بااهداء سلام و آروزی توفیق الهی حضور جلالتماب محترم وزیر صاحب امور داخله ج ا ا!
محترما: ازاینکه طی صحبت های اخیر تان فساد را خطرناکتر از تروریزم عنوان نمودید و بنابر سوابق پاک که دارید بدون شک تنها امید ما در راستای محو فساد و تهداب گذاری اصل شایسته سالاری در چوکات وزارت امور داخله از شما میرود میخواهم بخشی از مشکلات ماضی و حاکم بر نظام پولیس را به استحضار جناب عالی برسانم ، لیکن با توجه به مشغله فراوان شما ، حتیالمقدور سعی میکنم جانب اختصار را رعایت کرده خیلی وقت شما را نگیرم.
جناب وزیرصاحب وظایف مقدس پولیس را تامین نظم و امنیت اجتماعی ،تنفیذ قانون وجلوگیری از هرگونه اعمال تخریبی که ارامش مردم را دیگر گون میسازد در برمیگیرد
جهت نیل به موارد فوق سه عنصر ذیل مهم وحتمی شمرده میشوند
1) موجودیت قوانین بادرنظرداشت نیازمندی های جامعه
2) منابع بشری باکفایت
3) مدیریت سالم
خوشبختانه قوانین مدرن تصویب ونافذ میباشد ولی متاسفانه در دو مورد دیگر(منابع بشری باکفایت ومدیریت سالم) ضعف زلال است که دامنگیر صفوف پولیس گردیده نه اینکه افراد باکفایت ،شایسته ، باخدا ،بادرایت، تحصیل کرده و وطن دوست نداشتیم، داشتیم وداریم ولی از اینکه به نحوه با حلقات ناپسند تاجران قدرت روابط نداشته از صحنه خدمت راستین به کشور ومردم اش باز مانده یا هم نقش انها فوق العاده کم رنگ ساخته شده است که بدون تردید یکی از منشاء تشدید روز افزون فساد، کندی کار در صفوف پولیس و عدم تنفیذ متوازن قانون درجامعه گردیده، حالا هم چند شخص محدود بنابر منفعت شخصی ایشان نمیخواهند این گنجینه را از خود دور نمایند باغیرسیاسی شدن پولیس مخالفت میکنند
طی دهه گذشته به هدف بهتر ساختن خدمات پولیس بارها از عذل ونصب مقامات در چوکات وزارت محترم امور داخله و قوماندانی های امنیه ولایات اخبار شد ولی در حقیقت جز عوام فریبی هیچ موثریت درقبال خدمات پولیس نداشته است این افراد چون مهره های دانه شطرنج از یک خانه به خانه دیگر تغیرمکان داده مثل گذشته حتی شدیدتر به سو استفاده ها ادامه داده اند
جلالتماب محترم باعرض تعظیم، اگر بتوانیم یک راهکار ومیکانیزم معقول را تدوین نمایم که بر وفق ان زمینه تثبیت واجدین شرایط مساعد گردد میشه از محدوده چالش زا کنونی بیرون امد در غیران اگر بر بنیاد تثبیت ومعرفی افراد توسط مقامات که گویا شایسته اند مشخص گردند همان کیشتی شکسته ده سال گذشته که هرگز به ساحل برنه گشت را مثال داد.
چالشها وفساد گسترده موجود که از قبل به میراث مانده میخواهم به اذهان برسانم ...
