی نیست و توجیه آن برای حملات ۱۱ سپتامبر به دلیل آنکه این حمله یک "حمله مسلحانه" از طرف کشوری نبود بلکه حملهای تروریستی از جانب گروهها بود غیر قابل قبول است
حکومت جرج بوش در این مورد نیز هیچگاه به دنبال تهیه بیانیهای برای شروع جنگ و علت آن مطرح نکردندو دولت طالبان را حامیان تروریست معرفی کرده و به نقض قوانین و حقوق بشر محکوم کردند. در ۲۰ دسامبر ۲۰۰۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد به آمریکا اجازه تشکیل آیساف را در شرایطی صادر کرد که آیساف موظف به سنجیدن تمام تدابیر ممکن و یاری کردن به دولت موقتی افغانستان هستند.دستورها آیساف بعدها در تاریخ ۱۱ اوت ۲۰۰۳ به ناتو واگذار شد
پس از خارج شدن اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۸۹ از خاک افغانستان، دولت کمونیست جمهوری دموکراتیک افغانستان به دستمجاهدین افغان در سال ۱۹۹۲ سقوط کرد. بعد از آن، در بین مجاهدین منازعات مختلفی برای گرفتن کنترل قدرت از دست یکدیگر باعث جنگهایی در بین خود آنها شد که سالها به طول انجامید. درست است دفاع شخص امرا پس از 11 سپتامبر بود ول وقت امرا از طالبان خواست القاعده را اخراج ند انها نپذرفتند وعملا ان موضوع گروه خاص 11 سپتامبر را افرد ول در ل با حمات ومعاونت در ار شر است
در سال ۱۹۹۶، طالبان، حرکت اسلامی که در سال ۱۹۹۴ تشکیل شده بود شهر کابل را تسخیر کردند و بیش از ۹۰% کشور را تحت کنترل گرفتند و منطقهی کوچکی را در شمال شرقی برای مجاهدین اختصاص دادند که پایان جنگهای داخلی بین مجاهدین و شروع حکومتی نو توسط طالبان برای افغانستان بود.
اگرچه در همین سال، جامعه جهانی، شامل آمریکا، بیان نمودند که طالبان منبع بسیار پایداری برای به دست گرفتن کنترل این کشور جنگزده هستند.[۳۲] افراط آنها در قوانین اسلامی و مذاکرده نکردن با دشمنان به زودی این حرف را نقض کرد. در سال ۱۹۹۶، اسامه بن لادن و گروهش القاعده وارد افغانستان شده و از آنجا به عنوان مرکز عملیاتهای خود استفاده نمودند. با وجود طالبان، القاعده توانست از افغانستان برای اهداف نظامی، تعلیم سربازانش، خرید و فروش اسلحه، هماهنگی با دیگر جهادیها و نقشه برای طرحهای جدید تروریستی خود استفاده کند.[۳۳] پیش از حادثه ۱۱ سپتامبر بین ۱۰،۰۰۰ تا ۲۰،۰۰۰ نفر در کمپهای القاعده تعلیمات نظامی دیدند.[۳۴]
حادثه بمبگذاری اوت ۱۹۹۸ سفارت آمریکا به بن لادن از سوی رییس جمهور بیل کلینتون نسبت داده شده بود که او نیز دستور حمله موشکی کمپهای تعلیمی القاعده را در افغانستان صادر کرد. در همان زمان آمریکا از طالبان خواستار تحویل دادن بن لادن به آنها در سال ۱۹۹۹ شده بود که طالبان این خواستهها را رد کردند.[۳۵] سازمان اطلاعاتی آمریکا در دهه ۹۰ در افغانستان فعالیتهایی داشت که به دنبال دستگیری و یا کشتن بن لادن بودند. این تیم چندین عملیات را انجام دادند اما هیچوقت دستور قتل او را از طرف رییس جمهور دریافت نکردند. البته این ماموریتها باعث روابط بسیار خوبی شد که در سال ۲۰۰۱ ورود آمریکا به خاک افغانستان را تسریع بخشید.[۳۵]
حملات یازده سپتامبر دلیل اصلی شروع جنگ افغانستان میباشد. این طرح به صورت رسمی در سال ۱۹۹۹ توسط بن لادن تصویب شد و او خودش دو نفر از هواپیمارباها را انتخاب کرده بود و به آنها تعلیمات مخصوص را در کمپ مس عینک (به انگلیسی: /bdi>Mes Aynak/bdi>>/>) داده بود. بعد از آن در همان سال، چهار نفر از دیگر هواپیمارباها در شهر قندهار به دیدار بن لادن رفتند که آنها نیز همانجا تعلیمات خویش را دیدند. هواپیماربای دیگری در سال ۲۰۰۰ به کمپ الفاروق رفت و به جمع دیگران ملحق شد. ۱۳ نفر برای هواپیماربایی سال ۲۰۰۱ توسط بن لادن انتخاب شدند و از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۱ در حال تعلیم دیدن بودند. در ژوئیه ۲۰۰۱ تمامی ۱۳ نفر وارد ایالات متحده آمریکا شدند.
در حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، حدوداً ۳،۰۰۰ نفر غیر نظامی به علاوه هواپیماربایان کشته شدند. هواپیمای دیگری هنگامی که خدمه آن تلاش برای بازپسگیری کنترل آن بودند به زمین سقوط کرد. در کمتر از یک هفته بعد از این حادثه، رییس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا جرج واکر بوش، اسامه بن لادن مسئول این کار به عنوان مظنون اصلی شناسایی کرد. بن لادن در همان زمان در افغانستان به سر میبرد و به همین دلیل در ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۱، در یک کنفرانس بین کنگره آمریکا، رییس جمهور بوش با صلاحدید کنگره ۵ نقطه نهایی برای طالبان در افغانستان مشخص نمود:[۱]
جرج بوش اظهار نمود که: " آنها باید تروریستها را در اختیار ما بگذارند، وگرنه در سرنوشت آنها سهیم خواهند شد."[۳۶] چیز مشخصی در آن تهدید ضمیمه نشده بود، غیر از بیانیهای که از جنگ صحبت میکرد: "جنگ ما با ترور با القاعده آغاز اما همانجا تمام نمیشود."[۳۷] همچنین هیچ کدام از ۱۹ مردی که در این حملات شرکت داشتند افغان نبودند (۱۵ مرد از عربستان، ۲ مرد از امارات متحده عربی و دو مرد دیگر از مصرو لبنان بودند.[۳۸] هیچکدام تبعه افغانستان در همان زمان نبودند (بیشتر آنها در هامبورگ زندگی میکردند). هیچکدام در مدرسههای آموزش فنون هوایی در افغانستان تعلیم ندیده بودند (تعلیمات در ایالات متحده انجام شده بود).[۳۹] دولت افغانستان در همان زمان از طریق سفارت خود در پاکستان بیان نمود که ایالات متحده تاکنون هیچ سندی مبنی بر شرکت بن لادن در حملات ۱۱ سپتامبر نداده است و خود این دولت هم چنین اسنادی ندارد. دولت افغانستان همچنین اعلام نمود که بن لادن به عنوان مهمان در کشورش بوده است و گفت که طبق قوانین طالبان و پشتونها مهمان باید همیشه مهماننوازی شود و دارای حق پناهندگی میباشد. طالبان سه بار پیشنهاد محاکمه اسامه بن لادن را به دولت ایالات متحده به خاطر حوادث یازده سپتامبر دادند که هر سه بار از سوی ایالات متحده این درخواستها رد شد.
بعد از رد طالبان مبنی بر قطع کردن پشتیبانی از القاعده، دولت ایالات متحده عملیات نظامی خود را در ۷ اکتبر ۲۰۰۱ در افغانستان آغاز نمود. تیمهایی از بخش عملیاتهای خاص (Special Activities Division)، سیا اولین نیروهای آمریکایی بودند که پای به خاک افغانستان برای جنگ گذاشتند. آنها بعداً همراه با نیروهای ویژه نظامی آمریکا که با نام مستعار "کلاه سبزها" (Green Berets) نیز شناخته میشوند، گروه نیروهای ویژه ۵ام و دیگر واحدهای نظامی ازفرماندهی نیروهای ویژه ایالات متحده ادغام شدند.[۴۴][۴۵][۴۶] این نیروهای بیشتر همراه با نیروهای افغان مخالف طالبان (بیشتر اتحاد شمال) کار میکردند. بریتانیا و استرالیا نیز بعداً نیروهای ویژهای را برای حمایت از نیروهای آمریکایی و افغان وارد افغانستان کردند که با حمایت بسیاری از کشورها روبرو شد.
