Sargand magazine

www-qais.blogsky.com

Sargand magazine

www-qais.blogsky.com

سخنرانی

به نام خداوند جان آفرین              حکیم سخن در زبان آفرین

زیبائی بیان خردمندانه ، عصای معجزه گر هر سخنور است ؛ سرشار از سحر و اقتدار .

 

 مقدمه

 گفتار کم نظیرترین و متداول ترین عملکرد انسان است. گفتار به علت عمومیتش در بین انواع شاخه های دیگر ارتباطات، تقریبا جوهر زندگی ما موجودات اجتماعی به شمار می رود. ارتباط گفتاری مهمترین رفتار انسان و بنیان تاثیر متقابل اجتماعی را به وجود می آورد. زندگی حقیقی ما مانند یک میز گفتگوی بزرگ است و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، بناچار یکی از شرکت کنندگان دور این میز گفتگو هستیم. چگونگی ارتباط ما با شرکت کنندگان دور این میز نه تنها می تواند کیفیت آینده زندگی ما را تعیین کند بلکه همچنین تعیین می کند که موفق یا ناموفق خواهیم بود. بی تردید تسلط بر هنر برقراری ارتباط با دیگران موضوعی است که در تمامی شئون زندگی انسان اثرگذار است . هنر برقراری ارتباط موثر از مسائل مختلف تربیتی ، اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی ، اخلاقی و مذهبی و ... محیط فرد اثر می پذیرد . در این جزوه به نقش سخن و سخنوری و روشهای مطلوب سخن گفتن ، اجزا و ابزار لازم برای سخنوری و گویش ها و روشهای شناسایی مخاطبان و نحوه اثرگذاری در مخاطبان و جایگاه سخنوری و تبلیغ در اسلام و مسائلمرتبط دیگر بحث شده است .

 

جایگاه سخن و سخنوری

انسان، موجودی متفکر و اجتماعی است. او در ارتباطات اجتماعی خود با دیگران تعامل دارد، به داد و ستد فکری، احساسی و...     می پردازد و پیامهای خویش را با روشهای مختلف، مانند: اشاره، نوشتن، گفتن و تصویر به دیگران می رساند. از این میان، مهم ترین و شاید بی بدیل ترین ابزار آدمی برای انتقال پیامهایش زبان است.

رسانه های متنوع و ابزارهای ارتباطی فراوانی در دوران معاصر و در عصر ارتباطات، پا به عرصه وجود گذاشته تا انسان را در           پیام رسانی یاری دهند؛ اما به هیچ وجه نتوانسته اند جای سخن را بگیرند و یا اعتبار آن را کاهش دهند.

فیلم، سینما، فضای مجازی اینترنت، محصولات هنری و دیگر وسایل ارتباط جمعی با همه قدرت و اهمیت و ارزشی که دارند، هیچ گاه نمی توانند عرصه را بر شیوه بی بدیل و سنتی تبلیغ؛ یعنی سخنرانی، تنگ کنند و یا به جای آن بنشینند.

سالهاست که افراد زیادی، تفاوتهای موجود میان رسانه ها را بررسی کرده اند. مارشال مک لوهان، نخستین کسی بود که به شیوه ای متقاعد کننده، رسانه ها را به دو قسمت تقسیم کرد و مدعی شد رسانه یا گرم است و یا سرد. او رسانه های همه حسی را سرد و رسانه های تک حسی را گرم می داند. وی رسانه های گرم را شامل ابزارهایی بر می شمرد که قادرند مفهوم منظور را به کمک ذهن و تخیل مخاطب کامل کنند؛ اما رسانه های سرد نمی توانند چنین امکانی را برای مخاطبانشان فراهم سازند. به این ترتیب، رادیو گرم است؛ چون شنونده سعی می کند آنچه را می شنود با تصورات خود در ذهنش تکمیل کند. در مقابل، تلویزیون، رسانه سرد است؛ چون همه چیز را به بیننده نشان می دهد و جای فعالیت چندانی برای وی نمی گذارد.

سخنرانی، بیشتر با بعد شنیداری انسان مرتبط است؛ از این رو بیش از رسانه های دیداری، انسان را به تفکر، درک و فعالیت ذهنی وا می دارد. همچنین باعث افزایش قدرت اندیشه می شود و برای درک مفاهیم عمیق، مناسب تر است.

حتی می توان گفت که سخنرانی، بهتر از رسانه گرمی مثل رادیو و یا یک متن نوشتاری مخاطب را متقاعد می کند و مطالب مورد نظر را به وی منتقل می سازد. گزارش ذیل، شاهدی بر این مدعا است:

«در سالهای دهه 1930 م اندیشمندانی چون: دابلیو. اچ، ویلکی، فرانکلین توور، هدلی کانتریل، کوردون آلپرت، یک آزمایش انجام دادند، آنها گروههایی «جور شده» از دانشجویان را در برابر مباحث مشابهی قرار دادند که محور آنها جنگ، مذهب و سایر موضوعهای بحث انگیز بود. گروه اول در برابر سخنرانی می نشستند و گروه دیگر، همان سخنرانی را از رادیو می شنیدند و گروه سوم آن را به صورت چاپ شده می خواندند. آن گاه همه را آزمایش کردند تا ببینند تغییر نگرش یا گرایش آنها چگونه است. نتایج در تجربه هایی که به طور متوالی، یکی پس از دیگری صورت پذیرفت، همواره ثابت بود. سخنرانی رو در رو مجاب کننده تر از رادیو و رادیو مجاب کننده تر از متن چاپی بود.»

در کنار همه این مباحث، نباید از ارتباط روحی بین گوینده و شنونده در سخنرانی و تبلیغ چهره به چهره و آثار معنوی و مثبت آن ـ که قابل مقایسه با دیگر رسانه ها نیست ـ غافل بود.

به یاد داشته باشیم که سخنرانی مؤثر، عاملی اساسی برای معرّفی و تثبیت جایگاه ادیان، فرقه ها، گروههای سیاسی و رهبران دینی و اجتماعی است. راهبرانی که در سخن و سخنوری توفیق بیشتری دارند، از مقبولیّت بیشتری نیز برخوردارند. آنان بهتر از دیگران می توانند از حریم ارزشهای اجتماعی، دینی و سیاسی خویش دفاع کنند و یا با تیرهای نافذ سخن، افکار جهل آلود را هدف بگیرند. در حقیقت برخی سخنان از تیرهای جنگجویان تأثیرگذارترند؛ چنان که امام علی علیه السلام می فرماید: «رُبَّ کَلامٍ اَنْفَذَ مِنْ سِهامٍ»؛ چه بسا سخنی که تأثیرش از تیرها [ی نافذ] افزون تر است.»

و چه زیبا در اهمیت و جایگاه سخنوری سروده اند که:

به گوینده گیتی، برازنده است                      که گیتی به گویندگان زنده است

 

تعریف سخنرانی

بشر از دیر زمان‌ با فن‌ سخنوری‌ یا خطابه‌ آشنا بوده‌ و برای‌ پیشبرد مقاصد خود و اقناع‌دیگران‌ از نیروی‌ خدادادی‌ استفاده‌ می‌ کرده‌ است‌ . آدمی‌ از آن‌ زمان‌ که‌ زندگی‌اجتماعی‌ خود را آغاز کرده‌ و جوامع‌ را تشکیل‌ داده‌ ، برای‌ بیان‌ مقاصد و هم‌ آهنگ‌کردن‌ خود با اجتماعی‌ که‌ در آن‌ می‌ زیسته‌ به‌ سخن‌ گفتن‌ پرداخته‌ است‌ و بر اساس‌اعتقادات‌ دینی‌ ، کلام‌ موهبتی‌ آسمانی‌ است‌ که‌ از طرف‌ خداوند به‌ بندگان‌ عطا گردیده ‌و سبب‌ برتری‌ آدمی‌ از دیگر حیوانات‌ شده‌ است‌ .

تاکنون تعاریف زیادی درباره خطابه و سخنرانی ارائه کرده‌اند. نگاهی گذرا به این تعریفها نشان می دهد که هر کسی با برداشت خود از خطابه و هدفش از آن، قیودی را در تعریف آورده است. بعضی هدف از آن را فقط اقناع مخاطب دانسته و برخی در کنار اقناع اندیشه به تحریک احساس نیز توجه کرده اند. عمده تعاریف، متأثر از تعریف ارسطو در خطابه است. او با توجه به شرایط زمان خود آن را تعریف کرده است؛ در آن دوران خطابه را بیشتر برای قانع‌کردن دیگران به کار می گرفتند.

بعضی فقط خطابه را تعریف کرده اند؛ در حالی که خطابه، یکی از شکلهای اجرایی سخنرانی است. آنچه ما در این کتاب در پی تعریف آنیم، سخنرانی دینی است که اعم از خطابه است و با توجه به ویژگیها، شرایط و اهداف خاص خود باید تعریف شود.

به هر روی، پیش از تعریف سخنرانی دینی، بیان برخی تعاریف ارائه‌شده برای خطابه و سخنرانی، خالی از لطف نیست؛ برای نمونه به موارد ذیل می توان اشاره کرد:

1. « خطابه، فن تصرّف در عواطف و عقول مخاطبان از رهگذر الفاظ فصیح و جملات بلیغ، براساس مشافهه، به منظور اقناع عقل و احساس شنوندگان و ترغیب آنان به سوی هدفی [است] که سخنور در نظر دارد.»

2. « خطابه، صناعتی است که توسط آن بتوان در هر امری از امور جزئی، دیگران را در حدّ امکان اقناع نمود.»

3. خطابه « سخنی است به صورت نثر تألیف یافته که به وسیله آن، یک نفر جماعت را به قصد اقناع، مورد خطابه قرار می دهد.» - خطبه کردن ؛ بر سر منبر در اماکن مقدسه پس از حمد و ثنای خدا و مدح پیغمبر ذکر سلطان یا خلیفه وقت با بزرگی کردن : ما بتن خویش بمسجد آدینه خواهیم آمد تا امیرالمؤمنین را خطبه کنیم . (تاریخ بیهقی ). و رسولی نامزد شود از درگاه عالی و منشور ولایت اگر رای عالی ارزانی دارد و خلعتی با وی باشد که بنده بنام خداوند خطبه کرده است تا قویدل شود و این ولایت که بنده خداوند خطبه کرده است ، بتمامی قرار گیرد. (تاریخ بیهقی ). امیر گفت : خلیفه را چه باید فرستاد. احمد گفت بیست هزار من نیل رسم رفته است خاصه راو پنج هزار من حاشیت درگاه را و نثار بتمامی که روز خطبه کردند. (تاریخ بیهقی ).

بنگر که خلق را بکه داد و چگونه گفت                          روزی که خطبه کرد نبی بر سر غدیر                 ناصرخسرو

 

4. « فن سخنوری به مجموعه اصول و قواعدی گفته می شود که سخنور با استفاده از آن در ذهن مستمعان خود تأثیر لازم را به جا گذارد و به مقصودی که دارد برسد.»

5. « سخنوری یا خطابه، فنی است که به وسیله آن؛ گوینده، شنونده را با سخن خود اقناع و بر منظور خویش ترغیب می کند.»

6. سخنوری‌ فن‌ اقناع‌ و ترغیب‌ است‌ به‌ وسیله‌ سخن‌ ، و غرض‌ از آن‌ بدست‌ آمدن‌ این‌دو نتیجه‌ است‌ پس‌ باید گفت‌ موضوع‌ علم‌ سخنوری‌ چیزی‌ است‌ که‌ بوسیله‌ آن‌ غرض‌ ازسخنوری‌ حاصل‌ می‌ شود یعنـی‌ سخن‌ گوینده‌ را بــاور می‌ کند و بر منظوراو برانگیخته‌ می‌ شود.

7. در تعریف‌ سخنوری‌ علمای فن‌ معتقدند که‌ بوسیله‌ این‌ فن‌ گوینده‌ شنونده‌ را از مطالب‌خود آگاه‌ کند یا وی‌ رابه‌ سخنان‌ فصیح‌ و بلیغ‌ خود قانع‌ سازد یا به‌ کاری‌ راغب‌ نماید .

6. گزارش‌ شفاهی‌ یا سخنرانی‌ عبارت‌ است‌ از انتقال‌ عقاید و آرا از طریق‌ بیان‌ و صحبت‌کردن‌ در میان‌ تعریفهای‌ ارائه‌ شده‌ تنها تعریف‌ دوم‌ است‌ که‌ به‌ سخن‌ صفت‌ فصیح‌ و بلیغ‌ داده‌ وآن‌ را از کلام‌ عادی‌ متمایز ساخته‌ است‌ زیرا سخنوری‌ یکی‌ از فنون‌ ادبی‌ است‌ و با سخن‌گفتن‌ عادی‌ و محاوره‌ فرِ دارد . در سخنوری‌ این‌ نکته‌ مورد بحث‌ قرار می‌ گیرد که‌گوینده‌ باید از چه‌ اصول‌ و قواعدی‌ پیروی‌ کند و کلام‌ را به‌ چه‌ ترتیبی‌ بگوید که‌ علاوه‌ بررساندن‌ مقصود ، شنونده‌ را به‌ درک‌ آن‌ علاقمند سازد و او را آماده‌ پذیرش‌ سخن‌ خودکند . البته‌ نخستین‌ کار هر سخنران‌ تأثیر نهادن‌ در قلب‌ و روح‌ شنونده‌ ، برای‌ بر آوردن‌مقصود خاصی‌ و دیگری‌ آگاهی‌ از تکنیکهایی‌ که‌ برای‌ گذاشتن‌ چنین‌ تأثیری‌ لازم‌ است‌ارسطو هنر سخنوری‌ را اینگونه‌ تعریف‌ می‌ کند : هنر سخنوری‌ را می‌ توان‌ توانایی‌بکارگیری‌ روشهای‌ قانع‌ کردن‌ مخاطب‌ در هر مورد تعریف‌ کرد . این‌ کاری‌ است‌ که‌ ازسایر هنرها ساخته‌ نیست‌ هر هنر یا علمی‌ می‌ تواند مقوله‌ های‌ خاص‌ خودش‌ را به‌مخاطب‌ بقبولاند مثلاً علوم‌ پزشکی‌ مردم‌ را قانع‌ می‌ کند که‌ چه‌ چیزبرای‌ سلامتی‌ مفید وچه‌ چیز مضر است‌ اما ما به‌ هنر سخنوری‌ به‌ عنوان‌ قدرت‌ به‌ کارگیری‌ روشهای‌ ترغیب‌ وقانع‌ کردن‌ مخاطب‌ تقریباً در هر زمینه‌ ای‌ می‌ نگریم‌ بر اساس‌ مطالب‌ مذکور می‌ توان‌سخنوری‌ را چنین‌ تعریف‌ کرد : « فن‌ سخنوری‌ به‌ مجموعه‌ اصول‌ و قواعدی‌ گفته‌ می‌ شود که‌ سخنور با استفاده‌ از آن‌ درذهن‌ مستمعان‌ خود تأثیر لازم‌ را بجا می‌ گذارد و به‌ مقصودی‌ که‌ دارد برسد »

 

انواع سخنرانی

v     سخنرانی برنامه ریزی شده  Programmed Lecture

در این روش که برای آموزش تعداد نسبتاً زیادی فراگیر به کار می رود از شیوه سخنرانی، بحث گروهی و پرسش و پاسخ در قسمت های مختلف هر جلسه آموزشی استفاده می شود بطوریکه فراگیران در طول مدت آموزش به صورت فعال در جریان یادگیری قرار می گیرند. در این شیوه از انواع وسایل دیداری و شنیداری استفاده می شود و فراگیران به گروه های کوچک برای یافتن پاسخ سئوالات مطرح شده تقسیم می شوند و با بحث و مشارکت فراگیران یادگیری آسانتر اتفاق می افتد.

  

v     سخنرانی Lecture

یکی از ویژگی های بارز در این روش آموزش، آن است که اکثر فعالیت های آموزش در آن جنبه کلامی دارد:

در این روش سخنران صحبت می کند و فراگیران به سخنان او گوش می دهند و یادداشت برمی دارند در نهایت امر ممکن است بین فراگیرنده و فرادهنده چند سوال و جواب رد و بدل شود اما این سوالها و پاسخ ها برای روشن شدن منظور است و جنبه بحث و تبادل نظر ندارد.

  

v     بحث گروهی Group Discussion

این روش گفتگویی است سنجیده و منظم درباره موضوعی خاص که مورد علاقه مشترک شرکت کنندگان در بحث است. این روش برای جمعیتی بین 6 تا 20 نفر قابل اجرا می باشد. معمولاً استاد موضوع یا مسأله خاصی را مطرح می کند و فراگیران درباره آن به مطالعه، اندیشه، بحث و اظهار نظر می پردازند و نتیجه می گیرند. این روش به فراگیران فرصت می دهد تا نظرات، عقاید و تجربیات خود را با دیگران در میان بگذارند و اندیشه های خود را با دلایل مستند بیان کنند.

 

v     پرسش و پاسخ Question and Answer

این روش بر سه اصل متکی است:

1- وجود سئوال یا مسئله که کنجکاوی فراگیران را برانگیزد و آنان را وادار به تلاش ذهنی کند.

2- طرح سئوال های متوالی برای تداوم فعالیت ذهنی

3- هدایت تلاش ذهنی، برای کشف آگاهانه مسئله به طوری که نتیجه آن به خلاقیت فکری و کسب دانش منجر شود.

 

v     یادگیری براساس طرح مسئله Problem Based Learning (PBL)

روشی است برای کشف توالی و ترتیب صحیح راه هایی که به یک هدف یا یک راه حل منتهی می شود. مراحل این روش به شرح زیر می باشد:

1- تشکیل گروه های 5 و یا 7 نفره از فراگیران با حضور یک نفر استاد راهنما

2- طرح یک مسأله آموزشی توسط استاد و ارائه آن در گروه به منظور تعیین:

-  جمع آوری اطلاعات موجود در مساله

- طرح سوالات با توجه به اطلاعات موجود

- تعیین موارد یادگیری برای مطالعه توسط هر یک از دانشجویان

3- ارائه مطالب جمع آوری شده توسط استاد

4- تجزیه و تحلیل اطلاعات در ارتباط با مساله و یافتن راه حل مناسب

 

v     پانل Panel

در این شیوه آموزشی، گروه کوچک (7 – 3 نفر) از متخصصین که در میان آنها یک نفر به عنوان مدیر یا هماهنگ کننده وجود دارد، پشت یک میز روبروی جمعیت می نشینند و در خصوص همه جوانب یک موضوع مرتبط با حضار به بحث و تبادل نظر می پردازند. در این شیوه مدیر پانل وظیفه مطرح کردن سوالات حضار و ارائه به یکی از اعضای پانل را به عهده دارد.

 

انواع سخنرانی

 1 ـ سخنوری‌ سیاسی‌ : مخصوص‌ کسانی‌ است‌ که‌ دست‌ اندرکار سیاسی‌ هستند مانند زمامداران‌ ممالک‌ ، وزرا ،فرستادگان‌ کشورها به‌ سازمانهای‌ جهانی‌ ، نمایندگان‌ دولت‌ در مجلس‌ مقننه‌ و بطور کلی‌آنانکه‌ به‌ نحوی‌ از انحاء در امور سیاسی‌ دخالت‌ دارند . سخنور سیاسی‌ باید علاوه‌ بر آگاهی‌ از اصول‌ و قواعد سخنوری‌ علوم‌ و فنون‌ گوناگونی‌را که‌ در عالم‌ سیاست‌ کاربرد دارد بداند ؛ با اوضاع‌ و احوال‌ کشور خود و مردم‌ آن‌ آشناباشد ؛ از جریانات‌ سیاسی‌ و آنچه‌ در جهان‌ می‌ گذرد بی‌ خبر نماند؛ ملتهای‌ جهان‌ را بخوبی‌بشناسد و از روحیات‌ هر یک‌ از آنان‌ اطلاعات‌ لازم‌ بدست‌ آورد ؛ تا بتواند با احاطه‌ کامل‌به‌ مسایل‌ سیاسی‌ ، نقش‌ خود را بخوبی‌ ایفاء کند و وجودش‌ چه‌ در داخل‌ و چه‌ در خارج‌کشور منشاء اثری‌ باشد .

  2 ـ سخنوری‌ قضایی‌ : مخصوص‌ جلسات‌ دادگاههاست‌ و برای‌ رفع‌ اتهام‌ یا دفاع‌ از حق‌ بکار می‌ رود .  شرط‌ اول‌ سخنوری‌ قضایی‌ اطلاع‌ کامل‌ از علم‌ حقوق و دانشهای‌ دیگری‌ از قبیل‌ فلسفه‌ ،منطق‌ ، فقه‌ ، تاریخ‌ و روانشناسی‌ می‌ باشد لذا غالباً طرح‌ شکایت‌ یا دفاع‌ به‌ عهده‌ کسانی‌واگذار می‌ شود که‌ از علوم‌ فوق الذکر آگاهی‌ دارند این‌ اشخاص‌ را در اصطلاح‌ قضایی‌وکیل‌ دادگستری‌ گویند .

 

   3 ـ سخنوری‌ علمی‌ : یکی‌ از مختصات‌ عصر حاضر رواج‌ و تداول‌ سخنوری‌ علمی‌ است‌ . روزی‌ نیست‌ که‌ دریکی‌ از نقاط‌ جهان‌ کنگره‌ یا سمیناری‌ تشکیل‌ نشود و در آن‌ مجامع‌ دانشمندان‌ و محققان‌در باره‌ مطالب‌ مختلف‌ علمی‌ بحث‌ و گفتگو نکنند . پیشرفت‌ سریع‌ دانش‌ و بطلان‌ نظریه‌های‌ قدیم‌ علمی‌ ایجاب‌ می‌ کند که‌ دانشمندان‌ جهان‌ دور هم‌ گرد آیند و عقاید و افکارخود را برای‌ همگان‌ و مردم‌ علاقمند بیان‌ کنند و اگر قانون‌ جدیدی‌ کشف‌ کرده‌ یا به‌وجود مادة‌ تازه‌ ای‌ پی‌ برده‌ اند درستی‌ آن‌ قانون‌ را به‌ اثبات‌ رسانند و یا خصوصیات‌ماده‌ جدید را تشریح‌ کنند . ناگفته‌ پیداست‌ که‌ سخنرانی‌ علمی‌ به‌ مراتب‌ دشوار تر از انواع‌ دیگر سخنرانی‌ است‌ زیراسخنران‌ در عین‌ حال‌ که‌ باید حق‌ مطلب‌ را ادا کند و از مسیر یک‌ پژوهش‌ علمی‌ خارج‌نشود ناگزیر است‌ تدابیری‌ اتخاذ کند که‌ گفته‌ هایش‌ ملال‌ انگیز و کسالت‌ آور نباشد ومطالب‌ بسیار مهم‌ علمی‌ با بیان‌ ساده‌ و درخور فهم‌ همه‌ حضار ایراد گردد . گفتن‌داستانهای‌ کوتاه‌ و آوردن‌ مثلهای‌ مختلف‌ و همچنین‌ خواندن‌ اشعاری‌ به‌ مناسبت‌ حال‌ ومقال‌ و ذکر نکته‌ های‌ ظریف‌ و لطیف‌ عواملی‌ است‌ که‌ می‌ تواند به‌ یاری‌ سخنران‌ بشتابدو سخن‌ او را از یکنواختی‌ بیرون‌ آرد .

   4 ـ سخنوری‌ تشریفاتی‌ : این‌ نوع‌ سخنرانی‌ که‌ آن‌ را سخنرانی‌ نمایشی‌ نیز می‌ گویند بیشتر در مجالس‌ رسمی‌ انجام‌می‌ گیرد و در مواردی‌ است‌ که‌ بخواهند از کسی‌ تجلیل‌ کنند و خدمات‌ او را موردستایش‌ قرار دهند . سخنانی‌ که‌ موقع‌ تجلیل‌ از مقام‌ علمی‌ ، ادبی‌ یا سیاسی‌ کسی‌ گفته‌ می‌ شود همچنین‌خطابه‌ هایی‌ که‌ مثلاً هنگام‌ دادن‌ دکترای‌ افتخاری‌ به‌ یک‌ شخصیت‌ بزرگ‌ ایراد می‌ گردداز این‌ قبیل‌ است‌ .

   5 ـ سخنوری‌ منبری‌ : سخنوری‌ منبری‌ که‌ آن‌ را می‌ توان‌ سخنوری‌ مذهبی‌ نیز نامید بیشتر مخصوص‌ روحانیان‌و راهنمایان‌ دینی‌ و مذهبی‌ است‌ و تکیه‌ سخنور بیشتر به‌ کلام‌ خدا و تعلیمات‌ انبیاء واولیاست‌ . هدف‌ این‌ سخنوری‌ نشان‌ دادن‌ راه‌ راست‌ و تقویت‌ ایمان‌ مردم‌ است‌ بنابراین‌بیش‌ از هر چیز با معنویات‌ سر و کار دارد .

 

انواع سخنرانی

برخی انواع تقسیمات برای سخنرانی را براساس نحوه سخنرانی بشرح ذیل بیان می کنند:

 

الف) تقسیم براساس سبکها

سبک در لغت به معنای طرز، روش، شیوه، روش خاصی که شاعر یا نویسنده، ادراک و احساس خود را بیان می کند و طرز بیان ما فی الضمیرآمده است. مراد از سبک در سخنرانی، شاکله و هیئت اجرایی آن است.

توجه به وجود سبکهای مختلف، سبب پرهیز از جمود بر یک سبک خاص گردیده، از سوی دیگر زمینه را برای بیان نکات کاربردی و شناخت قوّت و ضعف هر یک از آنها فراهم می آورد تا جایگاه استفاده از هر سبک با توجه به موقعیتهای مختلف روشن شود.

سخنرانی می تواند به یکی از سبکهای ذیل ارائه شود:

1. محاوره ای؛

2. خطابی؛

3. تلفیقی (از محاوره ای و خطابی)؛

4. کلاسداری.

شکلهای چهارگانه فوق، در حین اجرای سخنرانی خود را نشان می دهند.

 

ب) تقسیم براساس اسلوبها

اسلوب در لغت به معنای گونه، راه، شیوه، طریق، طرز، پایه و اساس مقام و لحن و ما به الامتیاز اثر یک آهنگ ساز با اثر آهنگ ساز دیگر و... آمده است. گرچه در لغت تفاوت چندانی بین سبک و اسلوب دیده نمی شود؛ لیکن ما سبک را در هیئت اجرایی سخنرانی، و اسلوب را در شاکله و هیئت محتوایی آن به کار می بریم.

هدف از انتخاب اسلوبهای محتوایی، یکی از دو چیز است:

1. اقناع اندیشه؛

2. برانگیختن احساس.

مؤثرترین عامل برای تفکیک اسلوبهای محتوایی، نوع محتوای به کار گرفته شده در آنهاست و نوع محتوای سخنرانی با توجه به هدف از سخنرانی انتخاب می شود. از این رو براساس اسلوبها می توان سخنرانی را به دو قسم تقسیم کرد:

 

1. سخنرانی های اقناعی

برای اقناع اندیشه از اسلوبهای ذیل استفاده می شود:

1. تجزیه و تحلیل؛

2. تعلیل و توجیه؛

3. توضیح و تبیین؛

4. تقسیم و تنظیم؛

5. گزارش تحقیق؛

6. مقایسه و ترجیح؛

7. طرح مسئله و تبیین آن؛

8. نقد و بررسی؛

9. دیالوگ (گفتگو و مناظره های صوری)؛

10. پرسش و پاسخ.

 

2. سخنرانیهای احساسی

برای برانگیختن احساس از اسلوبهای ذیل استفاده می شود:

1. داستانی؛

2. داستان واره ای؛

3. توصیفی و ترسیمی؛

4. تخیّلی و شاعرانه؛

5. مناجاتی؛

6. موعظه ای؛

7. مبالغه، تأکید و تکرار؛

8. ادبی.

 

ج) تقسیم براساس کیفیت مخاطبان :

مخاطبان به لحاظ کیفیت آنان، از جهات مختلفی تقسیم می شوند و براساس این تقسیم، سخنرانی در گونه های مختلفی ظهور می کند.

1. از جهت سطح فرهنگی، علمی و اجتماعی (با سواد و بی سواد، با فرهنگ و بی فرهنگ، اجتماعی و منزوی و...)؛

2. از جهت انگیزه جهت شنیدن سخنان سخنران (با انگیزه و داوطلب یا بی انگیزه و غیرداوطلب)؛

3. از جهت عام یا خاص بودن (یعنی در یکی از جهات فوق، همه مثل هم و خاص هستند یا مخاطبان به شکل عمومی و از هر قسم در یک جا جمع شده اند).

مخاطبان در سخنرانی، دارای ویژگیهای مشترک و اختصاصی هستند؛ از این رو در کنار روشهای عمومی برای همه آنان، باید به روشهای خاص و تدابیر ویژه برای جذب و راهنمایی مخاطبان خاص اندیشید.

 

د) تقسیم براساس نوع مخاطبان:

گاهی نوع مخاطبان در سخنرانی متفاوت است و به همین نسبت سخنرانی نیز قابل تقسیم خواهد بود.

1. از نظر جنسیت، یا زن و یا مرد هستند.

2. از نظر سن می توانند کودک، نوجوان، جوان، میان سال و یا کهن سال باشند.

 

هـ) تقسیم براساس کمیّت مخاطب :

براساس کمیت و مقدار مخاطبان، سخنرانی به سه قسم تقسیم می شود:

1. جلسات خلوت؛

2. جلسات متوسط؛

3. جلسات شلوغ.

سخنرانی در هر یک از جلسات خلوت، متوسط و شلوغ، به لحاظ موضوع، محتوا و چینش مطالب، اقتضائات خاص خود را دارد؛ مثلا طرح بعضی از مطالب و مباحث سیاسی، زمانی زیباست که جمعیت، زیاد و مجلس، با شکوه باشد و جایگاه بعضی تحلیلها فقط جلسات خلوت و خصوصی است.

 

و ) تقسیم براساس مدّت سخنرانی :

سخنرانی به لحاظ مدت زمان ارائه آن به سه قسم تقسیم می شود:

1. کوتاه مدت (10 - 20 دقیقه)؛

2. میان مدت (20 - 50 دقیقه)؛

3. بلند مدت (50 - 90 دقیقه و بیشتر).

در بارة مطلوب بودن سخنرانی کوتاه یا طولانی، نسخه واحدی نمی توان پیچید؛ بلکه باید با توجه به شرایط و ویژگیهای گوینده، شنونده، زمان، مکان، محتوا و موضوع سخن و... برای کوتاه یا بلند مدت بودن آن تصمیم گیری کرد.

 

ز) تقسیم براساس توالی و تسلسل :

سخنرانی براساس توالی و تسلسل سه قسم دارد:

1. تک جلسه؛

2. مسلسل؛

3. متوالی و متناوب.

گاهی سخنران برای یک جلسه دعوت می شود (تک جلسه)، گاهی برای جلسات پی در پی و با فاصله کم، مثل ده شب پشت سر هم (مسلسل)، و گاه برای جلسات پی در پی و با فاصله زیاد، مثلاً هر ماه یا هر هفته یک بار (متوالی و متناوب).

 

تاریخچه سخنوری

 یکی از عارضه های استبداد در تاریخ یک کشور، رشد کند دانش سخنوری است. در این گونه حکومت ها، عدم قانونیت نهادهای مردمی و صنفی در دوره ای طولانی باعث نبود چالش سخنران و منطق او می شود.  این نهادها مشتمل اند بر: احزاب قانونی، دیوان قضایی، دانشگاه ها، همایش ها، مجامع جهانی، سخنرانی در ملاء عام، بحث و مناظره در رسانه ها. عدم چالش محتوای سخنان متکلم الوحده و  غدغنی ارایه طرحهای بدیل و رقیب، تکوین اجتماعی را کند می کند.  در این گونه جوامع پیشتاز مدرنیته، سخنرانی به شکل موعظه، مونولوگ یکنواخت، تکراری، طولانی، بدون چالش می شود. این نوع سخنرانی حضار محبوس را در نوعی ناهشیاری و خلسه فرو می برد.  مراکز خرد، چالش، انتقاد، وجدان در مغز آنها را یخ زده، کرخت، نالازم می کند. مراکز اعتقادی، تعصبی، احساسی، عبودیت، رفلکس مشروط در مغز آنها را پاداش داده، تثبیت و مسلط می کند.  در جامعه مدرن، وجود روزنامه های ناممیزی منجر می شود به چالش سخنران، اثرات بیانات رسمی او ، نقد محتوایی او، طرز ارایه بیانات او، تشریح شگردهای مربوط به سخنرانی در رسانه ها.