§ اکثراً نیروهای پولیس بامقامات دولتی فوق العاده رویه نیک وتملق امیز داشته ولی با مردم عام که صاحب قدرت دولتی ویاهم پولدار نیستند برخورد ناسالم دارند
§ برای حصول اخاذی های غیر قانونی برخی مقامات بیش از دو و سه یاور خلاف تشکیل دراختیار دارند (تعین در پست دیگر ولی خدمتی نزد جناب)
§ دریک دهه گذشته 90% از بورسیه های مربوط به وزارت امور داخله در اختیار یاوران مقامات پولیس و افراد وابسته به ایشان قرار گرفته است
§ حیف ومیل امکانات مالی دست داشته به بهانه های مختلف طور مثال (پول اوپراتیفی،مساعدت،خریداری اجناس، روغنیات،سفریه وغیره)
§ استفاده ظالمانه از وسایط وتجهیزات دولتی چنانچه شواهد کافی در ریاست تخنیک ونولیمون موجود میباشد
§ تشدید تعصبات قومی بخاطر نگهداری پست های خویش از مجرا تقسیمات قدرت قومی
§ استفاده مواد مخدر بخصوص چرس ، شیشه و مشروبات الکولی در اینه عام
منابع مالی غیر قانونی برخی از قوماندانی های امنیه ولایات و حوزه های امنیتی ولایت کابل
- اخذ رشوه از دعاوی طرفین قضیه های جنایی وحقوقی به نفع هر کدام شان طور جدا گانه
- دریافت پول از قاچاقبران و فروشنده گان مواد مخدر، مشروبات الکولی ،مواد غذایی بیکفیت، دارورهای تقلبی وغیره
- دریافت پول از جسم فروشان ، اماکن غیراخلاقی ، رستورانت ها ،سنوکر کلپ و قمار خانها
- دریافت پول از افراد دارای شخصیت به بهانه گیری های گوناگون
- دریافت پول از باندگروپ های سارقین بزرگ شروع تا سارقین کوچه وبازار خصوصاً ساحات مزدهم شهری اطراف مندوی ها، محلات دست فروشان مثل مندوی کابل ، کوته سنگی وغیره
- دریافت پول از مشترکین حادثات ترافیکی و راننده گان وسایط باربری
- دریافت پول از دست فروشان روی جاده ها
- دریافت پول از غاصبین زمین
- دریافت پول از افراد فریب کاران (سه پته باز) مثال یک تیلفون را برای فروش نشان میدهند بعد از فروش بشکل ماهرانه تیلفون تقلبی را به جان مردم میزنندوغیره
افراد فاسد از هر شیوه کار میگیرند تاپست مورد علاقه خویش نگهدارند اکثرا انگیزه کاریشانرا دریافت پول و نگهداری روابط ناقص انها باحلقات ذیدخل میباشد نه خدمت صادقانه به مردم از همین رو مردم از برخورد پولیس شاکی بوده باوصفیکه تبلیغات گسترده برای جلب اعتماد مردم ذرایع گوناگون به اذهان مردم رسانیده میشود اما نتیجه نداشتهُ تنها قربانی را سربازانی پرداخت میکنند که در تنگنا فقر قرار دارند
این حقایق است که متاسفانه دامن گیر پولیس بوده خواستم مسئولیت فردی و دینی خود را در راستای داشتن پولیس قانون مند وجامعه مرفع ادا کنم.
بااحترام
احمدقیس )څرګند)
در مفهوم سیاسی این واژه به معنای مخالفت با پیشرفت اجتماعی به معنای مبارزه طبقات و اقشار در حال نابودی و زوال علیه جامعه است.
سیر جبری تاریخ و مبارزه توده ها جوامع بشری را به سوی رشد و ترقی می برد و اقشار و طبقاتی را که صاحب امتیازات مربوطه هستند و با سیر آنی جامعه مخالفند ومایلند وضع موجود را حفظ کنند به نابودی حتمی محکوم می کند. چنین است نابودی برده داران و سپس فئودال ها و سپس سرمایه داران هر یک در دوران تاریخی معین خود مطابق با سطح رشد نیروهای تولیدی. اما این طبقات برای حفظ منافع استثمار گرانه خود، برای حفظ امتیازات و موجودیت خود، با ترقی جامعه در تضاد واقع می شوند و با پیشرفت اجتماعی مخالفت می ورزند. مظهر آن مناسبات تولیدی فرسوده ای می شوند که به سدی در راه تکامل جامعه بدل شده است. بنابر این ارتجاع یعنی دفاع از نظام فرسوده و محکوم به نابودی، یعنی مخالفت با ترقی و پیشرفت.