در ۷ اکتبر ۲۰۰۱، حملات هوایی به شهرهای کابل، جلال آباد و فرودگاه بینالمللی قندهار در شهر قندهار که مرکز اصلی رهبر اصلی طالبان ملا عمر بود شروع شد. شبکه سیانان اجرای منحصربهفردی را از بمباران کابل به رسانههای آمریکایی در ساعت ۵:۰۸ دقیقه روز هفتم اکتبر ۲۰۰۱ عرضه کرد.
در ساعت ۱۷:۰۰ به وقت جهانی، رییس جمهور بوش حملات را در تلویزیون ملی آمریکا تایید کرد و نخست وزیر پادشاهی متحده تونی بلر بریتانیا را در این جنگ خاطرنشان کرد. بوش اعلام کرد که مراکز نظامی و تربیت تروریستی طالبان را هدف قرار خواهند و همچنین برای زنان، مردان و کودکان افغانستان نیز غذا، دارو و نیازهای عمومی انداخته خواهد شد. ویدئوی از پیش ضبط شدهای از اسامه بن لادن پیش از شروع این حملات نیز عرضه شده بود که حملات به افغانستان را محکوم کرده بود. شبکه خبری عربی الجزیره اعلام کرد که این ویدئوها را کمی پیش از شروع حملات دریافت نموده بودند.
بمبافکنها از ارتفاع بسیار بالایی توسط ایالات متحده رهبری میشدند که اینکار به خاطر بیرون رفتن آنها از گستره تسهیلات ضدهوایی طالبان بود. حملات اولیه ساحههایی را در شهرهای کابل، جلالآباد و قندهار پوشش میداد. در طول چندین روز بیشتر ساحههای نظامی طالبان تخریب جدی دیدند و تسهیلات ضدهوایی آنان به طور کامل از بین رفت. این مبارزه بیشتر روی اهداف فرماندهی، کنترل و اطلاعاتی تمرکز کرده بودند که استفاده طالبان از اطلاعات را بسیار ضعیف کرد. دو هفته بعد از حملات، نیروهای مجاهدین از آمریکا تقاضا کردند که این حملات را بیشتر روی خط اول جنگ متمرکز کنند. در همین حالل حامیان بسیار زیادی از طالبان که غالباً پشتون بودند وارد کشور شده و به تقویت طالبان در مقابل ایالات متحده پرداختند.
مرحله بعدی این حملات، با استفاده از بمبافکنهای اف-۱۸هورنت آغاز شد که وسایل نقلیه طالبان را مستقیماً و با نشانهگیری دقیق مورد اصابت قرار میداد در حالی که دیگر حملات موارد دفاعی طالبان را با حملات خوشهای مورد حمله قرار میداد. برای اولین بار بعد از سالها، فرماندهان نیروهای متحد شمال (مجاهدین) میتوانستند نتایج قابل ملاحظهای را از خطوط مقدم جنگ که سالها انتظار آنرا میکشیدند ببینند.
در اوایل نوامبر، خطوط اول طالبان توسط بمبافکنهای دیزی کاتر و ایسی-۱۳۰ بمباران شدند. جنگجویان طالبان هیچ تجربهای قدیمی از جنگ با ایالات متحده نداشتد تا جایی که گاهی در سر کوهها به صورت آشکار میایستادند و نیروهای ویژه به راحتی میتوانستند آنها را شناسایی و نزدیکترین پشتیبانی هوایی را باخبر کرده و ساحه بمباران میگردید. در دوم نوامبر، خطوط مقدم طالبان کاملاً تخریب گشتند و حمله نیروهای بخش اتحاد شمال به شهر کابل برای اولین بار کاملاً میسر به نظر میرسید.