در فرهنگ خاور میانه پیشامدرن زن و بچه حق حرف زدن در جمع را نداشته؛ در بقایای آن در اوضاع کنونی هم ندارند. این یکی از محرمات یا تابوهایی است که دانش سخنوری را در کودکی و در نیمی از جمعیت کشور در نطفه تعدیل می کند. این تابو با تعمیم بر اقلیتها هم، زبدگان آنها را از چالش دانش سخنوری قادران خودی حاکم، منع و هزینه دار می کند.  یکی از اصول مدرنیته یاتجدد ، آزادی اندیشه، گفتار و کردار در دایره قوانین مدرن می باشد. در این راستاست که جامعه آزاد، آباد، شکوفان می شود. انبوه کثیری زاییده و برخاسته از ادیان مختلف موجود در جامعه، بخاطر نوجویی در مغزشان از اعتقادات ارثی بریده، لذا صاحب کتب مقدس نیستند.  آنها عقاید موروثی و خانوادگی را کنار گذاشته، بدنبال نوآوری و ترقی وضع شخصی و در نهایت شکوفانی جامعه اند.  این گروه اجتماعی است که بدنبال تحول، اکتشاف، اختراع، آفرینش، نوآوری می باشد. اگرچه برخی از آنها اعتقادات شخصی خود را دارند. این گروه در مهاجرت به غرب خود را با مدرنیته تمام عیار انطباق داده؛ ظرف 20 سال زندگی خود و خانواده را از همتایان متوسط غربی برتر میکنند.  این برتری خود را در تحصیلات عالی، ورزش، هنر، ثروت، ثبات خانواده نشان می دهد.  این معیار ها ذهنی نبوده؛ ارزیابی پذیر اند. 

در خاور میانه، اکثریت جامعه در فرهنگ پیشامدرن درجا میزنند.  ادوات و افعال تولیدی کشاورزی از دوران هخامنشی تا پساز اصلاحات مشروطیت در آغاز سده 20میلادی،  همان گاوآهن، خیش، شانه، چپر، شخم، داس، آسیاب آبی، سنگ آسیاب، خرمن، باد دادن، زور، کود حیوانی، درو کردن، آبیاری قناتی، جویباری، ورزو( گاو نر)، کوبیدن بودند.  هیچ نوآوری، تغییر، راهیابی جدیدی در این 2500 سال در آن حادث نشد. اکثریت جامعه را کشاورزان، ایلات، شبانان تشکیل می داند.  با اینکه بقایای این فرهنگ کند و پیشامدرن هنوز ماندگار است؛ ولی طلیعه فرهنگ مدرن از زمان جنگهای ایران و روس در قرن 19م بر افق اجتماعی فلات ظاهر شد. البته ابزار اطلاعاتی قرن 21می مانند تلویزیون ماهواره ای، قرص فشرده دی وی دی، اینترنت، اس ام اس تلفن دیجیتال، جی پی اس نقشه یاب/ موقعیت یاب در گسترش فرهنگ مدرن دخیل اند. ولی این عامل ابزاری بدون تشکل و رهبری آگاه از آینده جامعه، دیگران فرامرزی، گامهای بعدی در جامعه است؛ پس در سطح فردی و خانوادگی رشدی نباتی و کند ولی گسترده و کشوری دارد.  در نبود نهادهای صنفی و مردمی، نقد دانش سخنوری فارسی که امری اجتماعی است، تبیین نیافته.  اگرچه کتابت آن از طریق ترجمه برون مرزی که امری تاحدودی شخصی است از انقلاب مشروطه رشد کرده؛ بوسیله خلاقیت نوآوران اجتماعی درون کشور انکشاف می یابد. ولی هیچگاه سیستماتیک نبوده؛ در تدریس رسمی دستگاه آموزشی گنجانده نشده؛ با برنامه پیش نمی رود.

v   بررسی تاریخ تمدن این نکته را روشن می سازدکه بشر از دیرباز با فن سخنوری آشنا بوده و برای پیشبرد مقاصد خود و اقناع دیگران از این موهبت خدادادی استفاده می کرده است اما به درستی معلوم نیست که برای اولین بار چه کسی قواعد آن را تنظیم کرده و به عنوان یک فن در میان مردم رایج ساخته است.

v   در ابتدای امر، نباید سخن گفتن عادی را با سخنوری یک چیز دانست. صحبت کردن و حرف زدن به عنوان یک مهارت ارتباطی عملی است اجتماعی و از نیازهای مهم انسان که از زمانی که زندگی اجتماعی خود را آغاز کرده به سخن گفتن مبادرت ورزیده است اما به تدریج صورت ساده سخن گفتن به سوی پیچیدگی گرایش یافته است و با پیشرفت انسان در حوزه های مختلف، سخن گفتن نیز سیر صعودی و تکاملی خود را پیموده و بدین درجه از کمال رسیده است. از این رو تاریخ پیدایی سخن گفتن عادی با آفرینش خود انسان فاصله چندانی ندارد و همزمان با ادواری است که بشر زندگی اجتماعی خود را آغاز کرده است.

 

سخنوری در ایران

v   از چگونگی فن خطابه و سخنوری در ایران باستان اطلاع دقیقی در دست نیست زیرا آثار قدیم همه از بین رفته و مدارک و اسنادی بازنمانده است. محمد علی فروغی در کتاب آیین سخنوری با تاکید بر اینکه نویسندگان عرب در صدر اسلام از سخنوری ایرانیان صحبت می کنند بر این امر صحه می گذارد که سخنوری ایرانیان قبل از اسلام مطرح بوده است لیکن به دلیل از بین رفتن آثار گذشته این موضوع چندان قابل شناسایی نیست.

v   همچنین عده ای از مورخان و شرق شناسان نوشته اند که : برخی از خطبای یونانی از محضر استادان ایرانی استفاده کرده و در این کار متبحر شده اند و یا برخی گفته اند: اصل منطق و حکمتی که ارسطو تالیف کرده، هنگام غلبه اسکندر بر دارا از گنجینه های ایران گرفته شده است. اشارات مکرر اوستا کتاب دینی زرتشتیان به طبقه زبان آوران موید این نظر است.

 

تاریخچه سخنوری در سایر ممالک

v   پس از یونان، هنر سخنوری در روم رایج شد و خطیبان بزرگی مانند سیسرو، ژول سزار، مارک آنتونی پرورش یافتند که خطابه های برخی از آنان در ردیف شاهکارهای ادبی به شمار می رود.

v   در قرون وسطی، فن سخنوری مانند تمام رشته های علمی و ادبی و فلسفی رو به انحطاط گذاشت و استفاده از آن منحصر به تشریح مسایل مذهبی گردید و به همین دلیل خطابه نتوانست اعتبار دوران قبل را کسب نماید لیکن با این وجود  نمی توان سخنرانی های مذهبی مارتین لوترکینگ پیشوای مذهب پروتستان علیه کاتولیک را در خصوص مبارزه با خرافات و موهومات مذهبی از نظر دور داشت.

v   بعد از دوره رنسانس (تجدید حیات علمی و ادبی و فلسفی) و بیداری مردم اروپا فن و هنر سخنوری نیز همانند سایر علوم راه کمال را پیمود و رونقی بسزا یافت و سخنوران بزرگی ظهور کردند که از آن جمله می توان در انگلستان، فرانسه و آمریکا به اسامی زیر اشاره کرد :

 

 اهداف سخنوری

هدف کلی سخنوری : افزایش اثر بخشی ارتباطات شفاهی

در کتاب «اصول فن خطابه» تالیف علی صالح پاشا، هدف سخنوری از قول مارگارت پینتر در پنج مورد ذکر شده  که البته با انتقاداتی همراه است لیکن برای آشنایی با موضوع ارایه می گردد.

این اهداف عبارتند از:

- اطلاع دادن: مثلا سخنرانی درباره تخت جمشید و ارایه اطلاعات جدید در این زمینه

اقناع کردن: قبولاندن عقیده یا نظر مانند قبولاندن این موضوع که سازمان ملل متحد بهترین مرجع تامین صلح در جهان است.

- ترغیب کردن: سخنرانی برای جلب کمک و ترغیب مخاطبان برای کمک به یتیمان و فقیران

- تاثیر خاصی نهادن: مثلا سخنرانی درباره تجلیل از مقام علمی یکی از اساتید یا دانشمندان. تفاوت آن با هدف اطلاع رسانی این است که علاوه بر اطلاعات کلی، از ویژگی های خاص موضوع برای تاثیرگذاری بر شنوندگان استفاده می شود.

تفریح و سرگرمی: بیشتر در ضیافت ها و باشگاه ها به کار می رود مانند سخنرانی درباره تجربیات شخصی، مسافرت ها و خاطرات به شکلی سرگرم کننده

 

ملزومات اصلی سخنوری :

1 . استعداد :یعنی توانایی درونی و ذاتی

2 . علاقه ، گرایش ، کشش و دوست داشتن

3 . آموزش ، دانش ، اطلاعات ، فنون ، تکنیک ها ، اصول و روش ها    

4 . تمرین :

- در شرایط متعارف ، یادداشت به نفع سخنران است چون با انسجام بهتری سخنرانی صورت می گیرد .

- یادداشت موجب نظم در سخنرانی می شود . 

- یادداشت ، احتمال فراموشی را کاهش می دهد .

 

رابطه قدرت سخنوری با علم سخنوری

 از این لحاظ مردم به چهار دسته تقسیم می شوند که عبارتند از :

گروه 1 : عالم بی سخن  ( با سواد و مسلط به موضوع است ، ولی از حرف زدن پرهیز می کند ، به اجبار یا بدون علاقه حرف می زند . در نتیجه ، مطالب او به سختی فهمیده می شود . قدرت بیان ندارد )

گروه 2 : عالم سخنور ( هم با سواد است و هم خوب حرف می زند )

گروه 3 : جاهل سخنور ( سخنور خوبی است ولی خالی و تهی است ، اطلاعات و تسلط محتوایی ندارد . )

گروه 4 : جاهل بی سخن ( از یک سو بی اطلاع است و از سوی دیگر یا سخن نمی گوید یا قدرت بیان ندارد . )

 

مراحل کسب آمادگی برای سخنرانی :

1 . انتخاب موضوع ، که به دو صورت انجام می گردد:

1- توسط برگزار کننده

2- توسط سخنران

 

 معیارهای اصلی انتخاب موضوع :

1 .  نیاز مخاطب

2 .  علاقه مخاطب

3 .  میزان وقت سخنرانی

4 . فرهنگ مخاطب

5 . میزان سواد و تسلط سخنران

6.  سطح معلومات و دانش مخاطب ( رشته ، تحصیلات )

 

2 . شناخت مخاطب : شغل ، جنس، سن ، تاهل، تحصیلات ،تجارب، علائق ، نگرش ها ، گرایش های سیاسی ، حساسیت های فرهنگی ، نیاز ها و ...

 

 3 . تعیین انواع اطلاعات مورد نیاز درباره موضوع :

اطلاعات (مکتوب،کتابخانه ای ، اینترنتی ، شفاهی ، تجارب شخصی )

 

 4 . شناسایی دقیق منابع اطلاعات  :

کدام کتاب ، مقاله ، عکس ،اینترنت ،کدام کتابخانه ، چه افرادی ،اطلاعات دقیقاّ کجا قرار دارد ؟

 

 5 . گرد آوری اطلاعات مورد نیاز : خرید کتاب ، تلخیص متون  ، فیش برداری ، مصاحبه، مشاهده ، پرینت از وب سایت های اینترنتی ، مکتوب کردن تجارب یا دانسته های شخصی

 

 6 . طبقه بندی ، ارزیابی ، پالایش و تلخیص اطلاعات .

 

 7 . انتخاب محورها و مطالب اصلی سخنرانی از میان اطلاعات باقیمانده در مرحله ششم

 ( برای سه بخش مقدمه ، متن و نتیجه )

 

8 . توزیع مطالب بند هفت بین سه بخش اصلی سخنرانی  ( مقدمه ، متن ، نتیجه )

 

9 . تعیین ترتیب مطالب در هر یک از سه جزء اصلی ( مقدمه ، متن ، نتیجه )

 

10 . نگارش متن کامل سخنرانی

 

 11 . تهیه و تنظیم یادداشت از کل محتوای سخنرانی:  سرفصل ها  ،  نکات مهم ، خاطره ها ، اسامی اشخاص ، اسامی اماکن ، مشخصات منابع و مثال ها

 

* توجه و تذکر : اگر نگارش متن کامل سخنرانی ضرورت نداشته باشد ، مستقیما" به سراغ مرحله بعدی ، یعنی تهیه یادداشتهای نهایی می رویم .

-  برای یادداشت برداری ، از کاغذ A5  یا  A6 استفاده می کنیم . البته کاغذ A6 بهتر و مناسب تر برای این کار است .

 * استفادۀ سخنران از یادداشت از دیدگاه مخاطبان دو گونه تفسیر می شود :

 الف )  مخاطبان ، با نظر مثبت نگاه می کنند . آنان با خود می اندیشند که سخنران ، تحقیق و مطالعه کرده و آماده ، با سواد ، مسلط و توانمند است و برای سخنرانی او ارزش قائل می شوند .

 ب )  مخاطبان ، با نظر منفی  نگاه می کنند . آنان علت استفاده سخنران از یادداشتها را عدم آمادگی ، عدم تسلط و کم سواد بودن سخنران می پندارند . در هر حال ، بهره گیری از یادداشت ، ارجحیت دارد .

 

12 . تمرین سخنرانی : هر قدر فرد سخنران ، تازه کار تر باشد ، تمرین ، ضرورت بیشتری دارد و نوع آن به خصوصیات فردی بستگی دارد . ضبط کردن سخنرانی تمرینی و باز شنوایی آن ، تمرین کردن در برابر آئینه ، و تمرین کردن در برابر یک جمع محدود و کوچک ، از جمله راههای تمرین کردن است .

 

 13 . کسب آخرین اطلاعات درباره مخاطبان ، مکان و زمان سخنرانی

·    این مراحل نه تنها در مورد سخنرانی ، بلکه در مورد آماده سازی پیام های دیگر مثل مقاله ، کتاب ، گزارش و یا حتی فیلم ،کاربرد دارد . چون نظم منطقی دارند .

« مقایسه سخنرانی عمومی با مکالمات روزمره یا معمولی »

معیار مقایسه

سخنرانی عمومی

محاورات یا مکالمات روزمره

سازماندهی و انسجام

قوی

ضعیف

رعایت قواعد دستوری

قوی

ضعیف

امکان تفاهم و درک دو سویه

محدود

وسیع

میزان اضطراب

زیاد

کم

میزان مکث ها

کم

زیاد

محدودیت زمانی

زیاد

کم

تیک های کلامی

کم

زیاد

تیک های حرکتی

کم

زیاد

رسمیت / سندیت

زیاد

کم

حجم مخاطبان

زیاد

کم

 

14- طبقه بندی انواع سخنرانی برحسب استفاده از متن

الف )  سخنرانی با متن کامل:1 . قرائت از روی متن 2 . سخنرانی آزاد و گاهی مراجعه به متن 3 . سخنرانی آزاد با استفاده از یادداشت 4 . سخنرانی آزاد بدون استفاده از متن یا یادداشت 5 . سخنرانی حفظ شده

 

ب ) سخنرانی بدون متن :1 . بدون یادداشت  2 . با یادداشت

 

15- انواع سخنرانی برحسب میزان آمادگی قبلی :

الف )  سخنرانی با آمادگی قبلی :  اگر مراحل آماده سازی سخنرانی رعایت شود ، سخنرانی با آمادگی تلقی می شود .که موارد سخنرانی برحسب متن ، کاملا در اینجا صدق می کند .              1 . با متن     2 . بدون متن

 

ب )  سخنرانی بدون آمادگی قبلی :

-  سخنرانی به صورت ناگهانی ، فی البداهه و با بهره گیری از حافظه صورت می گیرد . در این حالت باید  از حداقل زمان ، نهایت استفاده را برای یادداشت برداری و نظم دادن به اندیشه ها و محورها به عمل آوریم .

 

- مراحل طراحی یک ارتباط موثر برای ایراد سخنرانی :

الف )  این مراحل ، در نظریه ارتباطات و نظریه تبلیغات کاربرد دارند .

ب )  این مراحل ، فشرده مراحل 13 گانه آماده سازی سخنرانی است .

ج )  این مراحل ، نکات مهم و تازه ای دارند .

 

 1 . شناخت مخاطبان / شنوندگان :

·        گردآوری انواع اطلاعات  درباره مخاطبان از هر طریق ممکن .

·        شغل ، جنس ، سن ، تاهل ، تحصیلات ، تجارب ، علائق، نگرشها

·        زبان ، قومیت ،گرایش های سیاسی،دین/ مذهب ، حساسیت های فرهنگی،

·        نیازها و ...

 

2 . تعیین و تدوین هدفهای سخنرانی :

1 -  اطلاع رسانی ، آگاه کردن

2 -  ترغیب و اقناع

3 -  تغییر باور ، تغییر رفتار

4 -  تقویت یک نگرش

5 -  تقویت یک رفتار

6 -  حذف یک نگرش

7 -  حذف یک رفتار  

8 -  یادآوری

9 -  سرگرمی 

10 -  ایجاد وحدت

11 -  ایجاد تفرقه

·        تعیین یعنی : شفاف سازی                                  

·        تدوین یعنی : مکتوب کردن

·        ترغیب و اقناع یعنی : ایجاد یک باور و رفتار / متقاعد کردن مخاطب نسبت به یک اندیشه یا عمل

 3 . طراحی و آماده سازی پیام ( متن سخنرانی )

4 . انتقال و ارسال پیام ( ایراد و ارائه سخنرانی )

5 . گردآوری اطلاعات مربوط به بازخورد ها ( تجزیه و تحلیل بازخوردها برای رفع اشکالات و تقویت نقاط قوت )

 

سخنرانی خوب

برای یک سخنرانی خوب باید بدانیم یک فرد زمانی می تواند یک سخنران خوب باشد که هم حرفهای خوب بزند و هم در بیان آن حرفها مهارت لازم را داشته باشد یعنی خوب حرف بزند . اگر فرد حرفهای خوب را بد بیان کند ملال آور می شود و بالعکس اگر فرد خوب حرف بزند اما حرفهای خوب نزند حراف لقب می گیرد و آن هم ملال آور است پس :

(حرف خوب زدن + خوب حرف زدن =  سخنرانی خوب )

 

ویژگی های یک سخنران خوب :

1 . تسلط برموضوع سخنرانی : آمادگی کافی برای سخن گفتن در موضوع مورد نظر

2 . قدرت بیان :

-       آشنایی به زبان فارسی

-       استحکام در بیان و ساختن جملات

-       گنجینه قوی از واژگان

-       آشنایی به اصول و فنون سخنوری

 

*  راههای توسعه گنجینه لغات و تقویت حافظه :

الف ) مطالعه   ب ) خوب گوش دادن ج ) حرف زدن    د ) نوشتن

 

 3 . صدای مناسب :

الف ) نوع صدا :    1 . زیر       2 . متعادل      3. بم ( البته دو صدای اصلی ، زیر و بم است )

ب ) شدت صدا :  مربوط به قدرت و بلندی صدا می شود .

ج ) فراز و فرود صدا :   1 . حرف زدن خطی و یکنواخت   2. حرف زدن سینوسی با فراز و فرود

 

  4 . استفاده مطلوب از ارتباط غیر کلامی :

-  ایماء و اشاره -  حرکات دست و سر  -  حرکات بدن ( شانه ) -  جا به جایی ( راه رفتن ) -  نگاه کردن- سکوت / مکث -  آواهای غیر کلامی

 

 5 . ظاهر آراسته:

-  قبل از ورود به محل سخنرانی ظاهر و پوشش خود را کنترل کند .

-  قبل از آغاز سخنرانی ، ظاهر خود را وارسی کند .

-  در تمام طول مدت سخنرانی ، مراقب وضعیت وضعیت ظاهر خود باشد .

 

 6 . لحن مناسب: -  انتخاب لحن مناسب به تناسب مخاطبان ، موضوع و موقعیت .

-  لحن آمرانه      -  لحن کودکانه    -  لحن دلسوزانه  - لحن تهییجی      - لحن اعتراض آمیز    - لحن صمیمانه و دوستانه

 

روشهای تقویت صدا :

1 )  از طریق تمرین دادن صدا و استمرار و حوصله .

2 )  حرف زدن مستمر که به تدریج مدت آن افزایش یابد .

3 )  از طریق بلند حرف زدن که در نهایت به فریاد زدن می انجامد .

4 )  از طریق تمرین و رساندن صدا به فاصله دور و دورتر . (دیکته از راه دور )

 

 7 . تقید به زمان بندی سخنرانی: -   سر وقت حاضر شدن -  تقسیم وقت بین سه بخش سخنرانی ( مقدمه ، متن یا بدنه ، نتیجه )

-  رعایت وقت اختصاص یافته

 

 8 . شناخت مخاطب

9 . ضریب هوشی   IQ  بالاتر از میانگین :

(ضریب هوشی =  سن عقلی تقسیم بر سن تقویمی ضرب در عدد 100)

10 . هوش هیجانی مطلوب  ( EQ )                         

11. خلاقیت و ابتکار

12 . اعتماد به نفس                                        

13. تواضع

14 . انتقاد پذیری : -  پذیرش        -  رد با استدلال   -  راهنمایی منتقد

 

15 . صبوری و شکیبایی                                 

16 . گوش دادن به صورت مطلوب ( از سوی سخنران )

17 . حافظه قوی  برای سخنرانی  

18 . قدرت جذب مشارکت

19 . قدرت جلب توجه و اعتماد    

20 . آغاز و خاتمه زیبای سخن

21 . آشنایی با اصول سخنوری

22 . استفاده مطلوب از ارتباط غیرکلامی         

23 . قدرت پیش بینی

24 . علاقه به مطالعه

25 . تسلط بر شرایط محیط

26 . سرعت انتقال  

27 . سرعت مناسب در سخن گفتن

 

 گروه بندی شنوندگان درجلسه سخنرانی :

  1 . پرسشگران حرفه ای :

§        زیاد سئوال می کنند .

§        قبل از سخنرانی تصمیم به سئوال کردن گرفته اند .

§        از سئوال کردن به عنوان ابزاری برای مطرح کردن خود استفاده می کنند .

§        از سئوال کردن برای گیر انداختن سخنران استفاده می کنند .

 2 . نجوا گران :  در گوشی ، و گاهی بلند و مکرر صحبت می کنند .

3. پاسخ گویان به تلفن همراه : گاهی بلند و طولانی صحبت می کنند .

4 . مخالفان همیشگی :  با همه چیز مخالف و دائما در حال اعتراض هستند .

5 . تاخیری ها : پس از آغاز مراسم به محل سخنرانی وارد می شوند . نظم و آرامش جلسه به هم می خورد .

6 . چرت زنان : می تواند به علت خستگی یا کم خوابی شنوندگان و یا ناتوانی سخنرانی در جلب توجه و ایجاد مشارکت باشد .

7 . افرادی که داخل و خارج می شوند .

8 . کسانی که جلسه را ترک می کنند .

9 . کسانی که حرکات غیر متعارف دارند :

§        بازی با خودکار 

§        ضربه زدن به میز یا صندلی خود

§        ضربه زدن با پا به زمین یا صندلی دیگران                           

§        حرکت دادن صندلی های متصل به هم

10 . طنز پردازان : کسانی که مرتب دوست دارند دیگران را بخندانند .

11 . تفسیر کنندگان حرف های سخنران : کلام سخنران را مرتب و گاهی حتی با صدای بلند ، تفسیر می کنند .

12 . تکرار کنندگان حرف های سخنران                          

13 . نجوا کنندگان ضمن یادداشت برداری

14 . افراد مرتب ، دقیق ، مشتاق و ضابطه مند .                 

15 . حاضران دعوت نشده

16 . برهم زنندگان نظم جلسه

 

مزایای سخنرانی:

سخنرانی ، ساده ترین، قدیمی ترین و متداول ترین شیوه آموزشی مورد استفاده می باشد. برای آموزشی نمودن یک سخنرانی لازم است آن را با سایر روش ها و با استفاده از مواد و وسایل کمک آموزشی و ... تلفیق نمود.مزایای سخنرانی عبارتند از :

1- برنامه ریزی جهت برگزاری سخنرانی آسان و هزینه آن نسبت به سایر روش ها اندک می باشد.

2- می توان فراگیران را دور هم جمع نمود و روی یک موضوع یا نکته متمرکز شد.

3- می توان مقدار زیادی از مواد و مطالب آموزشی را در مدت کوتاهی ارایه نمود.

4- می توان به آسانی برنامه زمانبندی شده یا زمان صرف شده روی موضوعات را کنترل کرد.

5- یک روش آشنا برای فراگیران است و با آن راحت خواهند بود.

6- می توان این روش را برای گروه های بزرگ تا جایی که سخنران دیده و صدایش شنیده شود، استفاده کرد.

7- می توان از این روش هنگامی که امکانات فیزیکی محدود است، استفاده نمود.

 

محدودیت های سخنرانی

1-     فراگیران اغلب غیرفعال هستند.

2-     تسلط به سخنرانی اثربخش مشکل است.

3-      اگر از سخنرانی به مدت خیلی طولانی بدون مشارکت فراگیران استفاده شود آموزش خسته کننده و کسالت آور می شود.

4-     سخنرانی برای آموختن موضوعات عملی از قبیل کسب مهارت ها مناسب نیست.

5-     هنگام ارایه سخنرانی، مشکل است قضاوت نمود که فراگیران در حال آموختن و یادگیری هستند.

6-     بیشترین فراگیری و به خاطر سپاری فراگیران زمانی است که به طور فعال در فرآیند آموختن درگیر هستند.

7-     به مهارت های کلامی کافی نیاز دارد.

8-      ارتباط یک طرفه است.

 

 سازماندهی خوب در تدارک یک سخنرانی مستلزم توجه به بسیاری از جزئیات است:

1- شرایط، مشخصات، نیازها و علائق گروه را دریابید.

2- اطلاعات جدید و صحیح را تهیه و ارائه نمایید.

3- آنچه را که می خواهید بگویید، یادداشت کنید. لیستی از نکات معدود و مهم سخنرانی خود را تهیه نمایید.

4- از مواد و وسایل کمک آموزشی بصری در سخنرانی خود استفاده نمایید.

5- تمام صحبت هایتان را طبق برنامه سخنرانی خود تمرین نمایید.

6- نتایج پژوهش های موردی را که در زمینه موضوع سخنرانی شما انجام شده است بازگو کنید. این امر صحبت های شما را مدلل و مستند خواهد نمود.

7- استوار و مصمم بوده و از نظر ظاهر، مرتب و تمیز باشید.

8- شکیبا بوده و بر هیجان خود غلبه کنید.

9- در حالیکه اختیارحاضران و قدرت جلسه در دست شماست خود را برتر از دیگران نشمارید.

10- به موضوع احاطه داشته باشید، زیرا بدون احاطه کامل بر موضوع، سخن گفتن ارزش لازم را نخواهد داشت.

11- حاضرالذهن و سریع الانتقال باشید و سعی کنید هرگز غفلت و فراموشی بر شما مستولی نشود.

12- به موضوع سخنرانی توجه کامل داشته و فقط درباره آن صحبت نمایید.

13- تقدم و تأخر مطالبی را که قصد بیان آنها را دارید، بخاطر بسپارید.

14- تمام توجهات خود را روی شنوندگان متمرکز نموده و میزان علاقمندی آنان را به موضوع سخنرانی افزایش دهید.

15- در موقع سخنرانی به سئوالات حضار، با صبر و حوصله کافی گوش فرا دهید.

16- اعتماد به نفس و جرأت کامل برای سخن گفتن داشته باشید، که این اعتماد بر اثر تمرین، علاقه و جدیت در کار حاصل می گردد.

17- میل به سخنرانی و خوب حرف زدن داشته باشید.

18- سخنرانی خود را خوب تهیه و تنظیم نمایید و مطالب سخنرانی واضح و روشن باشد.

19- همیشه مطالب کافی برای سخنرانی ذخیره داشته باشید.

20- شنوندگان را واقعاً دوست داشته باشید و احترام لازم را برای آنها قائل شوید.

21- با میل و هیجان صحبت نموده و از ته قلب جملات را ادا کنید.

22- مطالبی را بیان کنید که برای شنوندگان قابل فهم باشد.

23- سکوت فراگیران دلیل بر موافقت و یا فهمیدن مطالبی که می گویید نیست و تأیید مطالب سخنرانی توسط افراد معدودی از گروه نشانه درک کامل مطالب از جانب همه افراد گروه تلقی نمی شود. به وسیله پرسش و پاسخ و با استفاده از روش های مختلف ارزشیابی جلسات آموزش، از درک مطالب گفته شده مطمئن شوید.

 

روش های مورد استفاده جهت تقویت سخنرانی :

-    تغییر در روش ارائه گفتار: تغییر در لحن یا صوت و یا سرعت گفتار از ساده ترین روش هاست. سکوت، انجام حرکاتی مانند دور شدن از محل سخنرانی و آمدن در میان فراگیران نیز نمونه دیگری از این روش هاست.

-        مشارکت فعال: قویترین راه افزایش یادگیری است.

1. سئوال کردن: ساده ترین شکل تأثیر متقابل است. سئوال باید واضح، هدفدار و مختصر باشد. ایجاد تفکر نماید. راهنمایی ناخواسته نداشته و با زمان پاسخگویی کافی و متناسب با سطح درک فراگیران و برحسب حیطه های یادگیری طرح شود.

تذکر: بهتر است وضعیتی ایجاد شود که تمام فراگیران به پاسخ دادن بپردازند.

2. فعالیت در گروه های کوچک: به عنوان یک روش قوی یاددهی باید مدنظر داشت. می توان فراگیران را به گروه های کوچک تقسیم کرد و در صورت لزوم صندلی ها را به نحو مناسبی چید. از این گروه های کوچک (گروه های همهمه) خواسته می شود تا در مورد مطلبی به بحث بپردازند. سپس برخی یا تمامی گروه ها نتیجه بحث خود را ارائه می نماید.

3. بارش افکار - طوفان فکری: این روش خصوصاً در ابتدای سخنرانی برای جلب توجه فراگیران بسیار مفید می باشد. در این روش سئوال یا مسأله ای برای فراگیران مطرح شده و از آنها خواسته می شود تا نظرات و راه حل های خود را در این زمینه عنوان کنند. سپس نظرات بدون هیچ انتقادی بر روی تخته یا طلق شفاف نوشته می شود سپس بر اساس این نظرات بحث آغاز می گردد.

4. بحث نفر به نفر: فراگیران به گروه های دو نفره تقسیم شده و سئوال یا مسأله ای مطرح می شود. ابتدا نفر اول نظرات خود را گفته سپس نفر مقابل عقاید خود را ابراز می کند و سپس نتیجه بحث به اطلاع سخنران می رسد.

 

زمان و مکان سخنرانی

v   زمان سخنرانی از نظر عدم تداخل با سایر وقایع جامعه و یا سایر وظایف گروه، هماهنگی با سخنرانان، فرصت تهیه موضوع سخنرانی و ... مناسب باشد.

v   مکان سخنرانی باید از نظر وسعت و ظرفیت، سرما و گرما، دیدن سخنران، شنیدن صدای سخنران، رعایت نکات بهداشتی نزدیکی به محل اقامت گروه، نور، بهداشت محیط و وضعیت صندلی ها مناسب باشد.