ارتجاع گاه به شکل جبر و اختناق خونین و ترور جمعی توده مردم جلوه گرمی شود. گاه در سیمای افکار و عقاید پوسیده و کهنه با تکیه بر عادات و عقب ماندگی های فرهنگی علیه اندیشه های ترقی خواهانه مبارزه می کند. ارتجاع به شکل تشدید ستم بر توده های زحمتکش از نظر اقتصادی و سیاسی و بر ملت هایی که از حقوق خود محروم شده اند و یا به شکل سرکوب نهضت انقلابی که جامعه را به جلومی راند تظاهر می کند. در عصر امپریالیسم در کشورهای جلو افتاده از نظر صنعتی، فاشیسم و میلیتاریسم جلوه های ارتجاع هستند. مرتجع به کسی می گویند که روش خصمانه ای با هر چه مترقی، نو، بالنده و پیشرو است داشته باشد و برای حفظ یا احیاء مجدد نظام فرسوده و پوسیده یا افکار کهنه و عقب مانده کوشش نماید.
آریستوکراسی (Aristocracy)
این واژه به معنای اشرافیت است و معمولا آن قشر و دسته ای را نشان می دهد که دارای امتیازات فراوان هستند. از ثروت و نفوذ برخوردارند، صاحب مقامات عالیه هستند و چه بسا که به اصل و نسب خود نیز برای حفظ این امتیازات می بالند. در اصل واژه آریستوکراسی، آن قشر بالایی در پایان جامعه کمون اولیه را معین می کرد که صاحب درآمد و ثروت شده یا از اعقاب سران قبیله و فرماندهان و سایر صاحبان نفوذ بودند. لذا آریستوکراسی یا اشرافیت در دوران جوامع دودمانی ـ پدر شاهی پدید می شود. در جامعه برده داری واژه آریستوکراسی مخصوص ثروتمندترین خانواده های برده دار و صاحب اراضی وسیع بود. در جامعه فئودالی آریستوکرات به اشراف صاحب زمین های فراوان و درباریان متنفذ، اعیان و صاحبان مقامات عالی در دستگاه دولتی می گفتند که همه این امتیازات نیز ارثی بود. نخستین انقلابات بورژوازی منجمله علیه آریستوکراسی متوجه بود که در بعضی کشورها دست آن ها را از قدرت سیاسی کوتاه کرده و در بسیاری دیگر و طبقه استثمارگر بورژوازی و فئودال های آریستوکرات به توافق و تفاهم رسیدند و در حکومت شریک شدند. در جریان تکامل جامعه سرمایه داری بسیاری از آریستوکرات ها خود را با شرایط جدید تطبیق داده و همه به سرمایه داران بزرگ مبدل شدند.
اینک در مباحث اجتماعی لفظ آریستوکرات به معنای عام قشر فوقانی صاحب امتیاز و دارای نفوذ از یک طبقه یا گروه های اجتماعی که از حقوق و امکانات ویژه برخورداند به کار میرود.عبارت «آریستوکراسی کارگری» اصطلاحاً درباره آن قشری از کارگران در کشورهای سرمایه داری به کار می رود که از سودهای بسیار کلان انحصاری سهمی می برند و از توده کارگران جدا هستند و محصول نفوذ ایدئولوژیک و سیاسی سرمایه داری در بین پرولتاریا می باشند.