نیروهای خارجی از القاعده کنترل امنیتی شهرها را از طالبان گرفته بودند و اظهار کردند که طالبان قادر به انجام اینکار نیستند. در همین حال، مجاهدین همراه با نیروهای همتایانشان در CIA/نیروهای ویژه نقشههای تهاجمات آینده خویش را گرفتند. نیروهای مجاهدین به مزار شریف حمله کردند و خطوط تدارکاتی طالبان را روی آنها بستند و واردات تدارکات از کشورهای شمالی به داخل کشور را میسر ساختند که بعدها با حملهای به کابل همراهی شد.
در طول ماههای اولیه جنگ، نیروهای ایالات متحده دسترسی بسیار کمی از طریق زمین داشتند و بیشترین حملات آنها هوایی بود. نقشه این بود که نیروهای ویژه به همرا افسران باتجربه و ارشد CIA، به عنوان رابط بین ایالات متحده و نیروهای افغان ضد طالبان باشند.
کوههای تورابورا از مرکز افغانستان، کابل به سوی نزدیکی مرزهای پاکستان موقعیت دارند. نیروهای اطلاعاتی آمریکایی اعتقاد داشتند که طالبان و القاعده غارهایی بسیار مستحکم همراه با امکانات عالی و مخازن زیررمینی دارا میباشند. این مناطق به همین دلیل مورد حمله بمباردمانی بسیار حجیمی توسط بمبافکنهای بی-۵۲ قرار گرفت.
کمکم نیروهای آمریکایی و مجاهدین شروع به اختلاف نظر در اهداف با یکدیگر کردند. زمانی که ایالات متحده در حال جستجوی اسامه بن لادن بود، نیروهای مجاهدین فشارهایی را مبنی بر حملات بر طالبان و حمایت بر کارهای آنها همراه با پایانسازی کار طالبان و به دست گرفتن کنترل کشور داشتند.
پس از حدود یک ماه جنگ رژیم طالبان سقوط کرد و با برگزاری کنفرانس بُن حامد کرزی به قدرت رسید و در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به مقام ریاست جمهوری برگزیده شد.
طبق نظر کارشناسان نظامی بسیاری از هزاران نیروی نظامی مستقر در افغانستان حضوری طولانی مدت در پایگاههای دائمی خواهند داشت.[۴۷]
برای مثال در ژانویهٔ ۲۰۰۹ صدها میلیون دلار صرف ایجاد زیرساختهای دائمی برای پایگاههای نظامی در افغانستان شد. از جملهٔ این هزینهها بودجهٔ ۱۶ میلیارد دلاری برای تاسیسات نظامی در فرودگاه بینالمللی قندهار است.[۴۸] همچنین پایگاه هوایی بگرام نیز توسط ایالات متحده در حال ساخت و گسترش است و به گفته مقامات نظامی با خرید زمینهای اطراف از مردم محلی در حال گسترش است.[۴۸][۴۹]
در پایان سال ۲۰۰۹ تعداد غیرنظامیان این جنگ بیش از ۹۵۰۰ نفر برآوردشد[۲]. سازمان ملل متحد در سال تعداد کشته های سال ۲۰۰۹ را ۲۴۰۰ نفر اعلام کرد، که تعداد ۱۴۰۰ نفر از آنها به دست طالبان و ۴۶۵ تن به دست نیروهای نظامی بین اللملی کشته شده اند.این در حالی است که در همان سال دولت افغانستان تعداد کشته شدگان را ۲۱۰۰ تن و و تعداد زخمی ها را ۳۷۰۰ تن اعلام کرد. در حال حاضر آمار دقیقی از تعداد کل کشته شدگان از آغاز این جنک در سال ۲۰۰۱ تا به حال در دست نیست، اما طبق مطالعات پروفسور مارک هرولد[۳] که در روزنامه گاردین منتشر شد، فقط در سه ماه اول جنگ بیش از ۴۰۰۰ تن کشته شده اند. تنها در سال ۲۰۰۹ بمب های دست ساز و مین های کنارجاده ای ۱۰۵۴ نفر قربانی گرفته اند.[۴]