 

 مدت سخنرانی

مدت هر سخنرانی باید مناسب باشد تا فراگیران در سطح هوشیاری مناسبی باقی بمانند کل صحبت با احتساب نمایش مواد و وسایل کمک آموزشی بصری می بایست حداکثر 20 دقیقه باشد و حداکثر 25-20 دقیقه نیز به پرسش و پاسخ اختصاص یابد. در موارد خاص این میزان می تواند حداکثر 2 برابر شود.

 

ویژگی های سخنرانی با کیفیت بالا و اثر بخش :

1-     اهداف سخنرانی به خوبی توسط فراگیران فهمیده و درک شده است.

2-     عنوان و محتوای سخنرانی مرتبط و وابسته به دانش قبلی فراگیران است.

3-     سخنرانی به خوبی سازماندهی شده و شامل مقدمه و نتیجه گیری است.

4-     سرعت بیان و ارائه سخنرانی برای فراگیران مناسب است.

5-      فراگیران در یک محیط راحت بوده و سخنرانی به خوبی می تواند به وسیله فراگیران دیده و شنیده شود.

6-     سخنرانی متناسب با نیازهای فراگیران تنظیم شده است.

7-     به طول مکرر سئوالاتی از فراگیران پرسیده می شود تا میزان درک آنها توسط سخنران چک شود.

 

روشهای غلبه بر ترس هنگام سخنرانی

ترس از سخنرانی عمومی؛ دومین ترس بزرگ ) : بر اساس تحقیقی در آمریکا  در سال 1973 از 2500 نفر خواسته شد تا 10 ترس بزرگ خود را بنویسند. 41 درصد صحبت کردن در برابر جمع را از جمله بزرگترین ترس های خود عنوان کردند.

 

قبل از سخنرانی :

اغلب مردم ممکن است برای انجام دادن کار مهمی که در حضور مردم صورت می‌گیرد دچار هیجان و اضطراب باشند. بازیگران قبل از بازی، سیاستمداران پیش از سخنرانیها و قهرمانان ورزشی قبل از مسابقه دارای چنین حالتی هستند.

در این لحظات افراد موفق آنهایی هستند که آموخته‌اند چگونه هیجان خود را به نفع خود بکار بگیرند.

تحقیقات نشان می‌دهد که 76 درصد از سخنوران ورزیده قبل از رفتن به جایگاه سخنرانی دچار ترس و هیجان هستند اما آنها این نوع هیجان را نشانه‌ای از سلامت روان برای انجام دادن فعالیتی مثبت تلقی می‌کنند. به عبارت دیگر هیجانی بودن در آغاز سخنرانی، حالتی کاملاً طبیعی و حتی مطلوب است زیرا بدن در این حالت مانند هر حالت پر اضطراب دیگری تلاش می‌کند با ترشح آدرنالین بیشتر واکنش مثبت نشان دهد.

این ترشح ناگهانی آدرنالین همان عاملی است که موجب تپش قلب و لرزش دست و زانو و عرق پوست می‌شود و هر شخصی که بخواهد در برابر جمع سخن بگوید تا حدودی این واکنش‌ها را دارد.

 حال سؤال این است که چگونه می‌توان از این حالات هیجانی و عصبی، کار مثبت کشید ؟

لازم است بدانیم بجای اینکه تلاش کنیم همه هیجان روحی قبل از سخنرانی را از بین ببریم، بکوشیم آن حالت را به وضعی مطلوب که متخصصان آن را هیجان مثبت می‌نامند، تبدیل کنیم. هیجانی سرشار از شور و شوق و سرزندگی که متفاوت با آن حالات عصبی و بازدارنده روحی است و دیگر شما را قربانی نخواهد کرد؛ بلکه حیاتی جدید می‌بخشد و حالات انسان را کاملاً در اختیار دارد.

در اینجا شش راه تجزیه شده و مطمئن برای تبدیل حالات عصبی و روانی منفی قبل از سخنرانی به حالات و هیجانات مثبت مطرح می‌شود.

1- مرحلة اول، این مرحله را شما قبلاً طی کرده‌اید و دوره‌های آموزشی آن را پیش از این گذرانده‌اید. کافی است درباره گذشته خودتان در روزهای اول کودکستان، دبستان، دبیرستان، دانشگاه و روزهای اول آشنایی با محیط کار و شغلتان فکر کنید. به احتمال زیاد در همه موقعیت‌ها شما با وضعی جدید، غیرعادی و تنش‌زا روبرو بوده‌اید. سازگار شدن با هر کدام از موارد، ترس و واهمه‌ای موقتی و کوتاه همراه داشته است. دربارة سخنرانی کردن در وضع فعلی چنین حالتی مصداق دارد.برای اغلب افراد بویژه دانشجویان هنگام صحبت در برابر دوستان هم‌دانشگاهی خود مهمترین عامل، ناآگاهی است هر چه فرد از چگونگی سخنوری بیشتر آگاه باشد و بیشتر سخنرانی کند، ترس و واهمه سخنرانی کردن در او کمتر می‌شود.

یادگیری مهارت سخن گفتن با یادگیری دیگر هنرها و فنون زیاد متفاوت نیست و مانند آنها نیازمند تکرار، تمرین، آزمایش و خطاست.گاهی می‌توان در کلاس، میان دوستان دانشگاهی سخنرانی کرد و آنها را بهترین مخاطب‌ها برای ارزیابی عیوب سخنرانی خود دانست و این کار یعنی سخنرانی در جمع نزدیکان و دوستان به مرور شما را به مهارت و هنر سخنوری نزدیک می‌کند.

 2- مرحله دوم، آمادگی است. راه حل دیگر برای کسب اطمینان و تسلط در سخنرانی، انتخاب عنوان مناسب و مورد توجه و علاقه خود ماست. صحبتهای هر سخنوری که با آمادگی کم به سخنرانی بپردازد، نامنظم، غیرمستند و مبهم خواهد بود.

برای آماده کردن یک سخنرانی چقدر وقت لازم است؟

تجربه نشان داده که برای هر دقیقه سخنرانی یک تا دو ساعت آماده‌سازی نیاز است و گاهی متناسب با میزان تحقیق مورد نیاز وقت بیشتری احتیاج است.شاید چنین زمانی طولانی به نظر برسد اما نتایج آن بسیار با ارزش است.

درست شبیه بازیگری که تمرین می‌کند تا درست نقش خود به طور کامل قرار بگیرد.شما نیز با صرف وقت برای ایجاد آمادگی بیشتر به احساس اطمینان و نهایتاً جایگاه درست نایل می‌شوید.

یک کارشناس و مربی فن سخنوری به نام لی‌لی والترز در کتاب « شگردهای سخنوران موفق» تخمین زده است که آمادگی مطلوب ممکن است ترس و واهمة حضور در جایگاه سخنرانی را تا 75 درصد کاهش دهد.

« گفتن مطلوب تر از نوشتن و شنیدن مطلوب تر از خواندن می شود . »

 

پیامدهای ضعف در سخنوری :

1 . عدم احساس نیاز به مطالعه : چون سخنرانی نمی کند و یا سخنرانی ضعیف خود را کافی و مطلوب می داند ، احساس مطالعه در او از بین می رود واین خود خسارت بزرگی محسوب می شود .

2 . عدم امکان انتقال دانسته ها به دیگران 

3 . گوشه نشینی و جدایی از اجتماع : روحیه اش انفرادی است و خیلی با دیگران گرم نمی گیرد . 

4 . داوری نا مطلوب مردم در خصوص شخص مورد نظر ( ممکن است او را نادان و بی مایه قلمداد کنند )

5 . ضعف در دفاع از حقوق خویشتن و همچنین و حقوق دیگران

6 . عدم امکان اصلاح اندیشه ها و رفتار های سخنور

7 . کاهش اعتماد به نفس

8 . کاهش ارتباطات اجتماعی

 

9-  واکنش های سخنران نسبت به سخنرانی :

الف : واکنش های درونی شامل :

1 . اضطراب

- عدم تسلط سخنران به موضوع سخنرانی (سواد نا کافی )         -  نداشتن تمرین در ایراد سخنرانی

- مشارکت های مخرب از سوی مخاطبان                                         - شدت رسمیت جلسه

- حضور یک یا چند مقام در محل سخنرانی                                      - اندازه یا تعداد مخاطبان

- حساسیت موضوع جلسه                                                              - استعدادهای روانشناختی

 

 2 . فراموشی : فرد در شرایط عادی فراموش کار نیست ولی ممکن است در حین سخنرانی ، موضوع سخنرانی را فراموش کند . البته این موضوع ، چندان به تجربه و تمرین ربط ندارد ، بلکه ممکن است یک سخنران کارکشته نیز دچار فراموشی گردد .

 علل به وجود آمدن فراموشی: 1. نداشتن تمرین 2. نو و جدید بودن موضوع     3. اضطراب شدید

 

3 . تغییر ضربان قلب : گاهی اضطراب نداریم و ضربان قلب ما تغییر می کند که ممکن است به خاطر روبرو شدن با جمعیت زیاد باشد . برای افراد بزرگسال ضربان قلب در سخنرانی ممکن است از 80 به 120 برسد که پس از آغاز سخنرانی و در حین سخنرانی و گذشت زمانی کوتاه تا حد زیادی نزول پیدا می کند و به وضعیت عادی نزدیک می شود .

 

ب : واکنش های بیرونی : تعداد آن ها از واکنش های درونی بیشتر است .

1 . تغییر صدا : مثلا اگر صدای بم دارد ،  صدای او ممکن است بم تر شود .

2 . خشک شدن گلو : می تواند به علت یکی از دلایل زیر باشد .   1. تنفس زیاد از راه دهان و گلو  2. تنفس در حال اضطراب     

3. تحت تاثیر عوامل فیزیولوژیکی : داروی طلایی رفع مشکل فراموشی ، تمرین ، تکرار است و استفاده از یادداشت کمک زیادی به سخنران می کند .

3 . لکنت زبان : کسانی هستندکه در شرایط عادی لکنت زبان ندارند ، اما هنگام سخنرانی در برابر جمع دچار  این مشکل می شوند.

4 . لرزش دست : در حالت  اضطراب و نگرانی ، دست ها استعداد زودتر لرزیدن را دارند .  بهتر است دست هایمان را به هم بدهیم .

5 . لرزش اندام

6 . تغییر رنگ صورت : چهره  برخی افراد سفید ، برخی قرمز و برخی رنگ پریده می شود

7 . تغییر ریتم تنفس : تعداد دفعات تنفس کاهش و یا افزایش می یابد .

8 . حرکات اضافی : دامنه وسیعی دارد . شامل حرکات دست و صورت ، راه رفتن اضافی ، دست به موی سر زدن و به عبارتی تیک های رفتاری در حین سخنرانی را گویند .

9 .  عرق کردن : گاه ممکن است در پیشانی و گاه ممکن است در کل بدن باشد و گاهی آنقدر زیاد است که خود یک تیک رفتاری می شود .

 

ج )  درمان  واکنش های درونی و بیرونی :

1 . درمان اضطراب : اعتماد به نفس ، تمرین و نفس عمیق کشیدن

2 . درمان تند شدن ضربان قلب : تمرین ، نفس عمیق و گذشت زمان  

3 . درمان خشک شدن گلو و تغییر صدا : خوردن آب  

4 . درمان لکنت زبان : اگر از قبل بوده است ، باید درمان شود و اگر در حین سخنرانی و رو در رویی با جمعیت رخ داده است، باید تمرین و ممارست شود . ضمنا کاهش سرعت سخنرانی نیز خیلی موثر است .  

5 . درمان لرزش دست : دست ها را به هم دادن ، دست ها را روی تریبون گذاشتن ، دست ها را روی سینه قرار دادن .    

6 . درمان لرزش اندام : کمی حرکت کردن و جای پاها را عوض کردن می تواند موثر باشد  

7 . درمان تغییر رنگ صورت و چهره : گذشت زمان

8 . درمان تغییر ریتم تنفسی : کشیدن نفس های عمیق ، گذشت زمان      

9. درمان حرکات اضافی بدن : تمرین ، مراقبت و پرهیز از حرکات اضافی

10 . درمان عرق کردن اعضای بدن : استفاده از دستمال تا جایی که خود این حرکت ، تیک محسوب نشود .

 

-  انواع بازخورد ها در موقعیت سخنرانی

1 . بازخوردهای قبل از سخنرانی : انواع واکنش های کلامی ، رفتاری ،موافق و مخالف قبل از سخنرانی .

-  تظاهرات مخالفان                                             -  شعار دادن

-  تشویق اولیه ( هنگام ورود سخنران یا قبل از آغاز سخن)   - حضور به موقع

-   پاره کردن پلاکارد                                           -  پاره کردن اطلاعیه

-  نوشتن پیام مخالفت                                            -  نحوه معرفی و دعوت سخنران

-  تلاش برای نشستن و  ذخیره  صندلی های جلو       - آرامش و نظم و سکوت شنوندگان قبل از سخنرانی

 

2        . بازخوردهای ضمن سخنرانی :

-       سکوت شنوندگان             -گوش دادن با دقت           - مشارکت های مخرب   - میزان و تداوم  یادداشت برداری

- تداوم حضور تا پایان سخنرانی        - عدم خروج و ورود پی در پی       - مقدار سستی و بی حالی و چرت زدن مخاطبان  مشارکت های سازنده           - میزان مشارکت ( سئوال کردن ، موافقت کردن ، مخالفت کردن و... که البته خود سخنران آن را مشخص می کند )

 

 3 . بازخوردهای پس از سخنرانی:

·        تشویق پایانی شنوندگان

·        تکرار یا عدم تکرار دعوت به سخنرانی

·        واکنش های کلامی و رفتاری پس از جلسه     

·        نزدیک شدن به سخنران و حلقه زدن و پرسش کردن

·    انواع داوری ها در برگه های نظر سنجی (میزان تسلط سخنران ، میزان جلب مشارکت ، میزان کاربردی بودن مطالب ارائه شده ، نظم و ترتیب ، همخوانی موضوع سخنرانی با موضوع اعلام شده)

مهم : باید نتایج نظرسنجی به سخنران داده شود .

 

- اصول اثر بخشی سخنوری از دیدگاه گرایس GRICE :

 1 . اصل کمیت quantity : باید شما کمیت را در هنگام ارتباط شفاهی رعایت کنید . اطلاعات باید به اندازه و در حد ضرورت ارائه شود ( نه کمتر و نه بیشتر ) . یکی از خطاهایی که در ارتباطات شفاهی رخ می دهد ، آن است که اطلاعات اضافه می دهیم و یا دقیقاً برعکس آن عمل می کنیم .

البته باید به عوامل محدود کننده توجه داشته باشیم و از ارائه هر گونه اطلاعات اضافی نیز پرهیز کنیم .

عوامل محدود کننده عبارتند از : محدودیت وقت ، موضوع و مخاطب .

 

 2 . اصل کیفیت quality : قالب و محتوای سخن باید در خدمت اثر بخشی باشد .

·        رفع ابهام                                                              - استفاده از استناد

·        صداقت در گفتار                                        - استفاده از استدلال

·        پرهیز از تحمیل اندیشه                                 - احترام به عقاید دیگران

·        باور داشتن به گفته ها ( خود گوینده )              - جامعیت مطلب ( عدم غفلت از نکات کلیدی موضوع )

 

3 . اصل ربطrelevance  : به معنای مقید بودن به محدوده موضوع است .اطلاعات ارائه شده باید به موضوع سخن ربط داشته باشد و از ارائه هر گونه مطلب نامربوط به موضوع پرهیز شود . گاهی اوقات شنوندگان با طرح سئوالاتی که به موضوع سخنرانی ربطی ندارد، باعث می شوند که از موضوع خارج شویم .

 

4 . اصل شیوه یا روش  manner :شامل دو بخش می شود .

الف ) فقط گفتار : گفتار +  لوازم کمکی مانند : تصویر ، پوستر ، اسلاید و پاور پوینت power point

ب ) بحث گروهی : مشارکت در ضمن سخنرانی و مشارکت در پایان سخنرانی .

 13-  اجزای اصلی سخنرانی :

1. مقدمه INTRODUCTION  : که شامل موارد زیر می شود :

1. سلام و احوال پرسی : عبارت سلام لازم و ضروری است ، ولی احوال پرسی خیلی وقت ها ضرورت ندارد .

2.  تشکر از حاضران : تشریف فرمایی ، توجه و دقت ، حوصله کردن ، تحمل هوای سرد یا گرم و ...

 3.  اظهار خرسندی از فرصت سخن گفتن : از این که به من اجازه داده اید تا درجمع شمادر خصوص ... سخن بگوییم ...    

4.  معرفی خود : البته گاهی به دلیل معرفی سخنران از سوی مجری یا معروف بودن سخنران ، ضرورت خود را از دست می دهد . هدف بوجود آوردن اعتماد در  مخاطبان است .

5. معرفی دقیق موضوع : در همان اول مقدمه ، از تعارفات خارج و به اصل و اهمیت موضوع پرداخته شود .

6. ترسیم محدوده موضوع : روشن کردن محدوده موضوع برای شنونده . حتی بگوئیم که در جریان سخنرانی به چه چیزهایی وارد می شویم و از طرح کدام موضوعات پرهیز خواهیم کرد .

7. طرح یک یا چند سئوال جذاب درباره موضوع : در اول سخنرانی چند سئوال جذاب طرح می کنیم .

8. شرح روند سخنرانی : به شنوندگان می گوئیم که سخنرانی از کجا شروع و به کجا ختم خواهد شد .       

9. تشریح نحوه مشارکت .( طرح سئوال از سوی شنوندگان در جریان سخنرانی یا در پایان آن )

10. تلاش جدی برای جذاب کردن لحظات اولیه سخنرانی . ( یک خاطره ، یک رویداد ، یک لطیفه ،یک شعر ، ... )

11. تقسیم و بودجه بندی اجزای اصلی سخنرانی

- مقدمه : 10 تا 15 درصد             - متن : 70 تا 80 درصد       - نتیجه : 10 تا 15  درصد

 

12. سه اصل مهم در سخنرانی :

·        در همان دقایق اولیه کلید موفقیت رقم می خورد .

·        از همان لحظات اولیه با نشاط باشید .

·        صدایتان از همان اول اوج بگیرد .

 

 2 . متنtext  یا بدنه  body :که شامل موارد زیر می شود.

1. تشریح موضوع از ابعاد مختلف      

2. بررسی تاریخچه موضوع و سوابق

3. توصیف مبانی نظری / استدلال کردن

4.توصیف ابعاد کاربردی

5. بهره گیری از نظریات و دیدگاههای دیگران (استناد )

6. شاهد آوردن / مثال زدن

7. تلاش تدریجی برای پاسخ گفتن به سئوالات اولیه 

8. زمینه سازی برای ورود به جمع بندی و نتیجه گیری

 

 3 . نتیجه CONCLUSION : که شامل موارد زیر می شود.

1. جمع بندی                                                            

2. تکرار سئوالات و پاسخ کوتاه به آنها

3. تلخیص مطالب ارائه شده                                

4. تشریح کاربردی بحث

5. معرفی منابع مفید برای مطالعه حاضران                                

6.معرفی مطالب تکمیل کننده بعدی ...

7. تشکر و خداحافظی

 

- تغییر باورها و تغییر رفتارها ، کدام باید زودتر انجام گیرد ؟

1.      در حالت منطقی و به منظور ماندگار کردن رفتار  ، نخست باید باور را تغییر داد

2.      گاهی تغییر رفتار به لحاظ محدودیت زمانی و اولویت داشتن ، مقدم بر تغییر باور می شود .

3.      با تغییررفتار به صورت اضطراری ، انسان در صدد هماهنگ شدن با رفتار خویش بر می آید .

4.      در حالت مقدم دانستن تغییررفتار ، لازم است تلاش جدی برای تغییر باورها نیز انجام گیرد

 

- رابطه کلام ، نگرش و رفتار :

-       اولین و ساده ترین همراهی مخاطب با فرستنده پیام ، همراهی کلامی است .

-       دومین تغییر ، تغییر نگرشی است . یعنی علاو بر همراهی کلامی ، همراهی نگرشی نیز دارد .

-       در سومین مرحله ، همراهی رفتاری نیز رخ می دهد .

 

- عالی ترین سطح تاثیر پذیری از پیام شفاهی ، همراهی کلامی و نگرشی و رفتاری با فرستنده پیام است .

-  مخاطب بدون بهره مندی از یک فایده ، با فرستنده پیام همراهی نمی کند .

 

-اخلاق در سخنرانی / سخنوری

* معیارهای اخلاقی مربوط به سخنوری در سه دسته اصلی قرار می گیرند .

الف ) معیارهای اخلاقی بر عهده سخنران

ب ) معیارهای اخلاقی بر عهده مخاطبان / شنوندگان

ج ) معیارهای اخلاقی بر عهده برگزار کننده

 

* الف ) معیار های مربوط به سخنران

1 . اهداف سخنران باید اخلاقی باشد .

2 . موضوع سخنرانی باید سازنده ، رشد دهنده ، تعالی بخش و توانمند کننده برای مخاطبان باشد .

3 . در بیان مطالب صادق باشد.

4 . به آنچه می گوید ، واقعاً باور داشته باشد .

5 . به آنچه می گوید ، عامل باشد .

6 . امانت داری : اگر چیزی از کسی یا منبعی نقل می کند ، منبع آن را معرفی کند . ( پرهیز از سرقت علمی و ادبی )

7 . به دیدگاه مخاطبان احترام بگذارد .

8 . از غیبت کردن بپرهیزد .

9 . حریم شخص افراد را حفظ کند .

10 . رعایت عدالت در رفتار با مخاطبان . ( نگاه کردن ، لحن پاسخگویی ، فرصت حرف زدن )

11 . وقت شناسی ( هنگام آمدن و وقت اختصاص یافته )

12 . پایبندی به موضوع .

 

* ب ) معیارهای مربوط به مخاطبان

1 . وقت شناسی

2 . احترام به سخنران

3 . توجه کردن به سخنران و سخنرانی

4 . مشارکت داشتن بر اساس روش پیشنهادی سخنران

5 . واکنش نشان دادن و بازخورد ارائه کردن

6 . پرهیز از پیش داوری درباره سخنران و مطالب او

7 . حضور کامل

 

* ج ) معیارهای مربوط به برگزار کننده

1 . برنامه ریزی کامل و سنجیده برای برگزاری برنامه

2 . انتخاب سخنران صالح

3 . آماده سازی کامل محیط و لوازم

4 . استقبال مطلوب از سخنران و مخاطبان

5 . بدرقه مناسب سخنران و مخاطبان و سپاس گذاری

 

تنظیم راهنماها و فهرست های وارسی برای سازماندهی سخنرانی ها

حتی منظم ترین سخنرانان ، پیش از ایراد سخنرانی ، مطالب بسیاری جهت یاد آوری دارند . برای آمادگی بیشتر ، تنظیم راهنما و فهرست کردن تمام مطالب و نکاتی که برای ایراد سخنرانی نیاز دارید ، به اندازه آماده سازی سخنرانی مهم است . مطمئن ترین روش برای اجرای این کار، تهیه فهرست وارسی و نوشتن نکات به همان شیوه ای است که به آن ها فکر می کنید . روی فهرست وارسی خود کارکنید و بکوشید هرگونه مانع بالقوه را با پیش بینی های دقیق از مسیر اجرای برنامه ها ، کنار بزنید . اگر سخنرانی دور از محل کار شما ایراد خواهد شد ، مطمئن شوید برای دوستان و همکاران خود شماره تماس ضروری گذاشته اید . مطمئن شوید که آن ها زمان ایراد سخنرانی شمارا می دانند و از آن ها بخواهید که درست پیش از سخنرانی ، بجز در مواقع واقعا ضروری و اضطراری ، مزاحم شما نشوند .

 

اگر سازماندهی سخنرانی بعهده شما بود

اگر از شما خواسته شود یک سخنرانی را خودتان سازماندهی کنید ، در نخستین فرصت دررابطه با تشریح مکان مورد نظر ، سخنرانان و شمار مخاطبان ، بایستس تصمیم های مهمی اتخاذ کنید . فهرستی از مکان های ممکن را به منظور مقایسه مزایا و معایب هریک ، هزینه احتمالی ، محل قرار گرفتن ، گنجایش و تسهیلات ، تهیه نمائید .

مکانی را انتخاب کنید که مناسب با شمار مخاطبان و شیوه سخنرانی شما باشد . تمام این جزئیات را به سخنرانان دیگر ارائه دهید تا بتوانند سخنرانی خودرا بطور مناسب سازماندهی کنند . برای زمانی که گزینه نخست شما در روز مورد نیاز دردسترس نبود یا پس از رزرو کردن به نتیجه نرسید ، مکان دیگررا در نظر داشته باشید . درزمان در نظر گرفتن سخنرانان مهمان ، اعتبارنامه های آن هارا کاملا" بررسی کنید تا مطمئن شوید تخصص لازم را دارند . توجه بسیاری به آن ها داشته باشید و جزئیات را پیش از سخنرانی، مجددا بازبینی و تأیید کنید . مکان ها و سخنرانان دیگری را نیز همزمان درذهن خودداشته باشید.

 

بالبداهه سخن گفتن

بالبداهه سخن گفتن و توان هماهنگ کردن افکار و سخنان در مدت زمانی کوتاه، بسیار مهمتر از سخنرانی پس از آمادگی و تمرین فراوان است. سرعت زندگی معاصر و لزوم ایجاد ارتباط کلامی سریع، این ضرورت را ایجاب می کند که بتوانیم افکارمان را سریع سر و سامان ببخشیم و روان و دقیق به کلام دربیاوریم. این روزها دیگر یک تن در صنعت و حکومت تصمیم نمی گیرد و مهمترین تصمیمات دنیا دور میزهای کنفرانس اتخاذ می شوند. هنوز هم هر فردی حرف خودش را می زند، ولی ناچار است آن حرف را به شکلی قدرتمند و در شکل یک اعتقاد گروهی بیان کند. در اینجاست که توان فی البداهه اندیشیدن و سخن گفتن ضرورت پیدا می کند و نتایج مطلوب را هم می دهد.

 

اول: فی البداهه سخن گفتن را تمرین کنید

هر کسی که اندکی هوش و مایه ای از خودداری داشته باشد، می تواند سخنرانی فی البداهه و یا به قول عوام «سرِ دستی» قابل قبول و گاهی هم بسیار درخشانی را ایراد کند. برای مواقعی که از شما می خواهند چند کلمه ای حرف بزنید، راههایی برای تقویت این توانایی وجود دارد یکی از آن روشها شیوه ای است که بعضی از ستارگان معروف سینما به کار می برند.

بسیاری از این چهره ها هر شب تمرین حرف زدن در شرایط دشوار، یعنی فی البداهه اندیشیدن و فی البداهه فکر کردن، می کردند. در خاطرات این افراد می خوانیم که وقتی دور هم جمع می شدند، هر یک روی تکه کاغذی موضوعاتی را می نوشتند و آن را تا می کردند و داخل کیسه می انداختند. بعد کیسه را خوب تکان می دادند و شانسی کاغذی را بیرون می کشیدند. بعد بلافاصله می ایستادند و یک دقیقه در مورد آن موضوع فی البداهه حرف می زدند. آنها هیچ وقت درباره یک موضوع دو بار حرف نمی زدند. نکته اصلی این است که آنها بعد از انجام این بازی به مدت دوسال، در بداهه گویی بسیار قوی شده بودند و می توانستند درباره موضوعات مختلف سخنرانی کنند.

دیل کارنگی در دوره های آموزشی خود از شاگردانش می خواهد که فی البداهه حرف بزنند. دیل کارنگی می گوید: «تجربه به من آموخته است که این تمرین دو فایده اساسی دارد:

1-      به شاگردها ثابت می کند که می توانند فی البداهه فکر کنند.

2-      این تجربه به آنها کمک می کند که موقع ایراد سخنرانی اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند. با این تجربه، آنها تشخیص می دهند که اگر بدترین وضع هم پیش بیاید و نتوانند از متن آماده شده شان استفاده کنند، این مهارت را دارند که فی البداهه مطلبی بگویند و موضوع را جمع و جور کنند.

بنابراین هر چند وقت یکبار  به شاگردان موضوع متفاوتی برای سخنرانی خواهیم داد و تا وقتی هم که از جا بلند نشده اند که صحبت کنند، موضوع را نخواهند دانست.» دیل کارنگی اضافه می کند: «به هر کس موضوعات بی ارتباط با شغل و حرفه اش می دهیم. آنها سعی می کنند با توجه به دانشی که دارند، بین موضوع داده شده و موضوعی که بلد هستند، نوعی ارتباط برقرار کنند. شاید اولین بار که صحبت می کنند،حرفهایشان چنگی به دل نزند، ولی بالاخره یاد می گیرند. این کار برای بعضی ها سخت و برای بعضی دیگر آسان است. اما در نهایت همه می دانند که این کار بسیار آسانتر از آن است که فکرش را می کرده اند و همین بسیار خوشحالشان می کند. می بینند که می توانند قدرتی را در خود می توانند تقویت کنند که فکرش را هم نمی کردند صاحب آن باشند.» دیل کارنگی همچنین درباره شیوه دیگری برای تقویت فی البداهه گویی می افزاید: «یکی دیگر از شیوه هایی که ما برای شاگردانمان به کار می گیریم تا بتوانند فی البداهه سخن بگویند، زنجیری بودن این تکنیک است. این شیوه در کلاسهای ما انگیزه های جالبی را ایجاد می کند. نحوه کار به این شکل است که به یکی از شاگردان می گوییم داستانی را اختراع و آن را به جالبترین شکلی که می تواند بیان کند. مثلا او می گوید: «پریروز داشتم هلیکوپترم را از زمین بلند می کردم که یکمرتبه دیدم چند بشقاب پرنده دارند به طرف من می آیند. می خواستم فرود بیایم، اما مرد کوتوله ای در یکی از بشقاب پرنده ها به طرفم آتش گشود. من ...» در این لحظه زنگی به صدا در می آید و نشان می دهد که وقت آن سخنران به اتمام رسیده است و شاگرد دیگری باید داستان را ادامه بدهد. همین طور که تک تک شاگردها قصه را ادامه می دهند، ممکن است ماجرا سر از مریخ یا تالار کنگره دربیاورد.»

 

دوم: از لحاظ ذهنی آماده باشید فی البداهه حرف بزنید.

موقعی که از شما می خواهند بدون آمادگی قبلی حرف بزنید، غالبا توقع این است که درباره موضوعی که می توانید درباره اش با قدرت صحبت کنید، سخن بگویید. مساله ای که در اینجا وجود دارد این است که چگونه با شرایط سخنرانی روبه رو شوید و تصمیم بگیرید که در زمان کوتاهی که به شما داده می شود، نکات مهم مورد نظرتان را بیان کنید. یکی از بهترین راههای مطابقت با این وضع آن است که خود را از لحاظ ذهنی برای چنین شرایطی آماده کنید. وقتی به جلسه ای می روید از خود بپرسید اگر الان از شما بخواهند که صحبت کنید، چه خواهید گفت و بهترین جنبه موضوع که می توان آن را در این مدت کوتاه، واضح و روشن بیان کرد، کدام است؟ موافقت و یا مخالفت خود را در مورد سخنانی که هم اینک گفته می شوند، چگونه بیان خواهید کرد؟

بنابراین اولین راهنمایی ای که به شما پیشنهاد می کنم این است که از نظر ذهنی خودتان را آماده کنید تا در همه شرایط بتوانید فی البداهه حرف بزنید. این یعنی آن که فی البداهه فکر کنید و این کار یکی از دشوارترین کارهای دنیاست. ولی من مطمئنم هیچ کس نتوانسته است به عنوان یک سخنران بدیهه گو اعتباری به دست آورد، مگر اینکه قبلا ساعت ها ذهن خود را مشغول تجزیه و تحلیل شرایط عامی که در آنها قرار  داشته است، کرده باشد. این گونه سخنرانی ها در واقع فی البداهه نیستند، بلکه برای آنها از قبل آمادگی کلی وجود دارد. با چنین شیوه ای چون موضوع سخنرانی را می دانید، مشکل شما فقط سازماندهی و تنظیم زمان و وضعیت خواهد بود.