استثمار (Exploitation)
واژه استثمار از ریشه «ثمر» و معادل فارسی آن «بهره کشی» است و در مباحث اقتصادی و اجتماعی به معنای استفاده و بهره بردن از کار کسی دیگر است . معنای علمی استثمار چنین است: به دست آوردن مجانی محصول کار یک فرد از جانب فردی که صاحب خصوصی وسائل تولید است. در اصطلاح اقتصادی یعنی گرفتن محصول کار اضافی و بعضی اوقات حتی قسمتی از کار لازم. معمولا به هنگام به کار بردن ا ین اصطلاح می گویند استثمار فرد از فرد. استثمار ویژه همه جوامعی است که در آن طبقات متخاصم وجود دارد. افراد یک طبقه، طبقه حاکم که صاحب وسائل تولید هستند افراد طبقات دیگر را مورد بهره کشی قرار داده و از ثمره رنج آن ها گنج بر می دارند. پس علت استثمار عبارتست از مالکیت خصوصی بر وسائل تولید ولی اشکال استثمار وابسته است به خصلت آن مناسبات تولیدی که در جامعه حاکم است.
بهره کشی از فرد دیگر ملازم با وجود بشر نیست و از آغاز پیدایش جامعه بشری موجود نبوده وجاودانی نیز نخواهد بود. استثمار در نخستین دوران صورت بندی اجتماعی ـ اقتصادی (یعنی کمون اولیه) وجود نداشت و تنها در مرحله تلاش این دوران پدید گشت. پیدایش استثمار معلول عوامل زیر بود:
تکامل نیروهای تولیدی که منجر به تقسیم اجتماعی کار و پیدایش اضافه محصول و به دنبال آن ها مالکیت خصوصی و تفاوت درآمدها شد. بر این شالوده تجزیه جامعه به طبقات متناقض پدید گشت وبه جای جامعه بی طبقه اولیه طبقات اجتماعی بهره کشان وبهره دهان پدید آمدند. نخستین دورانی در جامعه بشری که بر شالوده استثمار استوار بود جامعه برداری است که پایه آن را مالکیت کامل برده دار بر وسائل تولید و برخود تولید کننده یعنی برده تشکیل می داد.
در دوران فئودالیسم پایه استثمار عبارت بود از مالکیت خصوصی ارباب بر زمین و مالکیت نیمه تمام بر مصرف یا رعیت که البته این امر به نسبت کم یا بیش با خصوصیات بسیار متفاوت در کشورهای مختلف ظهور کرد و طیف بسیار متنوعی از انواع بهره کشی فئودالی را در ممالک گوناگون با ویژگی های خاص به وجود آورد.
آخرین دوران متکی به استثمار فرد از فرد دوران سرمایه داریست که در آن مالکیت خصوصی سرمایه داران وسیله بهره کشی از کارگران و زحمتکشانی است که خود به اصطلاح آزادند و تحت مالکیتی نیستند ولی نیروی کارشان وسیله استثمار صاحبان سرمایه است. این ها کارخانه ها، کارگاه ها، معادن و زمین ها و وسائل تولید کشاورزی و بانک ها و وسائل توزیع و وسائل حمل و نقل و غیره و غیره را در مالکیت خود دارند و از ثمره کار کارگران و سایر زحمتکشان یدی و فکری که فاقد وسیله تولیدند برخوردار می شوند.
استثمار موجب می شود که به قیمت فقر وبدبختی توده ای کثیر که کار می کنند و تولید می کنند مشتی افراد صاحب وسائل تولید، ثروت اندوزند. استثمار مغایر با آزادی و شخصیت بشری است. استثمار مغایر با عدالت اجتماعی است. استثمار منافی با دموکراسی و با حقوق بشری است. تمام این مفاهیم در جوامعی که استثمار حاکم است نمی تواند کمترین معنایی داشته باشد. تمام هیاهوی ایدئولوگ های سرمایه داری و مبلغین رژیم های عوام فریب در این موارد به کلی پوچ ومیان تهی است زیرا شالوده ظلم اجتماعی وحق کشی، نابرابری و ستمگری، استثمار است و استثمار خود همزاد جدایی ناپذیر سرمایه داری، سودکلانی که سرمایه دار در نتیجه کار کارگر به دست می آورد، بهره مالکانه یا اجازه زمین که مالک و زمیندار از دهقان زحمتکش می گیرد استثمار است و برای الغای آن باید همه وسائل تولیدی از مالکیت خصوصی خارج شود تا نتیجه کار و زحمت زحمتکشان به جیب کسی دیگر نرود. این امریست که در دوران سوسیالیسم صورت می پذیرد و در جریان ساختمان آن همه طبقات استثمار گر و بهره کشی فرد از فرد از میان می رود.
اقتصادسیاسیPolitical Economy
اقتصاد سیاسی شاخه ای است از علوم اجتماعی که قوانین مربوط به تولید و توزیع درآمد و ثروت و اثرات آنرا در مراحل مختلف رشد و توسعه جامعه ی بشری مورد بررسی قرار میدهد. اغلب مباحثی که امروزه در علم اقتصاد مورد بررسی قرار می گیرد،در گذشته در قلمرو اقتصاد سیاسی بطور پراکنده مطرح میشده است.نخستین بار،اصطلاح اقتصادسیاسی توسط پیروان مکتب مرکانتیلیسم(سوداگری)عنوان گردیدوسپس مورد بحث علمای کلاسیک اقتصاد نظیر پتی petty و کنه Ques nay آدام اسمیت Adam Smith دیوید ریکاردوDavid Ricardo و سیSay قرار گرفت.
از واژه لاتینی Tension و از فعل Tender به معنای گستردن می آید . تانسیون به معنای سیاسی عبارت از پیدایش وضعی است در مناسباتدو کشور یا دو گروه یا افراد که امکان دارد آن وضع منجر به قطع روابط میان آنها گردد . تانسیون به مفهوم خصومت نهایی یا ضدیت پنهانی میان ملتها ، نژادها و گروهها نیز آمده است .
اصطلاح تانسیون در رشته های گوناگون علوم نیز بکار می رود .9-پلاتفرم platform
این اصطلاح از لحاظ سیاسی به معنی اندیشه یا مجموع اندیشه هایی است که به منزله ی پایه و اساس یک برنامه سیاسی ( مشی سیاسی ) تلقی میشود.پلاتفرم از نظر تئوری و تجربه ، راهنمای احزاب سیاسی ، جوامع ، گروهها یا سازمانها قرار می گیرد.
اوانتورVenture
اوانتور از واژه لاتینیAdventure پدید آمده است و منظور از آن حادثه ای است که ممکن است روی بدهد.
اوانتور عملی است حساب نشده کخ در آن احتمال خطر و ضرر وجود دارد ، بعلاوه جوانب واقعی کار مورد محاسبه واقع نمی شود و در بیشتر موارد ناموفق و محکوم به شکست است .
این اصطلاح در مورد اعمال غیر شرافتمندانه و غیر اخلاقی که متکی بر تصادف باشد نیز بکار می رود .
زیر بنای اقتصادی به مجموعه راهها ، راه آهنها ، کانالها ، سدها ، شبکه ی مخابرات (پست ، تلفن و تلگراف) ، برق و نظایرآن اطلاق میگردد. زیربنای اقتصادی به معنای وسیع و گسترده ی آن حتی شامل افراد تحصیل کرده ، تکنیسین ها ، کارگران فنی ، پرستارها ، نیروهای پیرا پزشکی از قبیل بهورز ، بهیار و غیره میگردد.
سرمایه گذاری در زیربنای اقتصادی ، اولین شرط توسعه و رشد اقتصادی است و امکانات سرمایه گذاری های بعدی بخش خصوصی را فراهم می کند.
تکنوکراسی از واژه یونانی Tekhne به مفهوم فن و شیوه و Kratos به معنی حکومت ، قدرت و فرمانروایی ترکیب یافته است.تکنوکراسی در اصطلاح به حکومت تکنیک اطلاق شده است که در آن نظام سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی باید بوسیله ی صاحبان فن اداره شود . به دیگر سخن تکنو کراسی به مفهوم هواداری از رهبری ارباب فن است که بر ماشینیسم و دانش فنی و مهارتهای تکنولوژیک تکیه دارد و همانها یعنی مهندسان ، دانشمندان ، و تکنوکرات ها باید فعالیتهای اقتصادی و سیاسی را رهبری کنند.