 به عنوان یک سخنران بداهه گو، طبیعتا فرصت کمی برای صحبت خواهید داشت، بنابراین تصمیم بگیرید که کدام جنبه از موضوع به شرایط شما می خورد. از بابت اینکه آمادگی قبلی ندارید عذرخواهی نکنید. این را همه می دانند که شما از قبل آمادگی نداشته اید. هرچه زودتر سر اصل مطلب بروید.


مبانی یک سخنرانی خوب 

v     آراستگی ظاهر 

مخاطبان شما ، بیشتر در نخستین دیدار شما ، ازطریق هیئت و حالتی که به نظر می رسید ، تحت تأثیر قرار خواهند گرفت . اما همیشه آسان نیست که ظاهر خود و تأثیری که ایجاد می کند را مورد قضاوت قراردهید . ازدوستان یا همکاران بخواهید درمورد ظاهرشما نظربدهند و کمک کنند شما با مخاطبان خود بطور متناسبی هماهنگ شوید .

 

v     تأثیری مثبت بگذارید

نخستین تأثیرها ، قوی هستند و به سختی دگرگون می شوند . در مورد این که چقدرسریع در مورد مردمی که برای اولین بار ملاقات کرده اید ، قضاوت کرده اید ، فکرکنید . علامت ها می توانند از شیوه لباس پوشیدن مردم ، شیوه راه رفتن آن ها و حتی شیوه ایستادن آن ها ، به سرعت جمع آوری شوند . پیش از رسیدن به تریبون ، مخاطبان شما عقیده ای را در مورد شما براساس این تأثیرات اولیه شکل داده اند . مهم است درباره تصویری که می خواهید به مخاطبان خود در مراحل اولیه القاء کنید تصمیم بگیرید . به وجودآوردن اولین تأثیر صحیح ممکن است در موفقیت سخنرانی شما حیاتی باشد . بنابراین ، لباس مناسب بپوشید ، مناسب راه بروید ، مناسب صحبت کنید و با اعتماد به نفس بایستید تا در نخستین تأثیر صحیح ، موفق باشید .

 

v     مخاطبان خودرا بشناسید

اگرمخاطبان بتوانند خودشان را با شما یکی بدانند ، پیام شما به بهترین وجه ، دریافت خواهد شد . بنابراین ، همیشه مهم است که از درک مخاطبان خودازتصویری که ارائه می کنید ، آگاهی داشته باشید  . اگر اندکی با مخاطبان خود آشنا باشید ، تصمیم گیری درمورد تأثیری که می خواهید ایجاد کنید ، راحت تر خواهد بود . شیوه های بخصوص لباس پوشیدن می تواند درارسال پیام های بخصوص به مخاطبان مختلف به کار گرفته شود . به عنوان مثال : در نظر بگیرید چگونه یک مدیرکارخانه ، درک متفاوتی از نیروی کاری طبقه اول فروشگاه که کت و شلوار پوشیده در مقایسه با کسی که لباس سرهمی پوشیده ، خواهد داشت .

 

v     پرهیز از مشکلات

لباس هائی را که می خواهید بپوشید ، پیش تر ، بررسی کنید که از مشکل اجبار در پوشیدن لباس های نامناسب یا خشکشوئی نشده درزمان سخنرانی تان ، پیشگیری کنید . اگر می خواهید به بهترین وضعی در سخنرانی به نظر برسید ، لباس مناسب را همراه خودداشته باشید و پیش از آمادگی ، آخرین دقیقه آن را عوض کنید . پیش ازرسیدن بررسی کنید که تسهیلات تعویض لباس در مکان سخنرانی ، قابل دسترس باشد .

 

v     نکته ها

-        خودرا درآینه به دقت نگاه کنید و ببینید په تأثیری می گذارید ؟

-         یک خواب شب مناسب ، پیش ازروز سخنرانی ، مهم است .

-        - برس مو ، مسواک ، اتوی مسافرتی ، برس لباس وواکس کفش ، وسائل مفیدی هستند که با خود به شهر محل سخنرانی می برید و می توانید با دراختیار داشتن اینگونه امکانات ، با بهترین ظاهر در محل سخنرانی ، حضورپیدا کنید .

-        زیپ ها و دکمه ها بایستی بسته باشند و پیراهن شما بایستی پیش از وارد شدن به محل سخنرانی ، مرتب شده و تو برده شود .

-        - درصورتی که مشکل عرق کردن دارید ، پوشیدن کت ، می تواند علامت های احتمالی را پنهان کند .

-        - چیزی را که ممکن است مخاطبان را متحیرکند ، نپوشید .

-        - به هنگام سخنرانی ، از ابتدا تا انتها ، دستتان را از جیبتان بیرون بیاورید .

-        - موهای شانه شده ، کت به خوبی اتو شده و آویزان شده ، شلوار اتوشده ودارای خط اتو ، کفش های واکس زده شده و ... ، توجه مخاطبان را در آغاز سخنرانی ، به خوبی جلب می کند .

-        - موهای نامرتب ، پیراهن چروک شده ، آستین پیراهن بالا زده شده ، شلوار نیازمند اتو ، کفش های نامناسب و ... ، تأثیرمنفی در جلب توجه مخاطبان درآغاز کار خواهدداشت .

-        - اگر شما ، زمانی برای آراسته کردن خود در نظر نگیرید ، به نظر می رسد آماده نیستید و مخاطبان ممکن است تصور کنند در موضوع خود تخصص ندارید . ظاهر نامرتب دردریافت پیام شما از سوی افراد ، ایجاد اختلال می کند .

-        - همیشه لازم نیست کت و شلوار بپوشید . ولی همیشه لازم است که آراسته بنظر برسید . مطمئن باشید لباس هایتان همگی تمیز و اتو کشیده شده ، کفش هایتان واکس زده شده و موهایتان مرتب باشد .

 

مدیریت بر مخاطبان با توجه به علائم علاقه مندی یا مخالفت مخاطبان

 

علائم مربوط به چهره را حدس بزنید

در برداشت ها و تفاسیر مربوط به زبان بدن ، چهره ، اثرگذارترین بخش است . اگر به اندازه کافی به مخاطبان خود نزدیک هستید ، قادر خواهید بود شمارزیادی از نشانه های جزئی را دریافت کنید . از حرکات ابرو و نگاههای چشم تا کج کردن لب ها به عنوان زبان بدن کلی . همیشه به یادداشته باشید چهره را به عنوان یک شاخص مهم درنظربگیرید . یک علامت به تنهائی ممکن است علامت صحیحی از آن چه شخص احساس می کند ، نباشد .

 

حرکات دست و بازو را حدس بزنید

حرکات دست و بازو برای افزایش تأثیر سخنرانی مفید هستند و می توانند چیزهای زیادی درمورد فردی که از آن ها استفاده می کند ، به شما بگویند . دربخش پرسش و پاسخ به وضعیت دست و بازوی افرادی که پرسشی طرح می کنند ، توجه کنید . اگر نمی توانید آن هارا به وضوح ببینید ، از آن ها بخواهید به هنگام صحبت کردن ، بایستند . وضعیت بدنی که مخاطبان استفاده می کنند ، یک محتوای فرهنگی قوی دارد . بنابراین ، این نکته را درزمان تفسیر زبان بدن درخاطر داشته باشید . به عنوان مثال : درنقاطی ممکن است آشکارا سرودست خودرا تکان دادن علامت بیقراری باشد درحالی که این طرز حرکات بدن ، با اغلب محاورات مخاطبان نقاط دیگر ، همراه باشد .

 

وضعیت های پیش بینی نشده را مدیریت کنید

مایلید بدانید اگر یک صدای انفجار دربین سخنرانی شما رخ دهد ، چه کنید ؟ یا یکی از مخاطبان دچار غش ناگهانی شود ؟ اگر چه شانس این گونه رخدادها بسیار کم است . خوب است مراحلی را که بایستی درصورت روبروشدن با چنین اتفاقات پیش بینی نشده ای دنبال کنید ، درذهن خود مرور کنید . از خود بپرسید آیا می دانید کجا می توانید چراغ هارا روشن کنید ؟ ، کجا می توانید جعبه کمک های اولیه را بیابید ؟. چگونه می توانید کمک پزشکی درخواست کنید ؟ درهای خروج ، زمان آتش سوزی کجا هستند ؟ اگر نمی دانید احتمالا ازکجا می توانید این چیزهارا پیدا کنید ، مطمئن شوید پیش از سخنرانی ، این اطلاعات را جمع آوری کرده اید .

 

از گوش های خود استفاده کنید

شما نیاز ندارید تمام چراغ هارا روشن کنید تا بتوانید زبان بدن مخاطبان خودرا بفهمید . بسیاری از علائم می توانند از طریق شنوائی جمع آوری شوند  . شما می توانید سروصدای مردم درحال بی قراری یا صدای پچ پچ آن هارا بشنوید . هردوی این ها ممکن است نشان دهد که حوصله مخاطبان شما سررفته یا گیج شده اند . آسان است که توجه خودتان را ازاین صداها به تمرکز روی سخنرانی بگردانید . ولی ارزشمنداست که همواره به صدا هوشیارباشید . این سرنخ ارزشمند ، برای قضاوت در مورد خلق و خوی مخاطبان شماست .

 

به پاها نگاه کنید

وضعیتی که در آن کسی پاهای خودش را تکان می دهد ، چیزهای زیادی درمورد نگرش وی به ما می گوید . به عنوان مثال اگر مخاطبی پاهارا روی هم انداخته باشد ، ممکن است نشان دهد که درسخنرانی شما تأمل می کند . پاهای جفت شده اما می تواند نشان دهنده موافقت کلی باشد . اگر مخاطب شما نشسته است ، حرکت محدود خواهد شد و شما ممکن است قادرباشید فقط آن هائی را که درردیف جلو هستند ، ببینید ولی حرکات پاهای آن ها باید به شما نشانه ای بدهد که چگونه بقیه مخاطبان به سخنرانی شما واکنش نشان می دهند .

 

به عادت ها توجه کنید

اغلب مردم بی اراده زبان بدن خودرا با بی قراری عادتی بازی کردن با لوازم شخصی خودشان ، مثل عینک ، ساعت ، گوشواره یا دکمه سردست همراه می کنند . نگاه کردن به ساعت می تواند علامت کسل شدن یا حتی بی قرارشدن باشد ، درحالی که جویدن مداد یا عینک ، علامت تفکراست . ازجنبه مثبت ، نشستن ثابت و عدم حضور هریک از این عادت ها اغلب می تواند علامت درگیری کلی و موافقت با محتویات سخنرانی شما باشد .

 

نکته های دیگر ...

-         دنبال پنهانی بالا رفتن دستی دربین مخاطبان که می خواهد جلوی خمیازه کشیدن را بگیرد ، بگردید .

-          حالت چهره خنثی ، نشان دهنده عقاید شکل نگرفته در مخاطب است .

-          چانه درحال استراحت روی دست ، تمرکز مخاطب را نشان می دهد .

-          پاها روی هم انداخته ، تأمل مخاطب را نشان می دهد .

-          حالت های فوق ، وضعیت بدنی خنثی است . این وضعیت بدنی آرام آشنا ، یک ذهن بازرا نشان می دهد . مخاطبی با این حالت ، تاکنون تحت تأثیر بحث قرار گرفته و مایل به شنیدن بیشتر می باشد .

-          خم شدن به جلو ، موافقت مخاطب را بیان می کند .

-          در وضعیت بدنی علاقه مند ، بدن مخاطب به جلو خم می شود ، چانه روی دست استراحت می کند . وضعیت پاها همچنین موقعیت مثبت بالاتنه را تقویت می کند .

-         وضعیتی که چانه روی دست مشت کرده قرار گرفته اشتیاق به یادگیری مخاطب را نشان می دهد .

-          مرتب گذاشتن پاها نشان دهنده هوشیاری مخاطب است .

-          ضمنا از ضربه زدن با پاها که نشانه ای قوی از عدم تحمل مخاطبان است ، آگاه باشید .

 

 مدیریت بر مخاطبان با توجه به علائم علاقه مندی یا مخالفت مخاطبان

هدف سخنرانی ، سود بردن مخاطبان است نه انتفاع سخنران . مطمئن شوید که می دانید چگونه پاسخ مخاطبان را دریافت کنید و چگونه واکنش های آنان را مدیریت کنید .

 

داوری در مورد خلق و خوی مخاطبان

سعی کنید به محل سخنرانی به اندازه کافی زود برسید تا بتوانید خلق و خوی مخاطبان را بررسی کنید . آیا مخاطبان ، همین الان اززیر یک باران تند وارد شده اند ؟ آیا آماده برای ابراز خشونت به آنچه شما می خواهید بگوئید هستند ؟ آیا سخنران پیش از شما ، آن هارا خندانده است ؟

 

با مخاطبان درگیرشوید

در مورد خلق و خوی مخاطبان خود به عنوان مثال بابررسی واکنش های آن ها به سخنران قبلی ، قضاوت کنید . سپس شما می توانید درمورد شیوه سخنرانی خود به طور مؤثر ، تصمیم بگیرید . اگر هرکدام از مخاطبان به نظر کسل و خواب آلود می رسند ، با پرسیدن سؤال کلی که باید برای پاسخ دادن به آن ها دست بلند کنند ، آن هارا تحریک کنید . چه تعداد از شما ، پیش از آمدن به اینجا به دفتر کارتان  تلفن زده اید ؟ فقط 3 نفر ؟ بسیار خوب پس چند نفر از شما در مورد زنگ زدن به دفتر کارتان فکر کرده اید ؟ اگر مخاطب خشن است ، شما می توانید سخنرانی را با یک لطیفه آغاز کنید ولی مطمئن شوید زبان بدن شما ، علامت های مثبت می دهد .

 

دنبال علائم بگردید

شما با زبان بدن خود به عنوان بخشی از آمادگی جهت سخنرانی تمرین کرده بودید . حالا مجبورید زبان بدن مخاطبان را بدانید . دنبال علائم بگردید و ازهمه انتظار نداشته باشید یک چیزرا نشان دهند . بعضی ممکن است مشتاقانه به جلو خم شده باشند تا پرسشی مطرح کنند درحالی که بقیه ممکن است درصندلی خود فرورفته باشند و آرزو کنند جای دیگری می بودند .

 

دنبال منفی گرائی بگردید

محدوده وسیعی از شیوه هائی که درآن مخاطبان می توانند مخالفت یا خشونت را نشان دهند وجوددارد . به دنبال افرادی باشید که هر کاری از دستشان بر می آید ، انجام می دهند و با بغل دستی خود از سخنرانی شما انتقاد می کنند و در کنار آن افرادی که مستقیما" به شما اخم کرده اند با دست های به سینه زده یا نگاه به هوا ، انگار که سقف جذاب تر است ازآن چه شما می گوئید . به یادداشته باشید که توجه کردن به یک قسمت از زبان بدنی به تنهائی – مثل پاهای روی هم – ممکن است تعبیری غلط به دست دهد . بنابراین ، پیش از این که نتیجه گیری کنید ، به تصویرکلی نگاه کنید .

 

علائم علاقه مندی را ببینید

موقعیت های نشان دهنده علاقه به راحتی مشخص می شوند – دنبال افرادی بگردید که درحال لبخندزدن هستند یا سرتکان می دهند یا در صندلی هایشان به جلو خم شده اند و درحال نگاه کردن مشتاقانه هستند . حالت آن ها در صورت هایشان ممکن است اخم کم ناشی از تمرکز آن هارا آشکارکند . افرادی که هریک ازاین علائم را نشان می دهند ، ممکن است احتمالا نظر مساعد شمارا جلب کنند . بنابراین مطمئن شوید آن هارا در سخنرانی خود درگیرمی کنید .

نکته ها ...

-        به سخنان هرتعداد از سخنرانان پیش از خود ، گوش فرادهید .

-         بگذارید مخاطبان شما بدانند از احساسات آن ها آگاه هستید .

-         با طرح سوال در فواصل منظم ، مخاطبان را درگیر کنید .

-         مخاطبان درحالت بی تفاوت به سخنرانی شما ، دست به سینه ، سدی را جلوی بدن ایجاد می کنند . انداختن پاها روی هم می تواند به طور منفی برداشت شود  .

-         دروضعیت بدنی منفی ، مخاطبان با تکیه دادن به عقب با دست ها به سینه و پاها روی هم ، مقاومت در برابر سخنران را بیان می کنند .

-        خم شدن به جلو با آرنج های تکیه داده به زانوها و چانه تکیه داده شده به انگشتان درهم ، نشانگر این است که مخاطب ، نکته ای را که سخنران بیان می کند ، دریافت می دارد .

-         اخم ناشی از تمرکز ، خم شدن تنه به جلو ، انگشتان درهم کرده ، نشانه فکرکردن مخاطب است .

 

هنر ترغیب مخاطبان

در مرحله اقناع ، سخنران اندیشه ساز ، باور آفرین ، هدفمند ، تجربه اندوخته ،  هوشمند و ماهر ، کارآگاهانه می کوشد تا علاوه بر تفسیروگزارش اصولی دقائق و لطائف و ظرائف پیام و پی آمدسخنرانی ؛ و آگاهی بخشی و اطلاع رسانی مستقیم ، شفاف و منطقی نسبت به جزئیات یک "حقیقت عقلی "  ، یک " حقیقت ایمانی " ، یک " حقیقت علمی " ، یک " حقیقت اجتماعی "  و یا هر حقیقت دیگر که برای موضوع بحث و سخنرانی خود انتخاب  کرده ؛ با ظرافتی خاص ، ارزش ها،ظرفیت ها و کارائی های سازمان عقل و هوش مخاطبان ( همچون :مدیریت ،منطق گرائی ، تدبیر ،  ذوق ، نوآوری ،  تجربه ، دانش ، کارآفرینی و ... ) و توانائی های قلبی و روحی ( همچون : ایمان ، عزت نفس ،علوّ طبع ، وقار ، متانت ، محبت ، عشق ورزی ، عاطفه ، صبر ، سعه صدر ، ایثار ، بلند همتی ، سخاوت،شجاعت ، فروتنی و ... )  آنان را نیز با بیانی رسا و شیوا ؛ وخطابی پرجذبه ، مستقیم و غیر مستقیم ،برای باور انگیزی و شوق آفرینی در مخاطبان و سرعت بخشی به  روند رویکرد عمیق آنان به آن حقیقت و نتیجه که پیام سخنرانی است ، تبیین کند .

سخنران توانا ، پس از عبور موفق از مرحله حساس باور انگیزی و اقناع ، یعنی مرحله پرتنش و دشواری که هم زمان ، قلب مخاطبان را تسخیر و معتقد کرده و عقل آنان را تسلیم و متقاعد ؛  به گذرگاه  خطیر ترغیب می رسد .

هنر ترغیب ، یعنی : توان تمام کردن آنچه ناتمام مانده است .

ترغیب ، یعنی : هنر آفرینش شوق پایدار و طبیعی در مخاطبان برای عمل به باورهای القاء شده و رهنمودهای تبیین شده ای که نسبت به آن ها قانع و متقاعد شده اند .

ترغیب ، یعنی : توان به وجد و نشاط آوردن مخاطبان برای حرکت در مسیری که سخنران ،  ترسیم و تعریف کرده است .

ترغیب ، یعنی : توان تغییر قوّه به فعل و تبدیل ذهنیت مخاطبان به عینیت .

ترغیب ، از سوئی ، یعنی  : هنرمندانه ، مانع توقف مخاطبان در دنیای ذهن شدن برای همیشه یا دراز مدت؛ و کمک به آن ها برای خروج آگاهانه و مشتاقانه ؛ و از سوی دیگر ، یعنی : توان شتاب دادن به سیر مخاطبان در مسیر منتهی به هدف سخنرانی ،  ضمن همراهی سخنران با آن ها . همراه با امید داشتن و امید دادن . 

ترغیب ، یعنی : توان ابلاغ درست و کامل رسالت سنگین هدایتگری  ؛ و درهمین مرحله ترغیب است که سخنران ، با دشوارترین لحظه ها و پیچیده ترین موقعیت ها و شرائط حرفه خود در هر سخنرانی روبروست چرا که ضمن هشیاری و مراقبت توأم با مهارت برای بی اثر نشدن تلاش های موفق در مرحله اقناع ، هنرمندانه  نیز باید بکوشد تا به نهائی ترین وظیفه خود و مهم ترین اصل یک سخنرانی خوب و اثرگذار ، عمل کند . جز این باشد ، توانمندی و حرفه ای بودن سخنران ، برای مخاطبان حرفه ای و آگاه  ؛ و ناظران صاحب نظر ، محل تأمل خواهد بود .

 

هنر اقناع مخاطبان

اگر تمام مهارت ها و هنرهای یک سخنران موفق برای ایراد یک سخنرانی خوب را در یک کفه قرار دهیم ، هنر اقناع و هنر ترغیب مخاطبان ، در یک کفه دیگر و هم سنگ بسیار مهارت ها و هنرهای لازم دیگر برای سخنرانی ، در این میزان قرار می گیرند . بنا به تعریفی دیگر ، یک سخنرانی اثر گذار وستایش انگیز ، پی آمدهایش ، قانع شدن مخاطبان نسبت به موضوع و مطالب سخنرانی ؛ و متعاقب آن ، به شوق آمدن آنان برای عمل به نسخه ای است که سخنران برای مخاطبانش پیچیده است . بر این اساس ، اقناع مخاطبان ، هنری ظریف و پیچیده و بافته شده با تار و پودهائی از دانش و منطق و سیاست و هوشمندی و زیرکی و قدرت کلام شخص سخنران است که به قدر کفایت ، حجت و برهان برای تهی کردن ذهن مخاطبان از باورهای قبلی و جایگزین کردن باورها ی جدید و دگرگونی دیدگاه های مخاطبان ، داشته باشد .

سخنرانی در اقناع مخاطبان پیشتاز و موفق است که با واقع بینی و انصاف ، منتظر ناکامی و شکست هم باشد و گمان نکند همیشه توفیق اقناع مخاطبان ، رفیقش خواهد بود و یا مخاطبان ، خیلی زود ، تسلیم عقائد و سلائقش خواهند شد . مهم است که سخران بداند نیروی عقل و علم و بیان خودرا کجا ، چگونه و در برخورد با چه قماش از مخاطبان به کار گیرد ؟ که البته ، تمرین های لازم ، کسب تجربه های سود بخش و مراقبت های ویژه ، کمکش خواهند کرد تا تصمیم های بهتری برای اثر گذاری بیشتر سخنرانی و اقناع مخاطبان ، اتخاذ کند . شناخت دقیق روحیات ، علائق و سلائق مخاطبان ، موجب خواهد شد تا سخنران ، فضای مناسبی برای یک پیوند احساسی بین خود و مخاطبان بسازد و با آن ها در این فضا ، همدلی کند . در چنین فضائی ، مخاطبان ، آمادگی بهتر و بیشتری برای پذیرش دلائل سخنران در رابطه با اثبات عقائدش دارند و در همین فضا ، با هم فکری و هم صدائی ، باور می کنند باورهای سخنران ، به حقیقت و صحت ، نزدیک تر است و دیدگاه های پیشینشان ، نادرست یا ضعیف بوده است .

رسیدن به این مرحله ، تابع شرائطی است . یکی از آن ها این است که کرامت مخاطبان نزد سخنران ، محترم و عزیز باشد و فراموش نکند که می خواهد با آن ها حرف بزند . حرف زدن یعنی به کارگیری سیاستی عقلانی ، منطقی و متین برای القاء مطلب به مخاطب و اقناع او به دور از تشنج و منازعه . از اقتضائات این سیاست است که مخاطبان را به جای خود قرار دهد . با آن ها همان گونه رفتار کند که مایل است با خودش رفتار شود . با لحن و شیوه و آوائی مهر آمیز و مناسب صحبت کند ، خشمگنانه برخورد نکند ، به صدایش اوج ناهنگام ونا هنجارندهد و گوش های مخاطبان را با فریادها ، نیازارد و نخراشد . از این ها مهم تر و زیان بار تر ازهمه ، گونه ناروای گفتار و رفتار سخنرانی است که مخاطبانش احساس کنند از نگرگاه او، نادانند .

 

از تماس چشمی استفاده کنید

تماس چشمی ، بهانه و وسیله بسیار نیرومندی است که مراتبی بالا از صمیمیت و مهربانی را بین مردم ایجاد می کند . مهم است که این صمیمیت با مخاطبان درطول سخنرانی ایجاد شود . درحالی که به یاددارید با مخاطبان خیلی دور و مخاطبانی که دراطراف نشسته اند ، به اندازه آن هائی که در جلو نشسته اند درگیرشوید ، نگاه متعادل و صحیح خودرا بین مخاطبان تقسیم کنید اگرچه وسوسه انگیزاست که تکرار تماس چشمی خودرا با مخاطبانی که به نظر مشتاق و علاقمند می رسند ، افزایش دهید . آن هائی را که به نظر ، بی تفاوت یا منفی می رسند را نیز نادیده نگیرید . مخاطبانی که احساس کنند توسط سخنران حذف شده اند ، بیشتر احتمال دارد واکنش منفی به سخنرانی نشان دهند تا آن هائی که احساس درگیرشدن می کنند .

 

به همه مخاطبان ، نگاه کنید

درحالی که دقیقا توجه دارید ردیف های عقب را نگاه کنید ، گردش چشمان خودرا بین همه مخاطبان ردیف چپ و راست و میانه و بالا و پائین و ردیف های عقب و جلو و دور و نزدیک و ایستاده و نشسته و پیرو جوان و کودک و مرد و زن ، عادلانه و مهرآمیز ، تقسیم کنید . تماس اولیه چشمی را بیشتر با یک صورت دوستانه درزمان سخنرانی ایجاد کنید و فقط به نگاه کردن به سرهای مخاطبان ، اکتفا نکنید .

 

ازحرکات استفاده کنید

درمورد تغییرات ، به نسبت تعداد مخاطبان خود ، پیش تر فکرکنید . اجبارا براساس آن حرکات خودرا تنظیم کنید . حرکات اغراق شده برای مخاطبان پرتعداد ، همان تأثیری را دارند که حرکات طبیعی برای مخاطبان کم تعداد . به عنوان مثال : دریک حرکت که دو نکته را مورد تأکید قرار می دهد " از طرفی ... و از طرف دیگر ... " بهتراست از شانه ها ، بیشتر از ساعد یا مچ استفاده شود که تأثیر دیداری صحیحی برروی مخاطبان پرتعداد داشته باشد . اگرچه حرکت به این شیوه اغراق شده ، ممکن است درابتدا ناجور به نظربرسد اما به نظر مخاطبان ، طبیعی به نظر می رسد .

 

شیوه خودرا بهبود بخشید

هرچه با تجربه تر می شوید ، قادر خواهید بود از ابزارهای مختلفی که دراختیار خوددارید ( صدا ، طرز رفتار و واژه هائی که استفاده می کنید ) ، برای ایجاد تأثیرات مختلف استفاده کنید . اغلب شما مایلید تمام ابزارهارا به طور همزمان استفاده کنید تا به سمت یک هدف واحد که حفظ توجه مخاطب است ، حرکت کنید . به عنوان مثال ، اگر می خواهید روی یک نکته تأکید کنید ، ازجملات موجز استفاده کنید . صاف بایستید و صدای خودرا بالا ببرید . برای این که به مخاطب القاء کنید یک مکاشفه هیجان انگیز را با آن ها تقسیم خواهیدنمود به جلو خم شوید و صدای خودرا پائین بیاورید . آن ها مطمئن خواهند شد صدای شمارا می شنوند چون شما آن را به نظر چنین جذاب نموده اید . این ابزار عناصر اساسی موفقیت سخنران هستند و با تمرین استفاده از آن ها ، جزء طبیعت شما خواهد شد . همیشه شیوه ای را که مناسب مخاطبان خاصی است استفاده کنید . چیزی که برای یک گروه مناسب و خوب بوده ، ممکن است برای گروه دیگر نباشد .

 

نکته ها

- نخستین تماس چشمی خودرا با کسی که به نظر شما قابل دسترس تر می رسد ، شروع کنید .

- خط دید سخنران باید روی صورت دوستانه مخاطبان ، روی ردیف عقب مخاطبان و روی فاصله متوسط مخاطبان ، هرمورد بطور متوالی و به وقت خود ، ثابت باشد .

- تماس چشمی را با تک تک مخاطبان در هر فرصت مناسب ، برقرار کنید .

از استفاده از حرکات با دامنه بزرگ و مکث های طولانی نترسید .

 

چالش های اقناع مخاطبان

ممکن است مخاطبان از سخنان سخنران ناشناخته ای ، با تردید و بدگمانی ، استقبال کنند خصوصا اگر متوجه شوند که سخنران ، قصد تغییر باورها و ذهنیت های گذشته آنان را دارد . ( طبیعت مخاطبان در چنین موقعیت و فضائی ، اقتضاء می کند رفتار و واکنشی توأم با هشیاری و احتیاط نسبت به سخنران داشته باشند . )

ممکن است مخاطبان به این باور برسند که سخنران ، شخصیتی ضعیف دارد ، فاقد قدرت اعتماد به نفس است و به آنچه می گوید ، ایمان ندارد .

ممکن است مخاطبان تصور کنند که به نظر سخنران ، مخاطبان ، انسان هائی منطقی نیستند .

ممکن است از دیدگاه مخاطبان ، سخنان سخنران ، تکرار سخنان دیگران است . پیشنهاد و حرف تازه ای ندارد و علاوه بر آن ، اطلاعات ضعیفی در زمینه موضوع سخنرانی دارد .

ممکن است مخاطبان در شرائط روحی مناسبی برای شنیدن و پذیرش سخنان و ایده های سخنران نباشند و تصورشان این باشد که هیچ وجه مشترکی با سخنران ندارند و سخنران هم توجهی به این موضوع ندارد و با آن ها ، احساس و اظهار همدردی نمی کند .

ممکن است سخنران به دلیل انتخاب ریتمی خواب آور و ملال انگیز برای سخنرانی و یا استفاده از حجم نامناسب و بی مورد صدا ، ناخواسته به مخاطبان القاء کند که مخاطبان مناسبی نیستند و به همین دلیل ، مخاطبان ، ضمن عدم استقبال از سخنانش ، محل سخنرانی را نیز ترک کنند .

ممکن است مخاطبان تصور کنند که سخنران ، با نیازها و خواست های ضروریشان ، نا آشناست و توجه به سخنان سخنران ، به منافعشان آسیب خواهد زد .

ممکن است به گمان مخاطبان ، آراء و عقائد سخنران ، پیش تر ،از سوی مخاطبان دیگر ، غیر منطقی و مردود اعلام شده و سخنران ، قصد تحمیل نظرات خود به مخاطبان جدید را دارد .

ممکن است به باور مخاطبان ، سخنران با ظرفیت ها و قابلیت هایشان آشنا نیست یا آن هارا دست کم گرفته است .

ممکن است مخاطبان به این جمع بندی برسند که سخنران ، یکسویه قضاوت می کند و به تمام جوانب و آثار زشت و زیبا و ضعیف و قوی ایده های پیشنهادی خود ، اشراف کامل ندارد .

برای حذف یا کاهش چالش های یادشده از مسیر منتهی به اقناع و ترغیب مخاطبان ، توجه به این نکته ها می تواند راهگشا باشد :

سخنران در هر شرائط و به هر شکل ممکن و مقتضی ، تلاش کند با استفاده از سازوکارهای مؤثر ؛ و ضمن احاطه کامل بر ایراد سخنرانی و اشراف و مدیریت شایسته بر مخاطبان و فضای محل سخنرانی ، صداقت و بی ریائی خودرا ثابت کند تا توجه و اعتماد مخاطبان نسبت به نظرات سود بخش او ، تقویت و کامل شود .

نسبت به عقیده ها ، آراء و دیدگاه های خود ، اخلاص و باور عینی و عملی داشته باشد و با جرأت و شجاعت و اتکای به توانائی های علمی و قدرت استنباط ، مؤمنانه از برداشت های خود دفاع کند تا مخاطبانش نیز ، مجاب و قانع شوند .

ساختاری عقلانی برای سخنرانی خود انتخاب کند . مخاطبان علاوه بر نیاز و گرایش به ساختار عاطفی و احساسی سخنرانی ها ، به عقلانیت منطق کلام نیز توجه خاص دارند و از این که به اندیشه و منطقشان توجه شود و منطقی جلوه کنند ، شادمان می شوند و متقاعد.

بر شمار شنوندگان زمانی افزوده می شود که مخاطبان با افکار و ایده های جدید و غیر تکراری پیشنهاد شده از سوی سخنران برای انتخاب راه هموارتر زندگی بهتر مواجه شوند. راهی کوتاه و روشن از نور امید ؛ و خالی از ترس و اضطراب و افسردگی و ناامیدی . نوسازی ذهن مخاطبان و پرهیز از تقلید و تکرار شیوه های قدیمی و فرسوده و ارائه روش های تازه تر برای زندگی بهتر در آینده ای روشن تر ، به قانع شدن مخاطبان کمک بسیار می کند .

معمولا مخاطبان ، به ناطق و سخنوری گرایش دارند که ویژگی های مثبت بیشتر و برجسته تری نسبت به سایر سخنرانان داشته باشد . آشنائی با چالش ها و آسیب های زندگی مردم ، سخن گفتن از امور شهروندی و مسائل روز مخاطبان ، قدرت بیان و تبیین معضلات خانواده و جامعه و ارائه روش های کارامد برای حل مسائل جاری در زندگی مخاطبان ، اطلاع رسانی به موقع و آگاهی بخشی اثر گذار در زمینه نیازهای مخاطبان ، می تواند بخشی از ویژگی های مثبت سخنرانی باشد که مایل است منحصر به فرد و مقتدر جلوه کند . مخاطبان ، در برابر پیشنهادها و نظرات سخنرانی مجاب و متقاعد خواهند شد که با آگاهی های بسیار و قدرت تحلیل و انتقال ظریف اطلاعات مربوط به هنر زندگی فردی و جمعی ، پیشتاز و تک سوار میدان سخن باشد .

" هر سخن ، جائی و هر نکته ، مکانی دارد " . به شرائط روانی مخاطبان باید توجه داشت هنر " زمان آگاهی " و " مکان شناسی " ، به سخنران اجازه نمی دهد شرائط وموقعیت های زمانی و مکانی مناسبی را برای اقناع مخاطبان انتخاب نکند و گرنه ، قصه " قوز بالای قوز " تکرار خواهد شد و سرکنگبین ، صفرا خواهد فزود . زمانی که مخاطبان با فشارهای روحی دست و پنجه نرم می کنند ، گوش شنوائی برای شنیدن هر حرفی ندارند و زمان مناسبی برای اقناع آن ها نیست .

همسوئی با مخاطبان و شناخت و درک و طبقه بندی و بیان دغدغه های آن ها ، به همدلی و هم اندیشی و هم آوائی سخنران با مخاطبان خواهد انجامید . یافتن این مرز و نقطه مشترک ، به مخاطبان کمک می کند تا همگونی و سازگاری باورهای سخنران با عقائد و افکار خودشان را بپذیرند و به سخنران کمک می کند آنگونه که لازم است ، مخاطبان را به بهترین ها قانع کند .

فصاحت سخنران ، شیوائی کلمه و شیوائی و رسائی کلام ، لحن دلپذیر و زیبای بیان ، صدای گرم و ورزیده ، فراز و فرودهای به موقع صدا ، ایستاده سخن گفتن در برابر مخاطبان ، آراستن چهره به لبخندی نمکین ، استفاده هماهنگ و کامل از زبان بدن و نگاه مهرآمیز به همه مخاطبان ، بخشی از جادبه های سخنرانی یک سخنران حرفه ای است . سخنرانی با این ویژگی ها ، مخاطبان را به هیجان خواهد آورد و غلیان احساسات ، می تواند یکی از زمینه های اقناع آنان را آماده کند منوط به آن که سخنران نیز دراین هیجان ، با مخاطبان همراه شود و نشان دهد که نظراتش بر خود او هم اثر گذاشته است .

برای مخاطبان ، شناخت و سنجش سود و زیان مادی و معنوی پیشنهادهائی که از سوی سخنران مطرح می شود ، مهم است . سخنران ، هنگامی توان اقناع مخاطبان را دارد که با شناسائی قبلی نیازهای مخاطبان ، توجه آنهارا به خواست هایشان جلب کند و آن ها نیز باور کنند که سخنران می تواند راهکارهای مناسب تری برای حل مسائل مخاطبان پیشنهاد کند و باور کنند رضایت و منافعشان ، وابسته به ایمان و عمل به رهنمود های اوست .

با اشاره به قرائن و شواهد ، معرفی مواردی از اثرگذاری بر مخاطبان قبلی و اقناع آنان ، یکی از راه های اقناع مخاطبان فعلی است . سخنران می تواند به نمونه هائی از مخاطبانی اشاره کند که چگونه با توجه و عمل به رهنمودهایش ، به موفقیت هائی دست یافته اند . بیشتر مخاطبان ، اثر پذیر از رفتار دیگرانند و از این پدیده می توان برای جلب خرسندی و موافقت همگانی و نهایتا اقناع آنان ، کمک گرفت .

معرفی و مقایسه نقاط قوت و ضعف هر ایده ای ، توان مخاطبان برای انتخاب راه منتهی به معرفت و حقیقت را افزایش می دهد به این شرط که در مورد هیچ یک از موارد قوت و ضعف ، مبالغه نشود و خصوصا در مورد نقاط ضعف ، دروغ گفته نشود . می توان بر جنبه های مثبت ایده ها ، تأکید بیشتری داشت اما نمی توان به مخاطبان دروغ گفت . ازآفت های بزرگ اقناع مخاطبان ، اعتماد از دست رفته است . اعتماد از دست رفته ای که دروغ ، انگیزه اش بوده است . اثبات ایده ها با توسل به دروغ ، یعنی فریب دادن مخاطبان و پی آمدش ، چیزی جز خشم مخاطبان و انفعال و انزوای سخنران نخواهد بود .

ستایش مردم با پرهیز از افراط و تفریط ، نشانگر شناخت زیرکانه توانائی های آن ها توسط سخنران و از پیش درآمدهای اقناع مخاطبان است . سخنران مردم شناس و آشنا با دلائل مخاطب گریزی ، با این تجربه آشناست که ستایش نکردن به اندازه و به هنگام ، علاوه بر ایجاد بی میلی در مخاطبان برای شنیدن سخنانش ، معنا و مفهومی نیز جز بی اعتنائی به شخصیت یکان یکان مخاطبان ندارد و با این واقعیت هم آشناست که همایش مردم برای شنیدن سخنانش ، نوعی احترام به اوست و ناگزیر ، پاسخ آن ها ، سپاسگزاری و ستایش است چه قانع شوند یا نشوند . قانع نشدن مخاطبان نشان از ناتوانی سخنران دارد همانگونه که اقناع مخاطبان ، نشانی است از اینگونه توان های سخنران : توان اندیشیدن ، توان گفتن ، توان نقد و تحلیل ، توان مخاطب شناسی ، توان ایجاد ارتباط ذهنی با مخاطبان و نهایتا توان جذب مردم به خود برای شنیدن حرف های تازه و ایجاد تحول در پندار و گفتار و کردار آن ها .

در پایان بحث هنراقناع مخاطبان ، یاد آوری این نکته مهم ضروری است که سخنرانان منصف و عادل ، هرگز رسالت خودرا آلوده به زورگوئی به مخاطبان و سرزنش آن ها نمی کنند چرا که به خوبی می دانند شاید در میان مخاطبان ، باشند کسانی که مقامشان نزد خدای بزرگ ، بالاتر از خودشان باشد گرچه ناتوان از سخن گفتن باشند . گرچه نا به هنجار باشند و قانع به دلائل سخنران نشوند . قانع شدن مخاطبان نمی تواند سعادت و کمال و فضل برای سخنرانی باشد که به سبب همین کمال و فضل ، بر مخاطبان منت نهد و یا خودرا برتر از آن ها بداند همانگونه که قانع نشدن مخاطبان علاوه بر این که نمی تواند موجبات نا امیدی سخنران از قانع شدن مخاطبان را فراهم کند ، نمی تواند دلیل بر شقاوت مخاطبان قانع نشده باشد . پایان کار مهم است .

غافل مشو که مرکب مردان مردرا              در سنگـــلاخ بادیــه ، پی ها بریــــده اند

نومید هم مشو که رندان باده نوش                با یک خروش ، ناگه ، به منزل رسیده اند

 

مدیریت پرسش ها و پاسخ ها

درمورد هرسؤالی که از شما پرسیده می شود ، لحظه ای کوتاه فرصت دارید که آن را تجزیه و تحلیل کنید . آیا از شما خواسته شده که سخنرانی خودرا خلاصه کنید ؟  آیا این یک درخواست ساده برای اطلاعات بعدی موضوع شماست ؟ آیا به سوی یک دام کشیده می شوید ؟ برخی افراد بیشتر مایلند نکته ای را بیان کنند تا پرسشی را طرح کنند . اگر نظر آن ها مثبت است و بحث شمارا تقویت می کند ، مؤدبانه است که آن هارا تصدیق کنید اما اگر نکته نامربوط است از مخاطب تشکرکرده و به پرسش بعدی بروید .

 

زمان به دست بیاورید

اگر شما خودتان را درحالی یافتید که با پرسش های مشکل به خصوصی مواجه هستید ، خونسرد باقی بمانید و به خودتان فرصت کوتاهی بدهید تا پیش از پاسخ دادن به دقت فکرکنید . زمانی که با سؤالی مواجه می شوید که نیاز به فکرکردن دقیق دارد ، نترسید که به یادداشت های خود برگردید و به مخاطبان خود بگوئید دارید چه کاری انجام می دهید . اگر لازم است از یک تاکتیک طفره رفتن ازقبیل نوشیدن جرعه ای آب ، سرفه کردن و امثال این ها استفاده کنید . این کارها به شما کمک می کند از وضعیتی که درآن به نظر می رسد کلمات را گم کرده باشید ، رها شوید .

 

به سؤالات قابل پاسخ ، پاسخ دهید

پاسخ های استانداردی وجوددارند که شما می توانید درپاسخ به سؤالات دشوار استفاده کنید . اگر پاسخی را نمی دانید ، سعی کنید پاسخی رضایت بخش ارائه کنید که نشان دهد شما نسبت به سؤال بی اعتنا نیستید . اگر یک پرسشگر پافشاری می کند ، سؤال را به مخاطبان بازخورد دهید .

 

نمونه هائی از عبارات برای قانع کردن مخاطب

-        " من پاسخ را نمی دانم ولی می توانم برای شما پیدا کنم و با شما تماس بگیرم "

-         " من نیازدارم روی این یکی فکرکنم . می توانم کمی دیرتر به این پرسش پاسخ دهم ؟ سؤال بعدی لطفا . "

-         " مطمئن نیستم پاسخ این سؤال را بدانم . شاید بتوانم بعد از جلسه در مورد آن بحث کنیم "

-         " حقیقتا پاسخ صحیح یا غلطی دراین مورد وجودندارد ولی عقیده شخصی من این است ... "

 

با برنامه های پنهان مقابله کنید

از سؤالات از پیش طراحی شده برای نشان دادن ضعفی جدی در بحث آگاه باشید که سخنران را دستپاچه کرده و به تزلزل می کشد . سؤالاتی که ارتباط ضعیفی با سخنرانی شما دارند ، ممکن است صرفا کوششی از جانب یکی از مخاطبان برای مطرح کردن خودش باشد . از طرف دیگر ، این برنامه ها ممکن است از میل و علاقه به خراب کردن اعتبار شما ریشه بگیرد و شمارا ضعیف و کم اطلاع به نظر برساند . سعی کنید چند پاسخ ذخیره در اختیارداشته باشید از قبیل : " من امروز تمایل ندارم این جنبه از موضوع را مطرح کنم " یا : " این یک جنبه مجزاست که من الان وقت بحث کردن درباره آن را ندارم " که کاملا دو پهلوست و فشارروی شمارا کم خواهد کرد .

 

با مخاطبان صادق باشید

به دلائل متفاوت ، زمان هائی وجوددارند که شما به سادگی پاسخ یک سؤال را نمی دانید . اگر این اتفاق بیفتد ، با مخاطبان صادق باشید . اگر حقایق را نمی دانید ، بهتراست آن را مستقیما اقرار کنید تا سدی دراطراف موضوع ساخته باشید . با جملاتی از این دست پاسخ ندهید : " من این نکته را بعدا خواهم گفت " چون مخاطبان از هرکوششی برای تحمیق آن ها متنفر می شوند و ممکن است شما اعتبار خودرا از دست بدهید . بررسی کنید آیا پاسخ لازم صرفا حقیقی است یا موضوعی از عقیده شخصی است . اگر دومی است شما درزمینه محکم تری قرار دارید . چون می توانید اقرار کنید حقایق را نمی دانید ولی پاسخی مدلل براساس تجربه های قبلی یا نظریات شخصی بدهید .

 

بداهتا" صحبت کنید

گه گاه شما ممکن است ببینید فردی از مخاطبان سؤالی معنی دار مطرح می کند که نیاز به مقدار زیادی بحث پیرامون یکی از جنبه های سخنرانی شما دارد . اگر این بحث مورد علاقه عموم مخاطبان نیست ، از پرسشگر بخواهید با شما بعد از اتمام سخنرانی تماس بگیرد . اما اگر احساس می کنید تمام مخاطبان از شنیدن توضیح جزئیات بیشتر سود می برند – و به حقانیت خودتان اطمینان دارید –  پاسخ پرسشگر را بطور خلاصه و به شیوه سخنرانی ، ارائه کنید . سعی کنید سخنرانی بالبداهه خودرا واضحا سازمان بندی کنید و به روانی بدنه اصلی سخنرانی ، آن را ادا کنید .

 

تطبیق سخنرانی با تعداد مخاطبان

شمار مخاطبان ، تأثیر معنی داری بر شیوه سازماندهی سخنرانی شما خواهد داشت . با گروه های کوچک ، فرصت های بسیاری برای تعامل دو طرفه وجوددارد . شما می توانید همانطور که پیش می روید ، پرسش هائی را پاسخ دهید یا می توانید نظر مخاطبان را در مورد سوالات و مطالبی که خود مطرح می کنید ، جویا شوید .

با گروه های بزرگ ارتباط تقریبا یک طرفه بوده و یک رویاروئی بسیار متفاوت توسط سخنران لازم است . مهم است که مطلب شما ، واضح ، دقیق و از لحاظ پیگیری مطلب ، آسان باشد که در نتیجه ، علاقه مخاطبان را در حین سخنرانی ، جلب نماید .

 

سازوکارهای تطبیق سخنرانی با مخاطبان کم شمار :

گروهی کم تر از ۱۵ نفر به عنوان مخاطبان کم شمار ، تعریف می شود . بیشتر ، از افراد در گروه های کاری خواسته می شود که با این تعداد مخاطب مواجه شوند .

 

سخنرانی برای گروه های کم شمار ، نیاز به اجرای فنون زیر دارد :

- با یکان یکان اعضای گروه مخاطب کم شمار ، از نخستین مراحل حضور در محل سخنرانی ، تماس چشمی برقرار کنید .

- در تمام مدت ، روبروی مخاطبان باشید . این روش ، به جلب توجه آن ها ، کمک می کند .

- با مخاطبان ، با طرح پرسش های هیجان انگیز ، تعامل کنید .

- به مخاطبان فرصت و اجازه دهید هریک به طور مختصر ، صحبت کنند .

 

سازوکارهای تطبیق سخنرانی با مخاطبان پرشمار :

گروه ۱۵ نفر و بیشتر از این تعداد ، مخاطبان پرشمار محسوب می شوند . مواجه شدن با این شمار مخاطب در صورتی که قبلا تجربه سخنرانی را داشته باشید ، راحت تر است .

 

سخنرانی برای گروه های پرشمار ، نیاز به اجرای فنون زیر دارد :

- مطمئن شوید که همه مخاطبان قادر به شنیدن واضح صدای شما هستند خاصه ، افراد نشسته در انتهای محل سخنرانی .

- نکته هارا به یکدیگر ارتباط داده ، جمع بندی کرده و نکات مهم را مورد تأیید قرار داده و تکرار کنید .

- به آرامی صحبت کرده و در تمام مدت ، قاطع و صریح باشید .

- پیام خودرا گسترده ، کلی و ساده بگوئید . فقط در صورتی که از شما خواسته شود ، وارد جزئیات شوید .

- چنانچه سخنرانی رسمی است ، از فرایندهای رسمی درزمانی که در یک کنفرانس یا در یک همایش عمومی سالانه یک نهاد دولتی سخنرانی می کنید ، استفاده کنید .

- چنانچه سخنرانی غیررسمی است ، از فرایندهای غیررسمی برای ارائه مطالب ناگهانی در یک کنفرانس رسمی ، استفاده کنید .

 

سازماندهی یک سخنرانی گروهی و دعوت از مخاطبان

اگر در صدد هستید یک سخنرانی گروهی را سازماندهی کنید ، نیازدارید چند نکته مهم را در نظر داشته باشید . رمز برگزاری یک سخنرانی گروهی موفق ، رعایت جدی تقدم ها است . چون سخنرانان اگر خارج از نوبت سخنرانی کنند ، سخنرانی ها به راحتی به بی نظمی کشیده خواهند شد . قبلا در مورد ترتیبی که سخنرانان فهرست سخنرانی خواهند کرد ، بحث و برنامه کاری را پیش تر مشخص کنید تا هر سخنران از نوبت خود آگاه باشد و مهم است که به این موضوع توجه کافی داشته باشید بنابراین با یک رئیس جلسه باتجربه و قوی قرار بگذارید که با نظم و جدیت ، اولویت هارا تنظیم و اجرا کند .

زمانی که یک سخنرانی گروهی را سازماندهی می کنید ، در مورد زمینه کاری هریک از سخنرانان منتخب ، به دقت تحقیق کنید . این مهم است که تعادلی متناسب بین شرکت کنندگان داشته باشید . اگر آن ها از لحاظ عقیده ، بسیار مشابه باشند ، سود کمی از سخنرانی آن ها عاید می شود . اگر عقایدشان متضاد باشد ، ممکن است زمانی که پشت تریبون هستند ، به یکدیگر با خشونت واکنش نشان دهند . اگر لازم است ، زمانی را برای بخش پرسش و پاسخ نهائی بین مخاطبان و سخنرانان در نظر بگیرید .

 

مخاطبان را دعوت کنید

درزمان فکرکردن درباره این که چه کسی باید در سخنرانی شرکت کند ، درذهن خود این نکته هارا مرور کنید :

- چه کسی از شنیدن اطلاعات سخنرانی ، سود می برد ؟

- مایلید مخاطبان چه نکته و موضوعی را از سخنرانی فراگیرند ؟

-چگونه می توانید به مخاطبان مورد نظر دسترسی داشته باشید ؟

تبلیغات خودرا بصورت یکدست از فرایند سازماندهی طراحی کنید . زمانی که در مورد مخاطبان مورد نظرتان تصمیم گرفتید ، مطمئن شوید آگهی ها جائی نصب شده که آن ها خواهند دید . به عنوان مثال در محل تبلیغات مناسب ، زمان ، تاریخ و مکان مورد نظر بایستی به وضوح قابل دیدن باشند . برای هر کسی که مایلید شرکت نماید ، دعوت نامه اختصاصی ارسال کنید .

کارهائی جهت پیگیری

- مکانی را انتخاب کنید که تسهیلاتی متناسب با ارائه سخنرانی گروهی داشته باشد .

- وارسی کنید که هیچ خصومت شخصی بین سخنرانان پیشنهادی وجود نداشته باشد .

- قبلا سخنرانان را دعوت کرده و شرکت آن هارا محرز و قطعی کنید .

- در مورد ترتیب سخنرانی ها بحث کنید .

- برنامه زمانی مناسب و مطمئنی در نظر بگیرید .

- با فردی مجرب و قوی برای اجرا به عنوان رئیس جلسه ، هماهنگی های لازم را داشته باشید .

 

تمرین ، تمرین ، تمرین

تمرین ، بخشی مهم از آماده شدن برای ایراد یک سخنرانی موفق است . یک فرصت ایده آل برای حفظ کردن و زمان بندی مطالب و از بین بردن همه اشکالات احتمالی به هنگام سخنرانی است . با وسادل کمکی دیداری - شنیداری خود تمرین کنید و زمانی برای پرسش ها ، در انتها در نظر بگیرید .

 

با صدای بلند تمرین کنید

نکته اصلی در تمرین ، حفظ کردن مطالب و ترتیبی است که براساس آن ، شما سخنرانی را ایراد خواهیدکرد . تمرین برای تنظیم محتوای سخنرانی و حصول اطمینان از این که تمام نکات مورد نظر شما با اهمیت و مشخصاتی که شما در نظر دارید ، ارائه شده اند ، بهترین فرصت و راهکار است . تمرین را با خواندن ساده و کامل از روی دست نویس خود شروع کنید . زمانی که شما با مطلب احساس راحتی کردید ، شروع به تمرین در برابر آینه کنید و در صورت لزوم به یادداشت های خود مراجعه کنید . نخستین کوشش ممکن است شمارا کمی عصبی و نا آرام نماید ولی با هر تمرین ، اعتماد به نفس شما افزوده می شود و بنابراین ، شما زمانی که در مقابل مخاطبان واقعی قرار گرفته و شروع به سخنرانی می کنید ، کاملا آماده اید .

 

بداهه گوئی را افزایش دهید

فقط زمانی که از اعتماد برده وار به نوشته ها یا یادداشت ها رها شدید ، می توانید حس بداهه گوئی را آغاز کنید . صحبت کردن بالبداهه با مخاطبان ، شیوه ای بسیار متفاوت در ایراد یک سخنرانی تمرین شده است اما به این شرط که این هدف ، هدفی دلهره آور نباشد ، ترفند در ظاهر بالبداهه بودن مطلب را با دانستن جزئیات مطلب خود افزایش دهید . در انجام این کار ، شما با افزودن جزئیات یا مثال هائی که در سخنرانی شما نوشته نشده اند ، به خودتان اعتماد به نفس می دهید . بنا براین ، سخنرانی خودرا به نظر تازه ، بالبداهه و تمرین نشده جلوه می دهید .

 

نکته هائی در مورد تمرین :

- شما نمی توانید بیش از حد تمرین کنید . اگر به مطلب خود اعتماد دارید ، مخاطبان نیز به شما اعتماد خواهند کرد .

- زمانی که برای سخنرانی شما اختصاص داده شده ، شامل زمانی که از وسائل دیداری – شنیداری استفاده خواهید کرد و زمان پاسخ دادن به پرسش های مخاطبان نیز خواهد بود . بنابراین ، برای این ها ، درزمان تمرین ، فرصتی را اختصاص دهید .

- تمرین در هردفعه بایستی کمتر و کمتر ، متکی به نوشته ها باشد .

- پرسش های نمونه ، بهتر است پیشتر آماده شوند . بنابراین شما می توانید پاسخ دادن به آن هارا تمرین کرده و زمان مورد لزوم را تخمین بزنید .

 

در خواست بازخورد کنید

زمانی که احساس کردید آماده اید شروع به تمرین سخنرانی شما به صورت بلند در برابر یکی از دوستان یا همکاران کنید ، از وی بخواهید انتقاد سازنده و صادقانه کند . از مخاطبان خود دعوت کنید جاهائی که احساس می کنند توضیح بیشتری لازم است و این که چگونه این توضیحات می توانند ارائه شوند ، تذکر دهند . مخاطبان شما بهتراست در ذهن خود محتویاتی که درآن سخنرانی پرداخته می شود تصور کنند . بنابراین برای آن ها بطور واضح توضیح دهید . سعی کنید وضعیت مطلوب سخنرانی خودرا ایجاد کنید بخصوص فاصله بین شما و ردیف جلوی مخاطبان تا آنجائی که ممکن است نزدیک باشد . به این ترتیب شما می توانید حس کنید صدای شما به خوبی منتقل می شوند . بیاموزید صدای خودرا کنترل کنید که در اثرآن ، در نظر مخاطبان ، یکسان به نظر برسد چه زمانی که در یک تالار سخنرانی می کنید و چه زمانی که با گروه کوچکی در اتاق ملاقات هستید .

 

نکته های دیگر و خلاصه ای از این بخش

- گم کردن مطلب را در نوشته خود و مجددا یافتن آن را تمرین کنید .

- صحبت کردن واضح را هم در آهنگ طبیعی صدا و هم در شدت آن تمرین کنید .

- سرعت سخنرانی خودرا تغییردهید و ببینید کدام سرعت ، موثرترین است ؟

- مخاطبان آزمایشی باید از لحاظ هرگونه رفتار گیج کننده ، شمارا جستجو کنند .

- از حالت های دست استفاده کنید که پیام شمارا تقویت می کند .

- هر چه بیشتر مطالب را بازگوئی و حفظ می کنید ، کم تر از یادداشت های خود استفاده کنید .

- توجه کنید آیا زبان بدن مخاطبان ، علاقه مندی آن هارا نشان می دهد یا خیر ؟

- با یک مخاطب تمرین کنید . بازگوئی در برابر یک دوست اعتماد به نفس شمارا افزایش می دهد . فقط نظر آن هارا هم از لحاظ ارائه صدائی ؛ هم از لحاظ ارائه فیزیکی ، جویا شوید . از تحسین آن ها لذت ببرید ولی هرگونه انتقاد یا پیشنهاد برای بهبود را که ممکن است مطرح نمایند ، پذیرا باشید .

 

بهینه سازی صدا

آهنگ و شدت صدای شما ، تأثیری حیاتی بر سخنرانی دارد . دانستن این که سیستم صوتی چگونه عمل می کند و این که چگونه شما می توانید برای دستکاری صدای خود آن را کنترل کنید ، بخش مهمی از آماده کردن خویش برای ایراد یک سخنرانی خوب است .

 

تنفس صحیح

برای بهبود جریان اکسیژن به درون بدن و بهبود جریان خون در مغز ، به آرامی و عمیق نفس بکشید . این کار به شما کمک خواهد کرد تا شفاف تر فکر کنید و در برابر مخاطبان ، به افکار خود نظم دهید . دریافت اکسیژن بیشتر ، هم چنین سبب بهبود جریان هوا به تارهای صوتی شما شده و اجازه می دهد واضح تر صحبت کنید ، از عصبیت خود بکاهید و خونسرد باقی بمانید .

 

کنترل صدا

صدا در اثر عبور هوا روی تارهای صوتی و لرزاندن آن ها تولید می شود . بنابراین نخستین نیاز برای واضح صحبت کردن ، رساندن هوای کافی به ریه هاست . شما می توانید یاد بگیرید گرفتن هوارا با تمرین یک ورزش تنفسی ساده ، بهبود بخشید . نیاز دوم ، یک حنجره با عملکرد صحیح است یا در اصطلاح جعبه صدا که بین تارهای صوتی قراردارد . سعی کنید روز پیش از سخنرانی ، با محدود کردن میزان صحبت خود ، به حنجره استراحت دهید .

 

از اوج صحیح صدا استفاده کنید

در بسیاری اززبان ها ، تنها تفاوت بین طرح یک پرسش و بیان یک جمله درزیروبمی صداست . درجمله ای مثل " دفتر مدیر آن جاست " ، اگر اوج صدا درانتهای جمله بالا برود ، می تواند سؤالی تلقی شود . مخاطبان شما بایستی معنی دقیق کلمات شمارا درک کنند . بنابراین اززیر و بمی و اوج صدا به دقت برای انتقال پیام صحیح استفاده کنید .

 

ازطریق دیافراگم نفس بکشید

آموختن این که چگونه از دیافراگم نفس بکشید ، به نفس کشیدن شما کمک بیشتری می کند و اوج صدای شمارا قوی تر می کند . تارهای صوتی با لرزش خود درزمان عبور هوا ازروی آن ها ، صدا تولید می کند . ریه ها با حرکت دنده ها و دیافراگم منبسط و منقبض می شوند . دیافراگم قفسه سینه را از شکم جدا می سازند .

 

اهمیت تنفس

آرامش و تسلط برخویش ، به دامنه ضرب آهنگ تنفسی بستگی دارد . می توانیم بارها ببینیم که احساسی پرشور ، به پیدایش اختلال در سخنرانی سخنران می انجامد . جمله های شتابزده ، ناتمام و نامفهوم به زبان می آیند ، صدا در گلو خفه می شود یا به لرزه می افتد . حتی گاهی وقت ها ، توانائی تلفظ از دست می رود .اما تنفس صحیح ، امکان سخنرانی با صدائی محکم و رسارا فراهم می آورد و اگر لازم باشد برای مدتی طولانی بدون احساس خستگی ، می توانیم به سخنرانی ادامه دهیم . همه عواملی که در پرورش کارکرد تنفسی و توان بخشی به عضله های قفسه سینه ، سهیم و اثر گذارند ، توانائی های آوائی مارا نیز پایدار و استوار می کنند . دو نوع تمرین به ویژه مناسبند : نرمش عضله های شکم ( راه حلی اساسی برای مقابله با تأثیرپذیری ) و دمی عمیق پیش از بازدمی کند و آرام.


سازو کارهای کاهش تنش به هنگام سخنرانی

تنشی که در ماهیچه های شما ایجاد می شود ، می تواند پی آمدهای ناگواری بر بدن شما به هنگام سخنرانی ، داشته باشد . تنش      می تواند وضعیت بدنی شمارا خراب کرده ، وادارتان سازد شانه های خودرا خم کرده و درحالت دفاعی به نظر برسید . هم چنین    می تواند از فعالیت مناسب حنجره جلوگیری و صدای شمارا لرزان کند و شمارا ظاهرا عصبی جلوه دهد . همراه بودن تنش با شما با هروسعت و به هر مدت زمان ، به خودی خود خسته کننده است و موجب خدشه دارشدن آثار سخنرانی شما خواهد بود . با استفاده از برخی ورزش های ساده که سبب کاهش تنش عضلانی می شوند ، می توانید مطمئن شود کنترل بیشتری بر روی بدن خوددارید .

 

 استفاده از وسائل کمکی دیداری - شنیداری

وسائل کمکی دیداری - شنیداری می توانند مرکزیتی برای سخنرانی باشند . چون آن ها اغلب مفاهیم مشکل را با سهولت بیشتری نسبت به استفاده از کلمات ، روشن می سازند . همواره از خود بپرسید آیا استفاده از وسائل کمکی دیداری - شنیداری ، به سخنرانی شما کمک خواهد کرد ؟ و هرگز بی جهت به استفاده از آن ها ، وسوسه نشوید .

محدوده ای از وسائل کمکی دیداری - شنیداری که مناسب با انواع مختلف سخنرانی باشد وجوددارد اما این قبیل وسائل کمکی می تواند گاهی شمارا از مخاطبان دور کند . بنابراین فقط اگر مؤثر و کمک کننده هستند از آن ها استفاده کنید . وسائل کمکی دیداری - شنیداری ، سطوح پیچیدگی متفاوتی دارد . بسیاری از آن ها نیاز به یک منبع الکتریکی دارند که می تواند در صورت اختلال دربرق ، مشکل ایجاد کند . دیگر انواع ، ممکن است از لحاظ طراحی یا جاسازی به متخصص نیاز داشته باشند و ممکن است استفاده از آن ها ، مشکل باشند .

 

 اعتماد به خود ، مثبت اندیشی و احساس موفقیت

آماده کردن خود ، به اندازه آماده کردن سخنرانی ، مهم است . تأثیرکلی سخنرانی شما با آنگونه که ظاهر می شود و با آنچه می گوئید ، به یک اندازه تخمین زده خواهد شد .

 

اعتماد به خویشتن

یک تصویر مثبت از خویشتن داشتن برای یک سخنرانی موفق ، کاملا مهم است . توانمندی های خودرا مشخص نموده و از بیشتر آن ها استفاده کنید . به جز در موارد خیلی نادر ، مخاطبان نیز به اندازه شما برای موفق بودن و جالب و جذاب بودن سخنرانی مشتاقند .