نهضتی بنام تکنوکراسی در سال 1932 در آمریکا بوجود آمد که مرکز آن دانشگاه کلمبیا بود . در بحبوحه ی بحران بزرگ اقتصادی آمریکا که اقتصاددانان و سیاستمداران از غلبه ی بر آن عاجز بودند گمان می رفت که شاید مهندسان و تکنو کرات ها قادر به مهار آن باشند .در واقع این نهضت واکنش بحران 1933-1929 بود.
از آن پس حکومت ارباب فن هوادار جندانی نیافت و این عقیده رایج شد که مغزها و دست های تکنوکراتها هر اندازه که خوب چرخ های تکنولوژی جدید را بچرخاند د لیل آن نیست که بتواند چرخ های حکومت را هم به خوبی به گردش در آورند. بویژیه که در عصر ما تکنولوژی خود به سبب داشتن عارضه های منفی مورد انتقاد و نکوهش برخی از متفکران اجتماعی قرار گرفته است .
از واژه ی لاتینی Doctrina پدید آمدخ است.دکترین نظریه و تعالیم علمی ، فلسفی ، سیلسی ، مذهبی و مجموعه ای از سیستم های فکری است که بر پایه ی اصول معینی مبتنی باشد . دکترین ، نوعی از جهان بینی است که برنامه های سیاسی بر اساس آن پایه و بنیاد گرفته باشد . دکترین عبارت از تنظیم اصولی است که بر طبق آن دولت ها مشی خود را ، بویژه در روابط بین المللی ، تعیین می کنند .
دکترینر Doctorinaire شخصی است که از دکترین معینی حمایت و پشتیبانی می کند .
اکسترمم از واژه ی لاتینی Extermus یعنی بیرونی ترین پدید آمده است. اکسترمم از لحاظ لغوی به معنای چیزی است که کاملا" در انتها واقع شده یا به آخرین حد خود رسیده باشد. همچنین به معنای گذر از سرحد معمولی و متعارف نیز می آید.مثلا" می گویند : افکار افراطی.
اکسترمم ممکن است افراطی راست یا افراطی چپ باشد.
-کودتا Coup
Coup از واژه لاتینی Colaphus و واژه یونانی Colophons به معنای ضربه و واژه ی Etat به معنی دولت آمده است .اکسپانسیونیسم (توسعه طلبی)
اکسپانسیونیسم از واژه ی لاتینی
ابستانسیونیسم از واژه لاتینی Abstentio (عمل مانع شدن و منع کردن) پدید آمده است.ابستانسیونیسم عدول فرد از اجرای وظایف تبعی، از جمله امتناع از انجام وظایف انتخاباتی و وظایف مربوط به سازمانهای مختلف دولتی و امتناع از رأی دادن است.
ابسو لوتیسم[ قائم به ذات و نامحدود] ازواژه لاتینی absolutism به معنای به پایان رسیده و کامل آمده است.
ابسولوتیسم به معنای مطلق گرایی است.ابسولوتیسم دکترین سیاسی اعمال نامحدود قدرت است.(اصطلاح دکترین بعدا شرح می شود)
ابسولوتیسم فلسفه مطلق گرایی در مسائل ماوراءالطبیعه نیز هست.
ابسولوتیسم در قلمرو اداره ی امور کشور به حاکمیت خود کامانه ی نامحدود گویند.این شیوه حکومت طی سده های هفدهم و هجدهم میلادی در برخی از کشورهای اروپای باختری رائج بوده است.در دوران معینی از تاریخ ،ابسولوتیسم در ایجاد مرکزیت و وحدت سرزمین های یک مملکت در برابر تجزیه طلبی و جدا سری فئودالها نقشی مثبت ایجاد کرده است.