 

مثبت اندیشی

همزمان با آماده شدن برای سخنرانی و درست پیش از سخنرانی ، اندیشه های مثبت و تشویق کننده را با خود تکرار کنید تا کمک کند اعتماد به نفس شما تقویت شده و هرگونه فشار عصبی و ترس های دقیقه آخر ، کمتر و کمتر شود . به عنوان مثال ، سعی کنید برخی از جمله های زیررا تکرار کنید :

-         سخنرانی من جذاب است و پراست از ایده های جالب و نو . مخاطبان شیفته سخنرانی من خواهند شد .

-        من مطالب خودم را تمام و کامل می دانم . مخاطبان خودشان خیلی زود این را متوجه خواهند شد .

-        مخاطبان مطمئنا مشتاق خواهند بود سخنرانی من محکم است و من به خوبی آماده ام .

-        تمرین های من واقعا خوب پیش رفتند . من می توانم منتظر دیدن واکنش مثبت مخاطبان باشم .

 

تصویرپردازی قوی از موفقیت خود درذهن

زمانی که برای سخنرانی آماده می شوید ، به خودتان آموزش دهید که از سناریو ، تصویری مثبت داشته باشید . مخاطبان مشتاقی را تصور کنید که از سخنرانی موفقیت آمیز شما لذت می برند . شما پیامی دارید که قراراست به مخاطبان منتقل کنید . به شما فرصت عالی برای انجام این کار داده شده است . مخاطبان خودرا درحال برداشتن یادداشت ، خندیدن به هر لطیفه ، خاطره یا حکایتی که شما تعریف می کنید و طرح پرسش های مشتاقانه و سازنده انتهائی ، تصور کنید . زبان بدن مخاطبان را تصور کنید که حاکی از واکنش مثبت به سخنرانی شماست و خودرا درحال برقراری تماس چشمی با یکان یکان مخاطبان برای تشویق بهبود روابط دوستانه مثبت بین شما و مخاطبان ، تصور کنید .

 

سخنرانی را بدون نقص تصور کنید

اعتماد به نفس خودرا با تصورکردن خود در حال یک سخنرانی بدون نقص افزایش دهید . چهره های علاقمند و مشتاق مخاطبان را درحال گوش دادن به سخنرانی ، در ذهن خود ترسیم کنید.

 

تصور کنید که :

-        شما مطالب سخنرانی را چنان به ذهن خود سپرده اید که نیازی ندارید پیوسته به یادداشت های خود مراجعه کنید .

-         مخاطبان علاقمند بوده و مجذوب سخنرانی شما شده اند .

-         مخاطبان لذت می برند و سخنرانی شمارا مورد تشویق قرار می دهند .

-        شما به بهترین حالت به نظر می رسید و اعتماد به نفس خودرا با اتخاذ موضعی مقتدرانه القاء می کنید .

و فراموش نکنید :

-        مخاطبان شما یارشما هستند . آن ها مایلند از شما یاد بگیرند .

-         اگر طبیعی رفتار کنید ، مخاطبان نیز پذیرای شما خواهند بود .

-        بیشتر در مورد گروه بزرگ مخاطبان فکر کنید تا گروه کوچک .

 

ساختار بندی مطالب برای هماهنگی با موضوع سخنرانی

نظم و ترتیبی که بر اساس آن نکات مهم سخنرانی خودرا بیان می کنید و تأکیدی که هرنکته به مخاطبان می دهد ، پیامی را که آن ها برداشت می کنند تحت تأثیر قرار خواهد داد . از مناسب ترین ساختار در سخنرانی خود استفاده کنید تا پیام صحیح را به مخاطبان شما برساند .

 

یک ساختار ، انتخاب کنید

شیوه های مختلفی وجوددارد که به کمک آن ها می توانید سه یا چهار نکته مهم خودرا ارائه کنید . ممکن است تصمیم بگیرید آن هارا جداگانه معرفی نمائید یا یکی پس از دیگری به ترتیب اهمیت یا به صورت زمان بندی شده یا با هر توالی و نظم و نسق دیگری که ارزشمند جلوه کند . اگر می خواهید یکی از نکات به خصوص ، قوی ترین اثررا داشته باشد ، نخست آن را مطرح کنید و با نکات اضافی و نکته هائی که خودتان تنظیم می کنید ، از آن حمایت کنید . درروش دیگر ، نکات خودرا به یکدیگر انسجام داده تا اهمیت یکسان آن هارا مشخص کنید . ساختاری که بیش از همه در استفاده سخنرانان عمومیت دارد ، همپوشی نکات مهم تهیه شده است . به این ترتیب یک عقیده می تواند مطرح شود ، باقی بماند و در پاسخ به عقیده های بعدی در طول سخنرانی ، به آن رجوع شود .

 

نکات را جداگانه تنظیم کنید

در اینجا ایده هائی که لزومی ندارد در پی هم بیایند می توانند بطور جداگانه ارائه شوند ووزن یکسانی داشته باشند . به یادداشته باشید مخاطب ممکن است فرض کند که نخستین نکته اهمیت بیشتری دارد .

 

روی یک نکته تأکید کنید

اگر یک نکته اهمیت بیشتری ازبقیه داشته باشد ، آن را اول قرار دهید و بیشترین زمان را به آن اختصاص دهید که در این صورت می توانید روی آن کاملا بحث کنید ، به سوی آن بازگردید و آن را با نکات ثانویه یا تأکیدی ،تکمیل کنید .

 

از همپوشی نکته ها استفاده کنید

عملا" ، بیشترین ساختاری که شکل می گیرد ، آن است که هرنکته یا نکته هائی ،همپوشی داشته یا وابسته به دیگری باشد . نکته دوم مجبور است نیمه پوشیده باشد تا نکته نخست توضیح داده شود و به همین ترتیب تا آخر . نکته بعدی می تواند در ارتباط با نکته قبلی مطرح شود . تمام نکات مهم را با یکدیگر ارتباط دهید . 

 

استفاده از حکایت ها

فن اساسی حکایت این است که به سخنرانی خود ، یک آغاز ، میانه و پایان قابل توجه بدهید . رایج ترین استفاده از این فن ، در قصه گوئی است . برای این که سخنرانی شما با موفقیت همراه باشد ، مهم است که شما این قالب اساسی را درزمان ساختن سخنرانی خود ،دنبال کنید . معرفی مطالب ، آغاز سخنرانی شماست . بخش میانی سخنرانی ، شامل مضمون های مرکزی و عقائد است  ( از هرکدام از ساختاربندی هائی که فکر می کنید با هدف شما مناسبت بیشتری دارد ، استفاده کنید ) پایان سخنرانی ، با نتیجه گیری ، بازگشت به مضمون های مهم و سپس پرسش از مخاطبان در صورت ضرورت شکل می گیرد .

به یادداشته باشید مهم است که برای مخاطبان در آغاز و در پایان هر مرحله سخنرانی ، راهنمائی های قانع کننده ای داشته باشید .

 

نکته ها ...

- تصمیم بگیرید چه تعداد نکاتی را مایلید در سخنرانی خود ، بگنجانید .

- مطمئن شوید سخنرانی شما با یک نکته مثبت قوی پایان گیرد .

- از همپوشی نکات استفاده کنید . در عمل ، بیشترین ساختاری که رخ می دهد آن است که هر نکته با نکات دیگر ، همپوشی داشته باشد یا وابسته به دیگری باشد . نکته دوم مجبوراست نیمه پوشیده باشد تا نخستین نکته توضیح داده شود و به همین ترتیب تا آخر نکته بعدی می تواند در ارتباط با نکته قبلی مطرح شود . تمام نکته های مهم را با یکدیگر ارتباط دهید .

- نکات را جداگانه تنظیم کنید . نکته ها ، در بازه های زمانی که متناسب با موضوع خاصی است ، ارائه می شوند .

- روی یک نکته تأکید کنید . نکته اصلی به وسیله چندین نکته دیگر ، دنبال می شوند .

- از همپوشی نکات استفاده کنید . نکات ارجاع داده می شوند یا جهت تأکید ، مجددا معرفی می شوند .

- از سمبل ها استفاده کنید . در زمان ساختار بندی سخنرانی خود ، بطور جانبی بیندیشید . تصاویر آشنارا جهت پشتیبانی از عقاید خود انتخاب کنید . برای مثال هائی که نکات شمارا به صورت زنده ای روشن می کنند ، به بیرون از محدوده اصلی تحقیق خود نگاه کنید .

 

مدیریت بر خشونت و اخلال و درگیری های مخاطبان

با یک گروه بی تفاوت مواجه شوید

اگرچه مخاطب بی تفاوت الزاما مخاطبی خشن نیست ، بعضی از افراد ترجیح می دهند با خشونت مطلق سروکار داشته باشند تا سکوت . درچنین موقعیتی ، آسان است که تصور کنید مخاطب سؤالی ندارد . چون انگیزشی درصحبت های شما وجودندارد . ممکن است الزاما چنین نباشد . ممکن است آن ها فقط افرادی بی تفاوت باشند . اگر مدیرجلسه حضوردارد ، شما نبایستی نگرانی داشته باشید . او مخاطبان را دعوت به طرح پرسش خواهد کرد . اگر هیچ سؤالی وجودنداشته باشد ، طرح سؤال را از خود آن ها شروع کنید . اگر مدیری حضورندارد ، سعی کنید از مخاطبان چند سؤال کلی و مستقیم برای تشویق آن ها به مشارکت در بحث و پاسخ دهی بپرسید .

 

با خشونت مقابله کنید

مخاطب ممکن است به دلائل متعددی دچار خشونت شده باشد . از جمله : عدم توافق ریشه ای با نکات سخنرانی شما ، عصبانیت از سخنرانی سخنران قبلی ، رنجش از اجبار به نشستن درطول سخنرانی شما وقتی که درواقع برای شنیدن سخنرانی سخنران دیگری آمده باشد .

یک شیوه که شما می توانید برای مقابله با خشونت از آن استفاده کنید ، تأیید آن است . سعی کنید مخاطبان خشن را با پذیرا بودن ، خلع سلاح کنید سپس ، از آن ها بخواهید بی طرف بوده و وقتی شما مشغول ایراد سخنرانی هستید ، قضاوت نکنند . شیوه دیگر ،  داشتن هماهنگی و برنامه قبلی با یک دوست و همکار است که دربین مخاطبان نشسته ، او می تواند سؤالی بپرسد که با آن بحث آغازشود . دوست شما می تواند یک سؤال به طور واضح نا مناسب بپرسد و شما پاسخی قوی و از قبل آماده شده را به او بدهید و بر مخاطبان ، پیروز شوید .

 

با رسانه ها مقابله کنید

اگر مجبور به سخنرانی در گردهمائی عمومی بوده یا سازمان خودرا در یک کنفرانس مطبوعاتی معرفی می کنید ، مهم است که با اعتماد به نفس ، رسانه را اداره کنید . همیشه پرسش هارا با خونسردی ، مؤدبانه و هوشمندانه پاسخ دهید و مراقب باشید به خبرنگاران اجازه ندهید کلمات را دردهان شما بگذارند .

 

از تجربیات خود یاد بگیرید

مقابله کردن با پرسش های نامناسب و خشونت عمومی درطول یک سخنرانی ، نیازمند مهارت هائی است که می تواند برای بهبود یافتن ، زمان زیادی ببرد . از اشتباهات خود درس گرفته و آن را به دیگر موقعیت های زندگی درزمانی که با مشکلاتی ازآن دست روبرو می شوید ، بسط دهید .

چگونه خودرا تطبیق دادید ؟ آیا شما به موقعیت پیش از پاسخ دهی کامل فکرکردید ؟ آیا شما بطور سنجیده موقعیت را خنثی کردید ؟ اگر مخاطبی به تمسخر متوسل شد تا اعتبار شمارا کم کند ، چه می کنید ؟ بهترین پاسخ دراین موقعیت بکارگیری طنزاست . هرگز از استهزاء استفاده نکنید که ممکن است فقط دربدترکردن موقعیت نقش داشته باشد .

اگر می دانید که سخنرانی شما درحال برانگیختن مخالفت است ، سعی کنید خشونت را پیش بینی کنید . با درخواست ازهمکاران دربمباران کردن شما با پرسش های دشوار ، پیشنهادات پرخاشگرانه را با موفقیت وارد میدان کنید . هرچه تجربه بیشتری داشته باشید ، با اعتماد به نفس بیشتری پاسخ خواهیدداد .

 

با اخلال گران نظم جلسه مقابله کنید

اخلال گران نظم جلسه درتمام انواع موقعیت ها به چشم می خورند . با پیشنهادات نامناسب و قطع کردن سخنرانی ، سخنران را دچارهراس می کنند . برای مقابله با اخلال گران نظم ، شما بایستی مؤدب و درعین حال محکم باشید . هدف شما باید این باشد که بقیه مخاطبان را به سوی خود جذب کنید . این کار همیشه ساده نیست و دست کم گرفتن اخلال گران نظم می تواند به قیمت متزلزل شدن سخنرانی شما تمام شود . اخلال گران نظم اغلب درک اصیلی دارند که اگر به سرعت و به صحت هدایت نشود ، ممکن است به مخاطبان دیگر ، سرایت کند .

اگر کسی چیزی را محکوم کرد که شما گفته اید ، با آن ها وارد بحث نشوید . اگر شما حقایق را بیشتراز عقاید خود بیان می کنید ، آن را شفاف نموده و شواهدرا نشان دهید . اگر عقیده شخصی خودرا بیان می کنید درمورد آن صریح باشید . این سخنرانی شماست . به اخلال گران نظم فرصت دهید پس از شما صحبت کنند .

 

با تعارض دربین مخاطبان مقابله کنید

اگر اختلاف نظر جدی بین مخاطبان ، سخنرانی شمارا دچار اخلال کرد ، به یادداشته باشید که شما ازدید مخاطبان به عنوان یک میانجی هستید . با اطمینان دادن به آن ها که هریک شانس صحبت کردن خواهندداشت ، تنش را بپراکنید و تاجائی که امکان دارد به سرعت تعادل را حفظ کنید . با یادآوری هدف سخنرانی به مخاطبان ، آن ها را به مسیر صحیح برگردانید . درتمام موارد ، هدف این است که به مخاطب القاء کنید شما همه چیزرا تحت کنترل دارید . اگر موقعیت روبه بدترشدن رفت ، از سازمان دهندگان برنامه کمک بخواهید یا سخنرانی را با یک جمع بندی سریع به پایان برسانید .

 

آشنایی با تعاریف مکانها و موقعیت های سخنرانی

 

کنفرانس (Conference)

              کنفرانس یعنی مجلسی که تشکیل می شود برای آنکه کسی مطالب علمی را برای دیگران بیان کند. معنی دیگر آن اجتماع و انجمنی از عده معدودی برای بحث در مسایل سیاسی، ‌اجتماعی و فنی می باشد.کنفرانس کوچکتر از کنگره است. ضمنا" به اجتماع گروهی از متخصصان فن برای شور و بحث در باب مسائل فنی و یا اجتماع جمعی از سیاستمداران ، روسای دولتها، ‌وزیران به منظور حل یک مسائله سیاسی داخلی و بین المللی کنفرانس نیز اطلاق می شود.

 

سمینار (Seminar)

              دسته ای از دانشجویان که تحت نظر یک استاد، در رشته ای خاص به تحقیق و تتبع بپردازند و سخنرانی هائی در آن رشته ترتیب دهند ،‌همچنین به دوره ای از تحصیلات،‌که توسط چنین دانشجویانی تثبیت شود سمینار گفته می شود. معنی دیگر سمینار ،‌ اطاقی است که دانشجویان در آن گرد هم آیند و به تشریح موضوعی  بپردازند .

            در کشورمان واژه "همایش" جایگزین سمینار شده است. اما دیده می شود بسیاری از مجامع با اهداف متفاوت از معنی، با عنوان "همایش" برگزار می گردند .

 

بزرگداشت

    بزرگ داشتن، تعظیم کردن، توقیر کردن،‌تکریم کردن یاد و خاطره شخصیتی که در عرصه های علمی، ‌فرهنگی، هنری و ... شاخص بوده است و اینک در میان ما نیست. در مراسم بزرگداشت،‌ چندین سخنران در باره آراء و نظرات و آرمانهای نیک آن شخصیت سخنرانی می نمایند .             

 

کنگره (Congress)

              کلمه کنگره فرانسوی است که وارد فارسی شده در تلفظ باید گافِ وسط آن ساکن باشد . یعنی اجتماع و انجمنی از آگاهان، ‌صاحبنظران و دانشمندان برای بحث و گفتگو پیرامون مسایل سیاسی ،‌علمی ،‌هنری و نظایر آن . همچنین به مجمعی که از سران دُوَل، نمایندگان کشورها یا دانشمندان تشکیل می شود تا در باب مسایل سیاسی ،‌اقتصادی و علمی بحث کنند، کنگره گفته می شود.

 

سمپوزیوم (Symposium)

  مجمعی که هدفش مباحث فلسفی و علمی باشد و یا مجمعی که در آن اشخاص مختلف راجع به موضوعی واحد، ‌مقالاتی ارائه نموده و یا سخنرانی هایی ایراد نمایند. مانند سمپوزیوم نفت یا سمپوزیوم حکمت و فلسفه و نظایر آن. عنصر اصلی در سمپوزیوم، ‌موضوع واحد آنست .

 

جشنواره (Festival)

        جَشن + واره

    1- واره " یعنی نوبت، مرتبه - به قول رودکی سمرقندی : گــُــل دگر ره به گلستان آمد          واره باغ و بوستان آمد

          واره وقتی به آخر اسم ملحق شود معانی مختلفی پیدا می کند از جمله " نوبت شادی "

    2- جـَشن " یعنی مجلس شادمانی ، محفل نشاط - ضیافت - سُرور و شادی.

         برگزاری مراسمی تحت عنوان " جشنواره " بدین علت است که برگزارکنندگانش می خواهند اتفاق مبارکی که مثلا" سال پیش در عرصه های مختلف علمی، هنری، فرهنگی، ‌صنعتی و نظایر آن رخ داده است، امسال مورد معرفی و تجلیل و تمجید قرار دهند. سخنرانان جشنواره می توانند در باب موضوع جشنواره، از دری سخن گویند با این تفاوت که مطالب باید به سوی معرفی و تجلیل و تمجید میل داشته باشد .

 

گردهم آیی

  گردهم آیی ،‌اجتماع کردن برای بحث و گفتگو پیرامون موضوعی که اصلا" جنبه علمی تحقیقاتی نداشته باشد . مجمعی است که برگزار کنندگانش قصد آن دارند تا موضوع مورد علاقه خود را از زوایای مختلف مورد بحث و بررسی قرار دهند. مثل حضور استانداران، یا مدیران کل واحدهای یک سازمان و یا مسئولان انجمن های صنفی و تخصصی و نظایر آن .... در گردهم آیی سخرانی و یا مقالات تخصصی ارائه نمی گردد.

 

دو نکته بسیار مهم

1- گذاردن کلمه " اولین‌" و یا " نخستین " در کنار کنفرانس، کنگره، جشنواره، گردهم آیی، همایش و .... اساسا" صحیح نمی باشد. چناچه برگزاری آن در موعد دیگری با همان اهداف و موضوع تکرار شد، ‌در آن صورت کلمه شمارش " دومین"،‌ "سومین" و غیره را می توان در جلوی تیتر مراسم اضافه نمود .

2- معمول شده است برگزارکنندگان اینگونه مجامع در پایان مراسم، قطعنامه و یا بیانیه ای را منتشر می نمایند. قطعنامه و یا بیانیه اصولا" محصول و یا عصاره مطالبی است که در اثر این اجتماع و مشورت و گفتگوها بدست آمده است. اما بین این دو فرق است " قطعنامه" ناظر بر اجرا و مستلزم پیگیری های مفاد آنست که بعضا" واجد الزامات حقوقی و یا قانونی هم می باشد اما " بیانیه " سفارش نامه است، ‌توصیه است و فاقد هرگونه الزامات. اگر در پایان مراسم، از واژه قطعنامه استفاده شده، باید در مجامع آتی نتایج اجرای قطعنامه مجمع قبلی گفته شود، در غیر اینصورت بهتر است از واژه " بیانیه " استفاده گردد .

 

گویش ها در سخنرانی

تنوع انسان ها در زبان

در این جهان، بیش از دو هزار زبان زنده موجود است. مقصود از زبان زنده، زبانی است که گروهی از افراد بشر با آن سخن می گویند. زبانهای زنده دو گروهند: زبانهای مختلف با ریشه های مختلف زبانهای گوناگون با ریشه های یگانه. زبان یگانه نیز لهجه های مختلف دارد: تهرانیها همگی به فارسی سخن می گویند و با یک لهجه سخن می گویند، ولی هیچگاه سخن این به سخن آن اشتباه نمی شود؛ با آنکه زبان یک زبان است، لهجه یک لهجه است، ولی دو سخن از هم جدا هستند به طوری که در شب تاریک هر کدام را بشنوید گوینده اش در نظرتان مجسم می شود. آیا این اختلاف زبانها، این اختلاف لهجه ها، این اختلاف افراد در سخنگوئی، نشانه آن نیست که انسان ساخته ماشینی بی شعور نمی باشد؟ دستگاه آفرینش، دستگاه حکمت است، دستگاه علم و دانش است، دستگاه قدرت نامتناهی است.

 

گویش

گویش به شکل‌هایی از یک زبان گفته می‌شود که هر کدام در جا و موقعیت معینی به کار می‌روند. ما در هر موقعیت با گونه زبانی ویژه همان موقعیت حرف می‌زنیم؛ برای نمونه، در حضور معلم خود از یک گونه زبانی استفاده می‌کنیم، در میان دوستان خود از گونه‌ای دیگر و در جمع خانواده باز هم از یک گونه سوم.

گویش بر چهار دسته است :

1.      گویشی که به مکان جغرافیایی وابسته است مانند گویش آذری، مازندرانی و ... برای زبان فارسی و به آن گویش جغرافیایی گویند.

2.      گویشی که مربوط به طبقه اجتماعی خاصی است مانند گویش بازاریان و واعظان و ... که به آن گویش اجتماعی گفته می‌شود.

3.      گویشی که مربوط به ادوار گذشته است مانند گویش زمان قاجار در زبان فارسی که به آن گویش تاریخی می‌گویند.

4.      گویشی که به آن گویش معیار گویند .

 

گویشهای ایرانی

گویشهای ایرانی در ادوار مختلف و در نقاط مختلف ایران تنوع زیادی دارد، که بعضی از آنها در حال حاضر منسوخ شده، و برخی در حال فراموشی هستند. در ادامه دسته بندی گویشهای ایرانی مورد بررسی قرار می گیرد.

 

گویش های ایرانی در اسناد تاریخی

در آثار مورخان و جغرافیا نویسان اسلامی، گذشته از فارسی دری که زبان رسمی و اداری کشور ایران بوده است و پهلوی جنوبی ( پارسیک) که تا سه چهار قرن بعد از اسلام زبان دینی ایرانیانی شمرده میشد که به آئین زرتشتی (زردشتی) باقی مانده بودند؛ از چندین گویش دیگر که در نقاط مختلف این سرزمین پهناور متداول بوده، ذکری آمده و گاهی نمونه های کوتاه، یا به نسبت بلندتر، از بعضی آنها ثبت شده است. در این کتب که از اواخر قرن سوم تا قرن دهم هجری تألیف یافته به بیش از چهل گویش ایرانی اشاره شده است.


گویش های ایرانی در زمان معاصر

اما در روزگار ما گذشته از "فارسی دری" که "فارسی نو" نیز خوانده می شود، و زبان رسمی اداری و دولتی و فرهنگی کشور ایران از قرن چهارم هجری تا همین زمان است؛ در این سرزمین پهناور هنوز گویشهای متعدد ایرانی رایج است که بعضی از آنها آثار مکتوب و ادبی نیز دارند، و بسیاری دیگر تنها زبان محاوره اقوام بزرگ یا کوچکی است که در گوشه و کنار فلات ایران زندگی می کنند.

 

گویشهای مرکزی ایران

در روستاها و شهرکهای مرکز ایران و آبادیهای پراکنده در حاشیه کویر گویشهای متعددی هنوز باقی است که غالباً شماره متکلمان آنها اندک است و هر یک خصوصیاتی دارند، از آن جمله:

 

گویشهای سرزمین فارس

در بعضی از روستاهای استان فارس گویشهای خاصی هست که با وجود زبان جاری سراسر آن استان که فارسی است هنوز بر جا مانده اند؛ اگر چه هرگز کتابت نداشته و مقام زبان دری نیافته اند. اینها عبارتند از گویشهای متداول در روستاهای شمغون، پاپون، ماسرم، بورینگون و بعضی دهکده های دیگر. این گویشها همه از گروه جنوب غربی شمرده می شوند. اما بعضی دیگر مانند "سیوندی" در قریه سیوند (50 کیلومتری شمال شیراز) از جمله گویشهای شمال غربی است که شاید بر اثر مهاجرت در آن ناحیه رواج یافته و باقی مانده باشد. در ناحیه باشکرد (واقع در جنوب شرقی خلیج فارس) نیز گویشهای باشکردی وجود دارد که خود به دو گروه جنوبی و شمالی تقسیم می شود و دارای مختصاتی است که آنها را از گویشهای دیگر ایرانی مشخص و متمایز می کند.

 

زبانهای پامیری

در دورترین نقاط شمال شرقی جغرافیائی ایران، یعنی در ناحیه کوهستانی مجاور پامیر، که اکنون جزء دو کشور تاجیکستان و افغانستان و قسمتی در آن سوی مرز این کشورها با چین است گویشهای متعدد ایرانی هنوز بر جا مانده است.

 

گویشهای دیگر ایرانی

درباره رابطه گویشهای ایرانی امروز با یکدیگر و طبقه بندی آنها با وجود تحقیقات و مطالعاتی که انجام گرفته است هنوز نظر صریح و قطعی نمی توان داشت. تنها شاید بتوان گفت که بعضی از گویشهائی که جزء گروه مرکزی شمرده می شوند دنباله گروهی از گویشهای ایرانی میانه هستند که شامل گویش پهلونیک نیز بوده است، اما هیچ یک از گویشهای جدید که تاکنون مورد مطالعه قرار گرفته دنباله مستقیم پهلوانیک شمرده نمی شود. فارسی نو یا فارسی دری، که دنباله زبان فرهنگی و اداری و بازرگانی دوره ساسانیان است و خود حاصل تحول و تکامل یکی از گویشهای جنوب غربی است؛ بر همه گویشهای محلی غلبه یافته، هر چند، چنانکه در تکوین هر زبان ادبی و رسمی طبیعی و جاری است، کلمات بسیاری را از گویشهای شمال غربی و شمال شرقی اخذ و اقتباس کرده است.

 

اجزای بدن فعال در سخنرانی

دندان بهترین نقش و سخت‌‌ترین ساختار را در فک انسان و بسیاری از جانوران مهره‌دار دارد. عمده ترین کاربرد دندان ، تکه تکه و آسیاب کردن غذا‌ها می‌باشد. علاوه بر این ، در انسانها ، دندان نقش بسیار مهمی در تکلم و ادای صحیح کلمات ایفا می‌کند.  هر فرد در دوره زندگی اش دارای دو سری دندان می‌شود.

 

img/daneshnameh_up/4/40/tooth3.jpg

 

دندانهای شیری (Deciduous Teeth)

تعداد دندانهای شیری بیست عدد بوده که بطور مساوی در هر فک جای می‌گیرد. پس از مدتی سی و دو دندان اصلی به مرور جایگزین دندانهای شیری می‌گردند. از آنجا که دندانهای شیری پایه و اساس دندانهای اصلی و دائمی هستند، مراقبت از آنها و رعایت اصول بهداشت دهان و دندان ضروری می‌باشد. این دندانها 20 عدد (10 عدد در هر آرواره) می‌باشند که در نیمه هر آرواره دو دندان پیشین ، یک دندان نیش ، دو دندان آسیاب کوچک قرار گرفته است. تکامل دندانهای شیری از دوره جنین شروع می‌شود و در آمدن آنها پس از تولد و از شش ماهگی شروع می‌شود.

 

دندانهای دایمی (Dermanent Teeth)

این دندنها 33 عدد (16 عدد در هر آرواره) می‌باشند که در نیمه هر آرواره دو دندان پیشین ، یک عدد دندان نیش ، دو دندان آسیاب کوچک و سه دندان آسیاب بزرگ قرار دارد. رویش دندانهای دایمی از شش ماهگی شروع و آخرین دندانهای آسیاب بزرگ به نام دندانهای عقل در سنین بیست سالگی در می‌آیند. توضیح اینکه دندانهای آسیای بزرگ فاقد دندانهای شیری هستند. سی و دو دندان دائمی ، به شرح ذیل تقسیم بندی و نامگذاری شده‌اند.

 

دندانهای پیش

به چهار دندان جلویی در فک بالا و پائین ( جمعا“ هشت دندان )، دندانهای پیش گفته می شود. دندانهای پیش بزرگ، تخت و دارای لبه تیز و باریک هستند که برای بریدن لقمه کاربرد دارند .دندانهای پیش تک ریشه ای هستند.

 

دندانهای نیش

در طرفین دندانهای پیش ، دندانهای نیش قرار دارند. شکل و ساختار آنها ضخیم و برجسته است که منتهی به یک سر تیز و برنده می‌شوند. این دندانها برای بریدن قطعات گوشت بسیار مناسبند.

 

دندانهای آسیای کوچک

کنار هر دندان نیش ، دو دندان آسیای کوچک (جمعا“ هشت عدد) قرار دارند که فاصله بین دندانهای نیش تا آسیای بزرگ را پر می‌کنند. سطح روی آنها پهن و تخت و لبه‌های آنها تیز و عاج دار می‌باشد. دندانهای آسیای کوچک کنار نیشها ، دو ریشه‌ای و دندانهای آسیای کوچک کنار آسیاهای بزرگ ، تک ریشه‌ای هستند. در فک پائینی ، تمامی دندانهای آسیای کوچک ، تک ریشه‌ای می‌باشند.

 

دندانهای آسیای بزرگ

سه دندان آخر در طرفین فکهای بالا و پائین ، دندانهای آسیای بزرگ هستند که شمار آنها جمعا“‌به دوارده عدد می‌رسد که به ترتیب آسیای اول ، دوم ، سوم نامیده می‌شوند. دندانهای آسیای اول ، دقیقا“‌ کنار دومین دندان آسیای کوچک قرار داشته و به دندانهای آسیای شش سالگی هم معروف می‌باشند.

 

دندان عقل

دندانهای آسیای بزرگ سوم که به دندان عقل نیز معروف می‌باشند، در انتهای فکها واقع شده و معمولا“ بین 16 تا 20 سالگی شروع به در آمدن می‌کنند. از آنجایی که دندانهای عقل ، آخرین دندانهایی هستند که در می‌آیند، عمدتا“‌روی فک جای کافی برای رشد آنها باقی نمی‌ماند. اگر دندانها بهم فشرده و فک کوچک باشد، ممکن است دندانهای عقل زیر سایر دندانها یا استخوان فک نهفته شوند. اگر تنها قسمتی از دندان عقل دربیاید ایجاد درد و ناراحتی خواهد کرد که در آن صورت باید با جراحی از دهان خارج شود.

بین دندانهای عقل و آسیای بزرگ اول ، دندانهای آسیای بزرگ اول دندانهای آسیای بزرگ دوم یا دندانهای آسیای دوازده سالگی وجود دارد. دندانهای آسیای بزرگ ، دندانهای درشتی هستند که سطح آنها پهن بوده و برای آسیا ب کردن و جویدن غذا کاربرد دارند. آسیاهای بزرگ واقع بر روی فک بالایی ، ریشه‌های مجزا دارند ولی دندانهای آسیای بزرگ فک پائینی ، دو ریشه‌ای هستند.

img/daneshnameh_up/d/d8/tooth2.jpg



ساختمان دندان

هر دندان دارای یک قسمت خارج از لثه به نام تاج و قسمت دیگری درون آرواره به نام ریشه می‌باشد که مرز بین این دو قسمت را گردن یا یقه دندان می‌نامند. ریشه دندان در درون حفره‌ای از استخوان فک قرار گرفته که این استخوان از نوع نابالغ می‌باشد. تاج دندان از داخل به خارج شامل مغز ، عاج ، مینا است و ریشه دندان از داخل به خارج شامل مغز ، عاج ، سیمان و لیگمان دور دندانی یا پریودونت می‌باشد.

 

مغز دندان

در وسط دندان حفره‌ای قرار دارد که این حفره در قسمت تاج ، وسیع بوده و اطاقک پالپی و در قسمت ریشه ، کانال ریشه‌ای نامیده می‌شود. پالپ دندان شامل ماده زمینه‌ای ، الیاف کلاژن ظریف ، سلولهای فیبربلاست ، ماکروفاژ ، پلاسما سل ، لنفوسیت ، رگهای خونی و رشته‌های عصبی می‌باشد که عروق و اعصاب از سوراخی در عمق ریشه به نام سوراخ راسی به درون مغز وارد می‌شوند. در محیط مغز سلولهای سازنده عاج قرار گرفته‌اند.

 

عاج

عاج بافت مینرالیزه‌ای شبیه استخوان می‌باشد که در اطراف مغز دندان ، هر تاج و ریشه ، قرار گرفته و ضخامت عمده دندان را تشکیل می‌دهد. مواد معدنی عاج عمدتا از نمکهای کلسیم به صورت بلورهای هیدروکسی آپاتیت می‌باشد که حدود 70 در صد وزن خشک آن را تشکیل می‌دهند. ماتریکس عاج حاوی الیاف کلاژن نوع I و کیکوز امینو گلیکان می‌باشد که توسط سلولهای سازنده عاج (ادونتوبلاست) سنتز و ترشح می‌گردند. عاج از نظر فیزیکی سفت تر از استخوان و زرد رنگ می‌باشد. عاج توسط سلولهای ادونتوبلاست ساخته می‌شود و زاویه این سلولها به نام زاویه تومز (Tomes Fibr) نامیده می‌شود. زاویه تومز در عاج ، درون لوله‌های باریکی به نام لوله‌های عاجی قرار می‌گیرند.

در سطح ، رو به حفره مغزی تا پایان عمر ادامه می‌یابد. بنابراین با پیشرفت سن بر ضخامت عاج افزوده می‌شود و از صحت حفره مغزی کاسته می‌گردد. عاج ساخته شده در حد فاصل سلولهای ادونتوبلاست و عاج معدنی شده که فاقد مواد معدنی می‌باشد، پیش عاج نامیده می‌شود. عاج ، بر خلاف استخوان در صورت از بین رفتن سلولهای ادونتوبلاستی برای مدتها باقی می‌ماند و این امر حفظ دندانهای فاقد مغز زنده را امکانپذیر می‌سازد. عاج به علت حضور زوایای تومز و انتهاهای عصبی آزاد در درون لوله‌های عاجی ، بافتی حساس می‌باشد و همه تحریکات وارده به عاج به صورت درد دریافت می‌شود. به همین دلیل سطح عاج در تاج دندان توسط مینا و در ریشه توسط سیمان پوشیده شده است.

 

مینا

مینا به عنوان لایه محافظی برای عاج تاج دندان محسوب می‌شود. مینا سختترین بافت بدن به شمار می‌رود که حدود 97 درصد آنرا مواد معدنی تشکیل می‌دهد که عمدتا به صورت بلورهای هیدروکسی آپاتیت می‌باشند. ماتریکس آلی مینا فاقد کلاژن و حاوی پروتئینهای ویژه‌ای به نام آمیلوژن (Amelogenin) و انملین (Enamelin) می‌باشد. ماتریکس مینا توسط سلولهایی به نام آمیلوبلاست سنتز و ترشح می‌گردد که این سلولها در مرحله تکامل جوانه دندانی در سطح مینا قرار دارند و چون پس از در آمدن دندن از بین می‌روند، مینا غیر قابل ترمیم است و هیچگونه آسیب وارده به آن جداره جبران نمی‌گردد.

از نظر میکروسکوپی مینا از میله‌ها یا منشورهای مینایی تشکیل شده که از عمق به سطح قرار گرفته‌اند و در اطراف هر منشور مینا ناحیه غنی از مواد آلی به نام غلاف مینایی یا غلاف منشوری وجود دارد و ماده مینایی بین منشورهای مینایی را مینای بین منشوری می‌نامند. آخرین محصول سلولهای آمیلوبلاست در سطح مینا لایه ظریفی را تشکیل می‌دهد که کوتیکول مینا نامیده می‌شود. مینا از نظر فیزیکی به رنگ سفید می‌باشد که سطح دندان حداقل می‌باشد (عاملی که به شروع پوسیدگی در این نواحی کمک می‌کند).

 

سیمان دندان

سیمان بافتی شبیه استخوان ولی فاقد سیستمهای هاوسی و رگهای خونی است که در سطح خارجی عاج را در ناحیه ریشه دندان می‌پوشاند. سیمان در نزدیکی یقه دندان نازک و در عمق ریشه ضخیم می‌باشد. سیمان نزدیک یقه و همچنین سیمانی که در مجاورت عاج قرار دارند، فاقد سلول است و به سیمان بی سلول مرسوم است. ولی در بقیه جاها سیمان سلول دار بوده و حاوی سلولهایی به نام سمنتوسیت می‌باشد. به علت سیمان سازی ، ضخامت سیمان با پیشرفت سن افزایش می‌یابد.

 

لیگمان دور دندان

لیگمان دور دندان بافت همبند متراکمی است که هم به عنوان ضریع عمل می‌کند و هم اتصال محکمی را بین ریشه دندان و استخوان بوجود می‌آورد. این لیگمان در سطح رو به استخوان حاوی استئوبلاست و استئوکلاست و در سطح رو به سیمان حاوی سمنتوبلاست می‌باشد. بافت همبند تشکیل دهنده لیگمان دور دندانی ، فاقد الیاف الاستیک و حاوی رگهای خونی و لنفی و اعصاب ، مخصوصا در سطح مجاور سیمان می‌باشد. الیاف کلاژن لیگامان دور دندانی به صورت دسته‌های متعدد افقی و مایل ، سیمان ریشه را به استخوان فک چسبانده‌اند. ترتیب قرار گیری و انعطاف پذیری این الیاف جابجایی محدود دندان و انجام عملیات ارتودنسی را امکانپذیر می‌سازد و همچنین به عنوان ضربه گیر از وارد شدن ضربه مستقیم به دندان و ساییدگی آن جلوگیری می‌کند. فعالیتهای متابولیک و سنتز کلاژن در لیگامان دور دندانی دارای شدت بالایی است و به همین دلیل هر گونه اختلال در سنتز کلاژن باعث اختلال در ساختمان لیگامان و لق شدن دندانها می‌گردد.

 

لثه

لثه قسمتی از مخاط دهان می‌باشد که بطور محکم به پریوست استخوان فک در فک فوقانی و تحتانی چسبیده است. اپی‌کلیوم لثه در سطح رو به حفره دهانی از نوع سنگفرشی مطبق شاخی است که بافت همبند زیرین آلن دارای پاپیهای بلندی می‌باشد. در سطح مجاور دندان ، اپی‌کلیوم لثه ضخیم شده و به سطح مینا چسبیده است و سلولهای اپی‌کلیال توسط اتصالات نیمه دسموزوم به این لایه متصلند. این اتصالات با یشرفت سن به طرف ریشه عقب نشینی کرده و باعث نمایان شدن ریشه می‌گردند.

گوشهای ما مسئول دو حس حیاتی اما کاملا متفاوت هستند: شنوایی و تعادل. صداهای تشخیص داده شده از طریق گوشها ، اطلاعات اساسی را درباره محیط خارجی به ما می‌دهند و به ما اجازه می‌دهند با روشهای پیچیده‌ای چون گفتار و موسیقی ارتباط برقرار کنیم. علاوه بر این گوشها در حس تعادل ما نیز سهم دارند. درک ناخود آگاه وضعیت بدن در فضا به ما اجازه می‌دهد تا بایستیم و حرکت کنیم بدون آنکه زمین بخوریم.

 

گوش

گوش دارای اندامهای مجزای شنوایی و تعادل است که صداهای دنیای اطرافمان و اطلاعات درونی درباره وضعیت و حرکتمان را تشخیص می‌دهد. ساختمانهای حسی داخل گوش ، اشکال متفاوت اطلاعات را به صورت ایمپالسهای عصبی برگردانده تا از طریق اعصاب به قسمتهای مختلف مغز ، جایی که اطلاعات تجزیه و تحلیل می‌شوند، فرستاده شوند. توانایی ما در تفسیر اصوات و استفاده از اطلاعات ، درباره تعادل در زمان نوزادی و کودکی شکل می‌گیرد.

 

img/daneshnameh_up/7/74/ear.1.JPG

img/daneshnameh_up/9/90/ear.3.JPG

 

 

کیفیت صوت

در واقع صوت ارتعاش مولکولها در هوای اطراف ماست. درجه بلندی (Pitch) یک صدا (میزان بم یا زیر بودن) ویژگی‌ای از امواج صوت می‌باشد که فرکانس (تواتر) نامیده می‌شود. فرکانس تعداد ارتعاش در هر ثانیه است و در واحدهایی به نام Hertz سنجیده می‌شود. هر چقدر فرکانس بالاتر باشد صدا زیرتر است. شدت و قدرت یک صدا به نیروی امواج صوتی بستگی دارد که در واحدهایی به نام دسی بل (Decibel) اندازه‌گیری می‌شود . با هر ١٠ دسی بل افزایش در قدرت صدایی به بلندی دو برابر شنیده می‌شود، بنابراین صدایی با ٩٠ دسی بل دو برابر قویتر از صدایی با ٨٠ دسی بل است.

مکالمه بطور معمول در حدود ٦٠ دسی بل است صدایی تقریبی ترافیک معمولا در حدود ٨٠ دسی بل می‌باشد. قرار گرفتن در معرض صدای بالاتر از ١٢٠ دسی بل حتی برای مدتی کوتاه می‌تواند به شنوایی ما آسیب برساند.میزان توانایی ما در تجزیه صداهای مرکب مثل موسیقی و اینکه یک صدا چقدر بلند باشد تا قادر به شنیدن آن باشیم با یکدیگر متفاوت است. گوش انسان بطور معمول قادر است صداهایی با فرکانسهای بین ٢٠٠٠٠ - ٣٠ هرتز را تشخیص دهد، اما توانایی شنیدن صداهای فرکانس بالا با افزایش سن ، کاهش می‌یابد. حیواناتی مثل خفاش (bat) و سگ می‌توانند صداهایی با فرکانس های بالاتر از حد طبیعی شنوایی انسان را بشنوند.

 

تعادل و حرکت

در تعادل و حرکت گوشها دارای این عملکرد هستند: آگاهی از موقعیت سر و تشخیص چرخش و حرکت سردر تمامی جهات. مغز اطلاعات گوشها را با اطلاعات حاصل از گیرنده‌های موقعیت در عضلات ، تاندونها و مفاصل و اطلاعات بینایی بدست آمده از چشمها ترکیب می‌کند. ترکیب این اطلاعات باهم ما را قادر می‌سازد تا بدون از دست دادن تعادل در جهات مختلف حرکت کنیم. گوش از سه قسمت خارجی ، میانی و داخلی ساخته شده است. گوش خارجی دارای لاله گوش و مجرا می‌باشد. این لوله پر از هوا به پرده گوش منتهی می‌شود که در پاسخ به صدا مرتعش می‌شود.

پشت پرده گوش ، گوش میانی قرار دارد که از هوا پر شده و دارای سه استخوان ظریف می‌باشد که استخوانهای شنوایی نامیده می‌شوند. چکشی(malleus) ، سندانی (incus) و رکابی (stapes). این استخوانها ارتعاش پرده را به غشا دریچه بیضی که جدا کننده گوش میانی از گوش داخلی است ، منتقل می کنند. در گوش داخلی که پر از مایع می‌باشد حلزون قرار دارد که دارای گیرنده حسی برای شنوایی و ساختمانهای دیگری برای حرکت و تعادل است.

 

مکانیسم شنوایی

توانایی شنوایی به یک سری وقایع پیچیده در گوش بستگی دارد. امواج صوتی در هوا از طریق ساختمانهایی به گیرنده شنوایی منتقل می‌شوند. این گیرنده اندام کورتی نام داشته و در گوش داخلی قرار گرفته است. داخل اندام کورتی ، ارتعاشات فیزیکی بوسیله سلولهای مویی (hair cells) حسی تشخیص داده می‌شود و این سلولها با تولید سیگنالهای الکتریکی پاسخ می‌دهند. اعصاب این سیگنالها را به مغز منتقل می‌کنند و در آنجا این سیگنالها تفسیر می‌شوند . فرکانسهای مختلف صوتی سلولهای مویی را در قسمتهای مختلف اندام کورتی تحریک کرده و باعث درک اصواتی مثل موسیقی و مکالمه می‌شوند. صدا در نواحی شنوایی دو طرفه مغز پردازش می‌شود. اما صحبت بیشتر در طرف چپ مغز تفسیر می‌شود.

 

img/daneshnameh_up/1/17/ear.2.JPG

 

حس تعادل

توانایی ایستادن صاف و راه رفتن بدون آنکه بیفتیم به حس تعادل ما بستگی دارد. ساختمانهایی در گوش داخلی مثل دستگاه وسیتبولار (دهلیزی) شناخته شده‌اند که با تعیین وضعیت و حرکت سر در ایجاد تعادل نقش دارند. دستگاه وستیبولار از سه مجرای نیم دایره و دو دهلیز ساخته شده است. حرکت سر بوسیله سلولهای مویی در ساختمانهایی در مجاری نیم دایره که کریستا (cristae) نامیده می‌شوند و دو ساختمان در دهلیز که ماکولا (maculae) نامیده می‌شوند تشخیص داده می‌شود. حرکات چرخشی سر بوسیله کریستا که در مجاری نیم دایره قرار دارند تشخیص داده می‌شوند. بنابراین حرکت سر در هر جهتی بوسیله حداقل یک مجرا تشخیص داده می‌شود. این اطلاعات باعث حفظ تعادل و ثبات بینایی هنگام حرکت سر می‌شود.

 

حرکت خطی و وضعیت ایستا(ساکن static )

دو ماکولای درون و ستیبول در گوش داخلی حرکت خطی را حس می‌کنند. به عنوان مثال هنگام مسافرت با ماشین یا استفاده از آسانسور موقعیت سر به نیروی جاذبه بستگی دارد. تشخیص موقعیت سر در ارتباط با جاذبه به ما کمک می‌کند. به عنوان مثال ، هنگامی که درون آب عمیق شیرجه می‌زنیم به ما می‌فهماند از چه جهتی به سطح آب بیاییم.

 

راههای ارتباطی

اگر چه گوشها به ظاهر ساختمانهای مجزایی دارند، آنها مستقیما با بینی و حلق ارتباط دارند. قسمت قابل رویت گوش ، لاله گوش (pinna) با مجرای گوش مرتبط است که در انتهای آن پرده گوش (eardrum) قرار دارد. پشت این پرده ، گوش میانی است که یک فضای پر از هواست که از طریق مجرایی به نام شیپور استاش (Eustachian tube) با حفره پر پشت بینی و حلق مرتبط می‌باشد . این مجرا مسوول ایجاد فشار مشابه در هر دو طرف پرده است. ساختمان گوش داخلی در عمق جمجمه قرار گرفته و حاوی اندامهای حسی برای صدا و تعادل می‌باشد.

 

ریتم یا ضرب‌آهنگ

ریتم یا ضرب‌آهنگ (در فرانسه: Rythem) به معنی توالی ضربه‌های آهنگ که برای موزون کردن نوای موسیقی به کار می‌رود. به عبارت دیگر تکرار پی‌درپی یک حرکت پایدار در زمان مشخص را در موسیقی وزن یا ریتم می‌نامند.

 

ریتم در دیگر هنرها

واژه ریتم یا ضرب‌آهنگ در تئوری هنرهای تجسمی نیز به کار می‌رود و معنایی تصویری دارد. تکرار متوالی عنصرهای بصری در تابلو یا فضای بصری، ریتم بصری را به‌وجود می‌آورد. ریتم بصری را می‌توان در چند دسته بررسی کرد:

v     تکرار یکنواخت: تکرار یک عنصر بصری، مثلا یک سیب به طور یکنواخت و متوالی.

v   تکرار متناوب: تکرار یکنواخت یک عنصر بصری، اما همراه با تغییرات متناوبی که هر بار توجه بیننده را به یک حرکت یا عنصر میانی جلب کند.

v   تکرار تکاملی: عنصرهای بصری از یک حالت آغاز شده و با ضرب‌آهنگی به حالت نهایی می‌رسند و مسیر تغییر و تکامل آنها دارای ریتم است.

در موسیقی "ریتم هارمونی" به میزان یا نرخی گفته می شود که آکوردها - یا همان هارمونی هر قسمت - در طول اجرای قطعه دستخوش تغییر می شوند. به بیان دیگر اگر بتوانیم رفتار تغییرات هارمونی را در یک قطعه تشخیص داده آنرا ترسیم کنیم در نهایت به شکلی می رسیم که از آن می توان ریتم هارمونی را استخراج کرد.

در یک قطعه موسیقی تنال، ملودی و هارمونی بصورت ذاتی تمایل به حرکت حول و حوش تنالیته دارند، میزان دوری و نزدیکی از تنالیته در واحد زمان ویژگی ای در موسیقی پدیدار میکند که "ریتم هارمونی" نامیده می شود. (همانند تغییرات کشش نتها که ریتم را بوجود می آورد.)

برخلاف ریتم - به معنای نحوه تغییر کشش نتها - ، هارمونی و یا ملودی که اغلب در تجزیه تحلیل قطعات موسیقی مورد توجه موسیقیدانان قرار می گیرد، "ریتم هارمونی" جز در موارد خاص تحلیل نمی شود. بعنوان یک نتیجه از این بررسی ها می توان به تفاوت "ریتم هارمونی" در موسیقی کلاسیک و باروک اشاره داشت. "ریتم هارمونی" در موسیقی کلاسیک بیش از باروک است، با وجود آنکه هارمونی موسیقی کلاسیک به مراتب ساده تر از هارمونی موسیقی باروک است.

با کمی دقت می توان دریافت که "ریتم هارمونی" می تواند نشان دهنده میزان فعالیت یا پردازشهایی باشد که مغز با شنیدن موسیقی، برای درک آن باید انجام دهد. حتی اگر در بافت موسیقی آکوردهای ساده وجود داشته باشد تغییرات سریع آن می تواند مغز را به پردازش بیشتری وا دارد.


تاثیر "ریتم هارمونی" در موسیقی

شاید برای شما جالب و حتی تعجب آور باشد اگر بدانید که "ریتم هارمونی" می تواند موسیقی ای را که ما می شنویم دستخوش تغییرات شدیدی نماید. آزمایشهای فیزیکی انجام داده شده نشان می دهد سرعت اجرای نتها و تداخل امواج حاصله از آنها با یکدیگر و هارموینک های خودشان، می تواند در نحوه شنیدن موسیقی تغییرات زیادی ایجاد کند.

ریتم به معنای رفتار تغییر کشش نتها در واحد زمان با هارمونی ارتباط تنگا تنگی دارند. بعنوان مثال اگر شما با تمپوی بسیار پایین بصورت متناوب نتهای دو، می و سل را اجرا کنید هیچ احساس خاصی از وجود هارمونی در آن نخواهید کرد. اما اگر همین تمپو را بتدریج بالا ببرید بطور قطع آکورد دو ماژور را خواهید شنید. رابطه برعکس هم وجود دارد تغییرات هارمونی می تواند روی ملودی ای که ذهن شما از موسیقی استخراج می کند تاثیر بگذارد.

 

ضرورت آشنایی و یادگیری فونتیک و استفاده صحیح از فرهنگ لغت

یکی از مشکلات فراوان زبان آموزان ایرانی عدم آشنایی  با نحوه کار با فرهنگ های لغت می باشد. اکثر افراد بجای مراجعه به فرهنگ لغتها و پیدا کردن فونتیک واژه مورد نظر خود هر حرفی را  تلفظ کرده و در این تکرار اشتباه تلفظ غلط را سالها بکار برده و ملکه ذهن خود کرده اند.  آشنایی با آواهای بین المللی راه صحیح تلفظ هر لغت را آموزش می دهد و بدین ترتیب زحمات چندین ساله  زبان آموز را به راحتی  به هدر نمی دهد. البته یادگیری این دسته از آواها باید زیر نظر اساتید و دبیران مجرب زبان انجام شود. البته در بازار سی دی های خوبی هم وجود دارد که باز هم با توصیه  مدرسان باید خریداری و تمرین شود.

یاد نداشتن و اشتباه تلفظ کردن هر لغتی تیغ دولبه ای است که در مکالمات فی مابین باعث ضرر رساندن به دو طرف گفتگو می شود. همانطوری که می دانید مهارت شنیداری یکی از مهمترین و مشکلترین پایه های فراگیری  اصولی هر زبانی می باشد. زبان آموزان زیادی از این قضیه شکوه دارند که چرا با وجود داشتن اطلاعات لغوی  زیاد خود ,قادر به درک مکالمات زبان نیستند. در صورتیکه اگر همان سخنان بصورت متنی در اختیار آنها قرار بگیرد آنوقت قادر به درک و پاسخگویی به آنها می باشنددر صورتیکه مشکل اصلی این دسته ازافراد عدم داشتن مهارت شنیداری و بخصوص آشنا نبودن با تلفظ صحیح لغات می باشد.

 

آواشناسی

آواشناسی (از واژه یونانی phone به معنی صدا یا صوت) شاخه ای از زبان شناسی است که مطالعه اصوات گفتار انسان را تشکیل می دهد و با خواص فیزیکی اصوات گفتاری (آواها) ارتباط دارد که عبارتند از: تولید فیزیولوژیکی آن ها، خواص آکوستیک، درک مخاطب و وضعیت نروفیزیولوژیکی. از سوی دیگر، واج شناسی به تعیین مشخصات گرامری چکیده سیستم های اصوات مربوط می شود.

 

پیشینه

آواشناسی در سال 2500 پیش از میلاد مسیح در هند باستان مورد مطالعه قرار گرفته و تعریف پانینی از مکان و طرز گفتار اصوات صامت در قرن پنجم پیش از میلاد مسیح به سانسکریت برمی گردد. امروزه الفبای هندی اصلی، حروف صمات خود را مطابق با دسته بندی پانینی منظم کرده اند. یونانیان باستان نیز نخستین افرادی تلقی می شوند که یک سیستم نوشتاری را برای الفبای آوایی ارائه کردند. آواشناسی مدرن با الکساندر ملویل بل آغاز شد که کتاب "گفتار مرئی" او سیستمی از نشانه های دقیق را برای نوشتن اصوات گفتاری فراهم می نمود. مطالعه آواشناسی در اواخر دهه نوزدهم به سرعت رشد کرد که بخشی از آن ناشی از ابداع آواسنج (فنوگراف) بود که اجازه می داد تا سیگنال گفتار ثبت شود. آواشناسان قادر بودند چندین بار سیگنال گفتار را بازپخش کرده و از فیلترهای آکوستیک برای آن سیگنال استفاده نمایند. اما برای انجام این کار باید قادر به استنتاج دقیق تری در مورد طبیعت آکوستیک سیگنال گفتار می بودند. لودیمار هرمان با استفاده از آواسنج ادیسون خواص طیفی اصوات صامت و صدادار را بررسی کرده و در این مقالات بود که اصطلاح "مرکب" برای نخستین بار معرفی شد. همچنین هرمان صداهای ضبط شده صداداری را که با آواسنج ادیسون ساخته شده بود، در سرعت های متفاوتی بازپخش کرد تا نظریات تولید حروف صدادار ویلیس و ویتستون را آزمایش کند.

 

زمینه های فرعی

آواشناسی به عنوان یک رشته تحقیقاتی دارای سه شاخه اصلی است:

1.   آواشناسی تفصیلی به تفصیل گفتار مربوط می شود؛ یعنی موقعیت، شکل و حرکت تفصیل دهنده ها یا اعضای گفتاری مانند لب ها، زبان و تاهای دهانی.

2.   آواشناسی آکوستیک با آکوستیک گفتار ارتباط دارد: خواص طیف سنجی امواج صدای تولید شده توسط گفتار مانند فرکانس، شدت و ساختار هارمونیک آن ها.

3.   آواشناسی ممیزی با درک گفتار متناسب است: درک، دسته بندی و شناسایی اصوات گفتاری و نقش سیستم ممیزی و مغز در این فرایند.

 

آوانویسی

آوانویسی فونتیک : آوانویسی فونتیک سیستمی برای نوشتن آوای اصوات است که در زبان گفتاری یا زبان ایمایی ایجاد می شود. در شناخته شده ترین سیستم برای آوانویسی فونتیک یعنی الفبای آوایی بین المللی (IPA) از نقشه برداری یک به یک بین آواها و نمادهای نوشتاری استفاده می شود طبیعت استانداردشده IPA به کاربران آن اجازه می دهد تا آواها، گویش ها و لحن های زبان های مختلف را به درستی و به طور جامع بنویسند. IPA نه تنها برای مطالعه آواشناسی، بلکه برای آموزش زبان، بازیگری حرفه ای و آسیب شناسی گفتار ابزار مفیدی است.

 

کاربردها

کاربردهای آواشناسی عبارتند از:

آواشناسی مباحثه ای که عبارت است از کاربرد آواشناسی (علم گفتار) برای اهداف (قانونی) مباحثه ای ، شناسایی گفتار یعنی آنالیز و آوانویسی گفتار ضبط شده با استفاده از یک سیستم کامپیوتری.

 

ارتباط با واج شناسی

برخلاف آواشناسی، واج‌شناسی عبارت است از مطالعه چگونگی الگوپذیری اصوات و ایماها در داخل و بین زبان ها که چنین مسائلی را با سطوح و جنبه های دیگر زبان مرتبط می کند. آواشناسی با خواص تفصیلی و آکوستیک اصوات گفتاری، چگونگی تولید شدن آن ها و چگونگی درک آن ها ارتباط دارد. آواشناسان می توانند به عنوان بخشی از این بررسی به خواص فیزیکی کنتراست های صدای معنادار و یا معنای اجتماعی کدگذاری شده در سیگنال گفتار (مانند جنسیت، مسائل جنسی، مسائل اخلاقی و غیره) بپردازند. با این حال یکی از بخش های اساسی تحقیقات انجام شده در زمینه آواشناسی به عناصر معنی دار موجود در سیگنال گفتار مربوط نمی شود. درحالی که به شکل گسترده ای در مورد این مسئله موافقت شده که واج شناسی ریشه در آواشناسی دارد، شاخه متمایزی از زبان شناسی است که به اصوات و ایماها به عنوان واحدهای چکیده (مانند ویژگی ها، واج ها، وزن ها، هجاها و غیره) و تغییر شرطی آن ها (مثلا از طریق قوانین آلوفونیک، محدودیت ها و یا قوانین اشتقاق آن ها) مربوط می شود. واج شناسی از طریق دسته ای از ویژگی های متمایز با آواشناسی ارتباط دارد که نمایش چکیده واحدهای گفتاری را برای ایماهای تفصیلی، سیگنال های آکوستیک و یا نمایش های ادراکی مجسم می کند.

 

سخن نیکو از منظر قرآن

سخن گفتن، از نعمت‏های بزرگ الهی است که نقش تعیین‏کننده در ساختار شخصیتی انسان دارد. قرآن کریم علاوه بر تأکید بر اهمیت سخن، به گفتن «سخن نیکو» تأکید نموده است. درباره «سخن نیکو» چند تعبیر در قرآن به چشم می‏خورد: قول معروف، قول حَسَن، قول احسن، قول سدید، قول کریم.

     قول معروف، سخن حقی است که مردم طبق فطرت پاک خود آن را می‏شناسند. قول حسن همان گفتار نیکو است و قول احسن، سخنی است که در آن دعوت به سوی حق توأم با عمل صالح و از سرِ تسلیم در برابر خداوند باشد.

     قول سدید، گفتار محکم، استوار و خلل‏ناپذیر است.

قول کریم، سخنی نفیس و ارزشمند و به دور از لئامت و پستی است. از منظر قرآن، اصلاح اعمال و بخشایش گناهان از آثار قول سدید (محکم و خلل‏ناپذیر) است و قول احسن، زمینه اختلاف و فتنه شیطان را از بین می‏برد. در روایات نیز آثار فراوانی برای سخن نیکو شمرده شده است که از جمله آنها می‏توان به بسیاری دوستان و فراوانی روزی، فزونی عمر و محبوب شدن نزد خانواده خویشان نام برد. سخن نیکو معیارها و آدابی نیز دارد، از جمله اینکه برخاسته از علم و به‏هنگام و به‏اندازه باشد.

سخن گفتن و ارتباط زبانی، از جمله برترین استعدادها و توانایی‏های خدادادی بشر، اصلی‏ترین وسیله ارتباط بین انسان‏ها و طبیعی‏ترین راه بیان و انتقال اندیشه و مقاصد اوست. این مسئله تا آن اندازه اهمیت دارد که خداوند در قرآن کریم از آن به عنوان یک نعمت بزرگ در کنار تعلیم قرآن و آفرینش انسان یاد کرده است: «الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَیَانَ»(الرحمن: 1ـ4)؛ خداوندی که انسان را خلق نمود و به او قرآن را تعلیم کرد و به او سخن گفتن آموخت. همچنین در آیه شریفه «وَلِسَانا وَشَفَتَیْنِ» (بلد: 9) زبان که ابزار سخن گفتن است، از نعمت‏های خداوندی شمرده شده است. این توانایی بشری مانند توانایی‏های دیگر او، هم می‏تواند در مسیر صحیح به کار گرفته شود و هم در مسیر باطل.

     خداوند متعال در آیات متعدد علاوه بر تأکید بر نعمت سخن، به چگونه سخن گفتن نیز پرداخته و چارچوب‏های سخن نیکو و پسندیده را بیان کرده است. در این زمینه، روایات فراوانی هم وجود دارد که همگی حاکی از اهمیت فوق‏العاده سخن نیکو و نقش آن در اصلاح اخلاق و تهذیب نفوس انسانی است.1 توجه، اهتمام و تلاش علمای اخلاق در معرفی گناهان زبان نیز اهمیت این موضوع را نشان می‏دهد. هرچند موضوع «سخن نیکو از منظر قرآن کریم» از قدیم مورد توجه مفسّران، حدیث‏پژوهان و علمای اخلاق بوده و هریک از ایشان به نحوی با استناد به آیات و روایات مربوطه به ذکر مطالبی در این‏باره پرداخته‏اند، اما کتاب یا مقاله‏ای مستقل در این زمینه نیافتیم و به هر حال، هنوز مجال بحث و نظر در این زمینه گسترده است.

     به این منظور، ابتدا تعابیر قرآنی در این زمینه استخراج و با استناد به کتاب‏های معتبر لغت، تبیین می‏شود و سپس آراء مفسّران در این خصوص نقدوبررسی می‏گردد.

 

تعابیر قرآن درباره سخن نیکو

قرآن‏کریم علاوه‏بر اشاره‏به اهمیت‏سخن‏گفتن،به‏گفتن‏سخنان نیکو تأکید نموده است تا مسیر صحیح سخن گفتن را برای ما تعیین‏کندکه‏دراین‏باره پنج‏تعبیر در قرآن‏به چشم می‏خورد:

 

قول معروف

آیاتی که این واژه در آنها آمده است عبارتند از:

1.      «... وَلَـکِن لاَّ تُوَاعِدُوهُنَّ سِرّا إِلاَّ أَن تَقُولُواْ قَوْلاً مَعْرُوفا»(بقره: 235)؛

2.      «قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَیْرٌ مِن صَدَقَةٍ یَتْبَعُهَآ أَذی وَاللّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ» (بقره: 263)؛

3.      «وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفا» (نساء: 5)؛

4.      «فَارْزُقُوهُم مِنْهُ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفا» (نساء: 8)؛

5.      «وَقُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا.» (احزاب: 32)

     گرچه هریک از آیات پنج‏گانه مزبور مربوط به موردی است و با خصوصیت آن موارد «قول معروف» معنای خاصی پیدا می‏کند، اما در کل می‏توان از این آیات استفاده نمود که ما از طرف خداوند در سخن گفتن مأمور به سخن معروف هستیم.

 

2و3. قول حسن و احسن

تعبیر اول در قرآن کریم یک بار آمده است؛ آنجا که می‏فرماید: «وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنا» (بقره: 83)؛ با مردم به نیکی سخن بگویید. و تعبیر دوم نیز یک بار آمده است؛ آنجا که می‏فرماید: «وَقُل لِعِبَادِی یَقُولُواْ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (اسراء: 53)؛ و به بندگانم بگو آنچه را که بهتر است بگویند. این دو تعبیر، همه را مورد خطاب قرار می‏دهند که با مردم به نیکی سخن بگویید.

 

4.      قول سدید

این تعبیر در دو آیه قرآن آمده است:

1.      «فَلْیَتَّقُوا اللّهَ وَلْیَقُولُواْ قَوْلاً سَدِیدا» (نساء: 9)؛ پس باید تقوای الهی پیشه کنند و سخن استوار بگویند.

2.    «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیدا» (احزاب: 70)؛ ای کسانی که ایمان آورده‏اید، تقوای الهی پیشه کنید و سخن استوار گویید.

     در این دو آیه مبارکه خداوند به دو امر اساسی در کنار یکدیگر دستور می‏دهد: یکی تقوای الهی و دیگری سخن سدید. این نشان می‏دهد که گفتار انسان تأثیر ویژه‏ای در رسیدن او به سعادت دارد، به گونه‏ای که در ردیف تقوای الهی و پروا داشتن از خداوند بیان شده است.

 

5. قول کریم

این تعبیر در قرآن کریم تنها یک بار آمده است، آنجا که می‏فرماید: «وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیما» (اسراء: 23)؛ با پدر و مادر کریمانه سخن بگو.

 

جایگاه تبلیغ و مبلّغ

تبلیغ و مبلّغ در اسلام، جایگاهی بس رفیع دارند. در اهمیت و ارزش تبلیغ، همین بس که قرآن کریم، اصلی ترین رسالت انبیا و مبلّغان راستین دین را ابلاغ پیامهای خداوند به مردم می داند و می فرماید: « الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفی بِاللَّهِ حَسیباً»؛[1]«[پیامبران پیشین ] کسانی بودند که تبلیغ رسالتهای الهی می کردند و [تنها] از او می ترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند و همین بس که خداوند، حسابگر [و پاداش دهنده اعمال آنها ] است.»[2]

همچنین رسالت پیامبر بزرگوار اسلام صلی اله علیه وآله وسلم  را هدایت مردم می داند و درباره او می فرماید: « رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللَّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ یَعْمَلْ صالِحاً یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً»؛[3]«رسولی [به سوی شما فرستاده ] که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت می کند تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، از تاریکیها به سوی نور خارج سازد و هر کس به خدا ایمان آورد و اعمال صالح انجام دهد، او را در باغهایی از بهشت وارد سازد که از زیر درختانش نهرها جاری است. جاودانه در آن می مانند و خداوند روزی نیکویی برای او قرار داده است.»

پیشوایان معصوم علیهم السلام نیز برای تبلیغ دین اهمیتی بس والا قائل بوده اند، برای نمونه یک روایت از امام علی علیه السلام نقل می شود. ایشان فرمودند: هنگامی که رسول خدا   مرا به سوی یمن روانه ساخت، اینچنین فرمود: «یا عَلِی لا تُقاتِلْ اَحَداً حَتّی تَدْعُوَهُ اِلَی الْاِسْلامِ وَاَیْمُ اللَّهِ لَاَنْ یَهْدِی اللَّهُ عَلی یَدَیْکَ رَجُلاً خَیْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ وَغَرَبَتْ وَلَکَ وِلاؤُهُ»؛ [4]ای علی! با هیچ کس، پیش از دعوت او به اسلام جنگ مکن. سوگند به خدا! اینکه خداوند به دستان تو انسانی را هدایت کند، برایت بهتر است از آنچه خورشید بر آن طلوع و غروب کرده است و تو مولای اویی.» آشکاراست که هدف از جهاد در راه خدا نیز فراهم کردن زمینه برای هدایت گمراهان و باز کردن زنجیرهایی است که مستکبران بر اندیشه مستضعفان کشیده اند.

انسانهای برجسته، مهمّ و برگزیده در هر مکتب و مرام، کسانی هستند که برای تحقق اهداف آن بسیار می کوشند. در مکتب اسلام، پیامبر والامقام ما، مبلّغان دین را از برگزیدگان امت خود می داند و می فرماید: «خیارُ اُمَّتِی مَنْ دَعا اِلَی اللَّهِ تَعالی وَحَبَّبَ عِبادَهُ اِلَیْهِ»؛ [5]برگزیدگان امت من کسانی هستند که به سوی خداوند متعال فرا می خوانند و بندگانش را محبوب او می سازند.»

رسول خدا  در جای دیگری آمران به معروف و ناهیان از منکر را - که مبلّغان دین از مصادیق بارز آنها هستند – جانشین خدا، رسول و قرآن معرفی می کند و می فرماید: «مَنْ اَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَنَهی عَنِ الْمُنْکَرِ فَهُوَ خَلِیفَةُ اللَّهِ فِی اَرْضِهِ وَخَلِیفَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَخَلِیفَةُ کِتابِهِ»؛ [6]هر کس امر به معروف و نهی از منکر کند، جانشین خداوند و جانشین رسول خدا و جانشین کتاب خدا در زمین است.»

پیامبر اسلام  ، پیام آوران دین را جانشینان خود برمی شمارد و محبت ویژه خویش را نثار آنان کرده، برایشان دعا می کند. امام علی بن ابی طالب علیه السلام  نقل می کند که: «قالَ رَسُولُ اللَّهِ : اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفائی ! - ثَلاثاً - قِیلَ یا رَسُولَ اللَّهِ وَمَنْ خُلَفاؤُکَ؟ قالَ: الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ حَدِیثِی وَسُنَّتِی ثُمَّ یُعَلِّمُونَها اُمَّتِی»؛ [7]رسول خدا   سه بار فرمود: خداوندا! به جانشینانم رحم کن! گفته شد: ای رسول خدا! جانشینان شما چه کسانی اند؟ فرمود: آنان که گفتار و کردار مرا تبلیغ می کنند و آنها را به امّت من می آموزند.»

مبلّغ با تلاش تبلیغی خود، سنتهای نیکوی الهی و انسانی را در جامعه پایدار می سازد و بدعتها و خرافات را بر می چیند و محبّت الهی را در دل و جان انسانها می نشاند و با حرکت دادن مردم به سوی پارسایی، آنان را محبوب خداوند می سازد؛ از این رو پاداش زیادی نزد خدا دارد. امامان معصوم علیهم السلام بهشت را پاداش مبلغان قرار داده و آنها را از کسانی معرفی کرده اند که پیامبران و شهیدان به مقامشان غبطه می خورند. به دو حدیث ذیل توجه نمائید:

1. رسول خدا  فرمود: «مَنْ اَدّی اِلی اُمَّتِی حَدِیثاً یُقِیمُ بِهِ سُنَّةً اَوْ یَثْلِمَ بِهِ بِدْعَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ»؛ [8]هر کس حدیثی را به امّتم برساند که با آن سنّتی را برپا دارد یا بدعتی را درهم شکند، بهشت از آن او خواهد بود.»

2. راوی نقل می کند: «قالَ رَسُولُ اللَّه : اَلا اُحَدِّثُکُم عَن اَقْوامٍ لَیْسُوا بِاَنْبِیاءَ وَ لا شُهَداءَ یَغْبِطُهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ الاَْنْبِیاءُ وَ الشُّهَداء بِمَنازِلِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَلی مِنَابِرَ مِنْ نور؟ قِیلَ مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: هُمُ الَّذیِنَ یُحَبِّبُونَ عِبَادَ اللَّهِ اِلَی اللَّهِ وَ یُحَبِّبُونَ اللهَ اِلَی عِبَادِهِ قُلْنَا: هَذَا حَبَّبُوا اللَّهَ اِلَی عِبَادِهِ فَکَیْفَ یُحَبِّبُونَ عِبَادَ اللَّهِ اِلَی اللَّهِ قَالَ: یَأْمُرُونَهُمْ بِمَا یُحِبُّ اللَّهُ وَ یَنْهَوْنَهُمْ عَمَّا یَکْرَهُ اللَّهُ فَاِذَا اَطَاعُوهُمْ اَحَبَّهُمُ اللَّهُ»؛ [9]پیامبر عزیز خدا فرمود: آیا برای شما از اقوامی بگویم که از پیامبران و یا شهیدان نیستند، اما در روز قیامت، پیامبران و شهیدان به منزلت آنان نزد خداوند - که بر منبرهایی از نورند - غبطه می خورند؟ گفته شد: ای رسول خدا! آنان چه کسانی اند؟ فرمود: آنان کسانی هستند که خدا را در نظر مردم و مردم را در نظر خداوند محبوب می سازند.

گفتیم: اینکه خداوند را در نظر بندگان محبوب می سازند، روشن است؛ اما چگونه بندگان خدا را در نظر خداوند محبوب می کنند؟ فرمود: آنان را بدانچه خداوند دوست می دارد، فرمان می دهند و از آنچه او ناپسند می شمارد، نهی می کنند. وقتی مردم از آنان اطاعت کنند، خداوند ایشان را دوست خواهد داشت.»

 

پندهایی در سخنوری

1. سخنوری هنری است که همه کس به آن نیازمند است. کسانی که با مردم سرو کار دارند تقریباً همه محتاج به سخنوری می‌شوند. مخصوصاً ارباب علوم و فنون.

2. سخنوری به خودی خود شغل و پیشه نیست، فقط  وسیله‌ای برای پیشرفت مقصود است.

3. سخنور اگر درست  به شرایط سخنور عمل کند برای عامه بهترین مربی تهذیب کنندة نفوس است.

4. برای سخنور شدن هم علم سخنوری لازم است.، هم عمل و هم مشق و ورزش.

5. سخنور باید محفوظات بسیار داشته باشد.

6. چون بسیاری از اوقات سخنور باید گفتار خود را کتباً تهیه کند، علم ادب و مشق نویسندگی لازم است.

7. سخنور باید بر موضوعی که در آن سخنوری می‌کند مسلط باشد و آنچه دانستی است در آن باب بداند و از خود مطمئن باشد.

8. سخنور گذشته از احاطه بر موضوع و زیردستی در سخنوری باید مردم را بشناسد و علم نفس داشته باشد. نکته سنج و دقایق شناس باشد. منطق و فلسفه و سیاست مدن و اخلاق و تاریخ خوب بداند.

9. سخنور باید همواره در امور و احوال مردم به مشاهده پردازد و متنبه و متذکر باشد.

10. قواعد و اصولی که در سخنوری می‌آموزید باید بلکه ذهن شما شود نه اینکه در موقع سخنوری بخواهید آن را به یاد بیاورید و سخن خود را بر آنها منطبق سازید.

11. نباید تصور کرد که سخنوری حتما به آب و تاب دادن سخن است. مواردی هست که باید چنین باشد اما هر قسم سخن نیکو گفتن اگر چه بسیارساده و بی پیرایه باشد . سخنوری است.

12. در سخنوری از کسی تقلید مکنید و به طبیعت خود باشید.

13. بهترین سخنور آنست که در سخن گفتن قصد سخنوری نکند. یعنی نیتش جلوه کردن در سخنوری نباشد و حواس خود را همه مصروف انجام وظیفه کند.

14. هر وقت سخنوری در پیش دارید، قبل از آن تن یا روح خود را خسته مکنید.

15. وقتی که در حضور جماعت برای سخنوری حاضرمی‌شوید، هیأت خود را درست و به قاعده بسازید.

16. هنگام سخنوری اگر حواستان پریشان باشد، اندکی تأمل کنید تا حواس بجا بیاید شتاب مکنید نفس بکشید آرام پیش بروید.

17. بدون اینکه تذلل کنید، نسبت به شنوندگان مؤدب و متواضع باشید چیزی مگویید دلیل بر این که آنان را نادان می‌پندارید .اصرار نداشته باشید که ایشان را در خبط و خطا قلم بدهید و اثبات تقصیر برای ایشان بکنید غرور و خودپسندی منمایید.

18. در سخنوری ظرفیت شخصی بخرج مدهید. کلیات بگویید و اگر ناچار با کسی طرف شدید در عین محکم و استوار بودن ملایم، متین و عاقل باشید.

19. تا می‌توانید از خود سخن مگویید و ادعای راستگویی و بی‌غرضی مکنید کاری کنید که از سخن و احوال شما به این صفات در شماپی ببرند .

20. در مجالس مشاوره و محاوره سخن فراوان و مکرر مگویید و به دیگران نیز مجال بدهید خود را به شهوت کلام معرف کنید.

21. فریاد مکشید و به سرعت سخن مگویید شمرده حرف بزنید لحن ، صوت، اشارات، حرکات و نگاه خود را مراقبت کنید . ماشین مباشید.

22. تا می‌توانید از روی نوشته سخنوری مکنید. در سخنوری علمی، تشریفاتی و گاهی در سخنوری قضایی از روی نوشته خواندن جایز است. در سخنوری سیاسی کمتر و در سخنوری منبری هیچ وقت جایز نیست.

23. در هر حال از شنوندگان نگاه بر مدارید و به همه طرف متوجه باشید . تنها به یک سو منگرید گوینده و شنونده باید به هم مربوط باشند مثل اینکه با هم صحبت می‌کنند.

24. سخنوری آن است که سخن، تعلیم دهنده، دلپسند و مهیج باشد. هم مغز را راضی کند، هم گوش را خوش آید و هم دل را ببرد.

25. سخنور باید معانی لطیف پسندیده را به ترتیبت صحیح در لفظ و عبارت فصیح ، ساده، روان و خوش آهنگ در آورد.

26. از عبارات دراز و عالمانه و فضل فروشی بپرهیزد.

27. معانی فراوانی خوب است اما از سخن‌های سست و نابجا و بیهوده باید پرهیز کرد چنانکه در زراعت علف هرزه و زواید را باید بر انداخت.

28. بلندی سخن از بزرگی روح بر می‌آید. استحکام سخن از متانت خلق، دلپذیری سخن از طبیعی بودن، مهیج و مؤثر بودن سخن از دل است . رنگ و روغن سخن از قوت تخیل گوینده و درستی سخن از مطالعه بسیار.

29. سخن، طبیعی باید گفت و متناسب و موزون باید حرف زد.

30. سخنوری که افکار و معانی بدیع ندارد، به آرایش لفظ و عبارت می‌پردازد.

31. سخن باید از جهت معنی و لفظ و لحن و اشارات با مقتضای زمان و مکان و احوال اشخاص موافق باشد و همچنین با موضوع تناسب داشته باشد.

32. مواضع حاضر و آماده اشعار و امثال مبتذل و عبارات معروف رابه کار بردن ( جز در مواردی که خیلی بجا، مناسب، پخته و احوال مستعد باشد آنهم غالباً به اشاره) رکیک است و بی‌مزه مانند غذای سردی که دوباره گرم کنند و بخورند یا لباس کهنه‌ای که زیرو روی کنند و بپوشند مخصوصاً از وصله ناهمرنگ باید پرهیز کرد.

33. زبان بازی و لفاظی کردن در سخنوری چنان است که طبیعت بر بالین بیمار بجای معالجه ادبیات ببافد و وکیل در محضر قاضی بجای دفاع از جان و مال موکل شاعری کند.

34. تا می‌‌توانید قوه تفهیم خود را افزایش دهید و مطلب را روشن ادا کنید.

35. اگر می‌خواهید در اقناع به درستی پیشرفت کنید. بکوشید که استدلال خود را با آنچه شنوندگان شما به تجربه دریافتند‌اند و به آن معتقدند موافقت دهید تا مجهول را قیاس به معلوم کنند. معرفت نفس در این امر دستیاری به سزا تواند بود.

36. دلایل را جمع کردن و فراوان و دنبال یکدیگر آوردن و شواهد، امثال، قضایا و مواد بسیار ضمیمه کردن اگر به قدر حاجت و از روی سلیقه و ترتیب و مطابق فهم و ذوق شنوندگان باشد، موجب اقناع تأثیر کلام است.

37. دلنشین شدن سخن آنست که گفتار با آنچه شنوندگان به آن دلبستگی دارند متناسب باشد. اموری که مردم به آن دلبستگی دارند ثروت است و شهرت، نام نیک و شرافت، تمتعات و لذایذ، امور ذوقی و عواطف و مانند آنها.

38. سخن که موافق ذوق و سلیقه عقیده شنونده باشد برای او دلنشین است.

39. سخن گفتن از جاندار و جنبنده دلنشین‌تر از گفت وگو از چیزهای بی‌‌جان و بی‌حرکت است.

40. نقل وقایع و قضایایی که متضمن کوشش و کشمکش با عناصر طبیعی یا با مخالفین انسانی باشد، دلنشین است.

41. از محسوسات و امور نزدیک به فهم سخن گفتن، برای عامه دلنشین‌تر است تا گفت و گو از معقولات و مجردات.

42. داستان سرایی و مثل‌آوردن از موجبات دلنشینی سخن است.

43. ظرافت و مخصوصاً دست انداختن مخالفین و کسانی که مردم آنان را دوست ندارند، دلنشین است.

44. سخن هر چه متنوع ترباشد، دلنشین‌تر است.

45. فکر ( آنچه در شعر مضمون می‌‌گویند) اگر با شهامت ، از روی بلندی طبع، پر معنی، دقیق و نازک و شدیدالتأثیر باشد، هم دلنشین است و هم تهییج و ترغیب می‌کند.

46. تهییج و ترغیب دست می‌‌دهدهرگاه عدالت خواهی، شرافت، جوانمردی یا خودپسندی و هم چشمی، حسن رقابت و طبع تقلید مردم را تحریک کند.

47. هر چه احوال رابیشتر و بهتر مجسم کنید، ( مانند شاعران و نقاشان) ترغیب و تهییج بهتر صورت می‌گیرد و سخن بیشتر تأثیر می‌کند.

48. در موقع تهییج  و تحریک عواطف، تصنیع کردن و مخصوصاً صنایع لفظی به کار بردن بسیار بی‌جاست. آیا کسی که دردمنداست، در ناله خود ترصیح و تجنیس به کار می‌برد؟ یا مادری که بر فرزند خود زاری می‌کند سجع و قافیه می‌بافد؟

49. در سخن گفتن، حرارت دروغی بسیار خنک می‌شود.

50. تحریک عواطف در جمعیت فراوان، آسانتراست تا در جماعت اندک چنانکه در یک فرد بسیار دشوارتر است تا در یک گروه.

51. سخنور باید نیک نفس، خیرخواه و خوش نیت باشد. عواطف نیکو داشته باشد. به هر نیکی عاشق و از هر بدی بیزار باشد.

52. سخنور باید با شرافت، امین، بزرگوار، راستگو، صمیمی و متخلق به فضایل باشد.

53. سخنور باید از طبیب مجتا‌ط‌تر، دلسوزتر و با وجدان تر باشد. چون طبیعت تن مردم را دردیست دارد و سخنور روح را.

54. سخنور باید فکور، خردمند و با ذوق و سلیقه باشد.

55. سخنور باید دلیر و با شهامت و خونسرد باشد و خود را نبازد. عصبانیت به خود راه ندهد. خود داری داشته باشد . حاضرالذهن و حاضر جواب باشد.

56. سخنوری اگر با حسن نیت و خردمندی باشد، برای جامعه سودمند ترین کارهاست اما اگر برای اغراض نفسانی و نیت بد به کار برده شود، مضرترین چیزهاست و همچنانکه سخنور خوب ارجمندترین مردم است سخنور بد پست ترین اشخاص است و از این رو حقیقت آن داستان دانسته می‌شود که حکیم گفت: زبان هم شریف‌ترین و هم خبیث ترین اعضای انسان است.

57. سخنور باید بی‌غرض باشد و از سخنوری جز ادای وظیفه، منظوری نداشته باشد.

58. بهترین حسن خاتمه برای این جزوه شعر خواجه  حافظ است که خود یکی از بزرگترین سخنوران جهان است و می‌فرماید :

         در بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست               

           یا سخن دانسته گوی مرد عاقل یا خموش

موفق باشید




محبت ؟

معنای محبت و مهرورزی چیست؟ از چه کسانی باید آموخت؟  

 

خداوندکانون مرکزی همه محبتهاست و آفرینش ریشه در رحمت و مهرورزی خدا دارد......او بهترین حبیب و محبویست هم رحیمست و هم رحمان که این دو صفت در صدر تمام سوره های قرآن بجز (توبه) و علاوه بر متن بسیاری از آیات تکرار شدنددر قرآن مجید چندین بار از خدا به عنوان برترین مهربانان  یاد شده است.

فیلیپ پینل روان شناس بود که توانست ثابت کند با مهر و محبت میشه دیوانگان را سر عقل آورده و درمان کرد 

 عیسی (ع) با ابراز محبت افراد گنهکار را امیدوار کرده و از انها انسانهایی شایسته و لایق میساخت.

 

رسول خدا(ص) میفرمود:شما هرگز نمیتوانید با مال و ثروت مردم را به سوی خود جلب کنید بلکه با گشاده رویی  و حسن خلق آنان را مجذوب خود گردانید 

   

 حضرت علی(ع) میفرمود:مهرورزی و مهربانی نیمی از خرد است

خداوند در قرآن کریم میفرماید: ادفع بالتی هی احسن......یعنی بدیها را با نیکی و محبت جبران کنید زیرا با محبت میتوان دشمنیهای دیرینه را از بین برد

 بزرگترین اشتباه انسان این است که فکر میکند دشمنیها را میشه با تندیهااز بین برد. ولی برعکس بر میزان خصومتها و دشمنیها اضافه میکند. نظام هستی بر اساس مهر و محبت خدا به انسان بوجود امده.. اگه عشق و محبت نبود نه طلوعی بود نه غروبی...نه بهاری بود و نه شکوفه های گل و نه کوهساری وجود داشت....نه آبشاری نه امواج زیبای دریاها به چشم میخورد.... و نه ستارگان در آسمان چشمک میزدند.  اگر عشق نبود شوریدگان بدنیا نمی امدند شعر نمیسرودند.اگر سوز و گداز دلدادگان نبود کوه بیستون شکافته نمیشد و ذوق و هنر هیچوقت متولد نمیشد.دفتر زندگی با عشق و محبت آغاز شد و جلوه های گوناگون جمال و کمال در تمام هستی بوجود امد. آدما هم جزئی از نظام هستی هستند که با عشق متولد میشوند و با دلدادگی به اقیانوس هستی و ابدیت میپیوندند 

 

پس آغاز و پایان هستی از مهر و محبت پراست.. و انهای که از عشق و دلدادگی خبر ندارنداسم شان در دفتر انسانها ثبت نمیشه. اگر کانون خانواده از مهر و محبت لبریز باشد و زندگی مفهوم واقعیشرا از دست ندهد کسانی که در این خانواده ها بزرگ میشوند بعد از ورود به اجتماع خودشان بوجود اورنده عدالت میشوند و جامعه ای سالم و شاداب میسازند که به دور از بیعدالتی و بینظمیست.هرچند که با داشتن قدرت هم میتوان به اهداف رسید - محبت و دوست داشتن برتر از ترس و بیم است.

 

انسان و سرنوشت !

هراس انگیز

سرنوشت! قضا و قدر! کلمه ای رعب آور هراس انگیزتر از این دو کلمه پرده گوش بشر را به حرکت نیاورده است.

هیچ چیز به اندازه اینکه انسان آزادی خود را از دست رفته خویشتن را مقهور و محکوم نیرومندتر از خود مشاهده کند و تسلط مطلق و بی چون و چرای او را برخود احساس کند روح او را فشرده و افسرده نمی سازد.

می گویند بالاترین نعمتها آزادی است و تلخ ترین دردها و ناکامیها احساس مقهوریت است یعنی اینکه انسان شخصیت خود را لگدکوب شده و آزادی خود را به تاراج رفته ببیند و خود را در برابر دیگری مانند گوسفند در اختیار چوپان مشاهده کند و خواب و خوراک و موت و حیات خویش را در دست اقتدار او ببیند.

آن «تسلیم و رضا» که از نبودن «چاره » و مقهور دیدن خود «درکف »شیر نر خونخواره ای » پیدا شود از هر آتشی برای روح آدمی گدازنده تر است.

این در صورتی است که انسان خود را مقهور و محکوم انسانی دیگر زورمندتر یا حیوانی قوی پنجه تر از خود مشاهده کند اما اگر آن قدرت مثل یک قدرت نامرئی و مرموز باشد و تصور خلاصی از آن و تسلط بر آن تصور امر محال باشد چطور؟ مسلما صد درجه بدتر.

یکی از مسائلی که توجه بشر را همیشه به خود جلب کرده است این است که آیا جریان کارهای جهان طبق یک برنامه و طرح قبلی غیر قابل تخلف صورت می گیرد و حکمرانی می کند و آنچه در زمان حاضر در حال صورت گرفتن است و یا در آینده در آینده صورت خواهد گرفت در گذشته معین و قطعی شده است و انسان مقهور و مجبور به دنیا می آید و از دنیا می رود؟ یا اصلا و ابدا چنین چیزی وجود ندارد و گذشته هیچ نوع تسلطی بر حال و آینده ندارد و انسان که یکی از موجودات این جهان است حر و آزاد و مسلط برمقدرات خویشتن است؟ با فرض سومی در کار است و آن اینکه رنوشت بدون استثناء گسترده است; در عین حال این نفوذ غیر قابل رقابت و مقاومت ناپذیر کوچکترین لطمه ای به حریت و آزادی بشر نمی زند اگر اینچنین است چگونه می توان آن را توجیه کرد و توضیح داد؟

مساله سرنوشت یا قضا و قدر از غامض ترین مسائل فلسفی است و به علل خاصی که بعدا توضیح داده خواهد شد از قرن اول هجری در میان مفکرین اسلامی طرح شد عقاید مختلفی که در این زمینه ابراز شد سبب صف بندیها و کشمکشها و پیدایش فرقه ها و گروههایی در جهان اسلام گردید. پیدایش عقاید گوناگون و فرقه های مختلف بر مبنای آن عقاید در طول این چهارده قرن آثار شگرفی در جهان اسلام داشته است.

جنبه عملی و عمومی

هر چند این مساله به اصطلاح یک مساله متافیزیکی است و به فلسفه کلی و ماوراء الطبیعه مربوط است ولی از دو نظر شایستگی دارد که در ردیف مسائل عملی و اجتماعی نیز قرارگیرد:

یکی از این نظر که طرز تفکری که شخص در این مساله پیدا می کند در زندگی عملی و روش اجتماعی و کیفیت برخورد و مقابله او با حوادث موثر است بدیهی است که روحیه و روش کسی که معتقد است وجودی است دست بسته و تاثیری در سرنوشت ندارد با کسی که خود را حاکم بر سرنوشت خود می داند و معتقد است حر و آزاد آفریده شده است متفاوت است در صورتی که بسیاری از مسائل فلسفی این گونه نمی باشند و در روحیه و عمل و روش زندگی انسان اثر ندارند از قبیل حدوث و قدم زمانی عالم، تناهی و لا تناهی ابعاد عالم نظام علل واسباب و امناع صدور کثیر از واحد عینینت در ذات و صفات واجب الوجود و امثال اینها این گونه مسائل تاثیری در روش عملی در روحیه اجتماعی شخص ندارند.

دیگر از این جهت که مساله سرنوشت و قضا و قدر در عین اینکه از نظر پیدا کردن راه حل در ردیف مسائل خصوصی است از نظر عمومیت افرادی که در جستجوی راه حلی برای آن هستند در ردیف مسائل عمومی است یعنی این مساله از مسائلی است که برای ذهن همه کسانی که فی الجمله توانایی اندیشیدن در مسائل کلی دارند طرح می شود و مورد علاقه قرار می گیرد زیرا هر کسی طبعا علاقمند است بداند آیا یک سرنوشت مختوم و مقطعی که تخلف از آن امکان پذیر نیست مسسیر زندگانی او را تعیین می کند و او از خود دراین راهی که می رود اختیاری ندارد مانند پرکاهی است در کف تند بادی یا چنین سرنوشتی در کار نیست و او خود می تواند سیر زندگی خود را تعیین کند برخلاف سایر مسائل فلسفه کلی که همچنانحه از نظر یافتن راه حل جنبه خصوصی دارند از جنیه او چه اذهان به جستجو برای یافتن راه حل نیز دارای جنبه خصوصی می باشند.

از این دو نظر این مساله را می توان در ردیف مسائل عملی و عمومی و اجتماعی نیز طرح کرد.

در قدیم کمتر از جنبه عملی و اجتماعی به این مساله توجه می شد و فقط از جنبه نظری و فلسفی و کلامی طرح و عنوان می شد ولی دانشمندان امروز بیشتر به جنبه اجتماعی و عملی آن اهیمت می دهند و از زوایه تاثیر این مساله در طرز تفکر اقوام و ملل و عظمت و انحطاط آنها به آن می نگرند.

برخی از منتقدین اسلام بزرگترین علت انحطاط مسلمین را اعتقاد به قضا و قدر و سرنوشت قبلی ذکر کرده اند اینجا طبعا این سوال پیش می آید اگر اعتقاد به سرنوشت سبب رکود و انحطاط فرد با اجتماع می شود پس چرا مسلمانان صدر اول این طور نبودند؟ آیا آنها به قضا و قدر و سرنوشت قبلی اعتقاد نداشتند و این مساله جزء تعلمیات اولیه اسلام نبود و بعد در عالم اسلام وارد شد - همچنانکه بعضی از مورخین اروپایی گفته اند - و یا اینکه نوع اعتقاد آنها به قضا و قدر طوری بوده که با اعتقاد به اختیار و آزادی و مسولیت منافات نداشته است یعنی آنها در عین اینکه به انسان است انسان قادر است آن را تغییر دهد اگر چنین طرز تفکری داشته اند وآن طرز تفکر بر اساس چه اصول و مبانینی بوده است؟

قطع نظر از اینکه مسلمانان صدر اول چگونه استنباط کرده بودند باید ببینیم منطق قرآن در این مسئله چیست و از پیشوایان دین در این زمینه چه رسیده است و بالاخره منطقا ما باید چه طرز تفکری داشته اند آن طرز تفکر بر اساس چه اصولی و مبانیی بوده است؟

قطع نظر از اینکه مسلمانان صدر اول چگونه استنباط کرده بودند باید ببینیم منطق قرآن در این مسئله چیست و از پیشوایان دین در این زمینه چه رسیده است و بالاخره منطقا ما باید چه طرز تفکری را در این مساله انتخاب کنیم؟

آیات قرآن

در برخی از آیات قرآن صریحا حکومت و دخالت سرنوشت و اینکه هیچ حادثه ای در جهان رخ نمی دهد مگر مشیت الهی و آن حادثه قبلا در کتابی مضبوط بوده است تایید شده است از قبیل:

ما اصاب من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها ان ذلک علی الله یسیر (1)

هیچ مصیبتی در زمین یا در نفوس شما به شما نمی رسد مگر آنکه قبل از آنکه آن را ظاهر کنیم در کتابی ثبت شده و این بر خدا آسان است.

و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها لا هو و یعلم ما فی البر والبحر و ما تسقط من ورقه الا یعلمها و لاحبه فی ظلمات الارض و لارطب و لایابس الا فی کتاب مبین (2)

کلیدهای نهان نزد اوست. جز او کسی نمی داند و می داند آنچه را که در صحرا و در دریاست برگی از درخت نمی افتد مگر آنکه او می داند و دانه ای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن ثبت است.

یقولون هل لنا من الامر من شی ء قل ان الامر کله لله یخفون فی انفسهم ما لا یبدون لک یقولون لو کان لنا من الامر شی ء ما قتلنا هیهنا قل لو کنتم فی بیوتکم لبرز الذین کتب علیهم القتل الی مضاجعهم. (3)

می پرسند آیا چیزی از کار در دست ما هست؟ بگو تمام کار به دست خداست. ایشان در دل مطلبی دارند که از تو پنهان می کنند; پیش خود می گویند اگر کار به دست ما بود در اینجا کشته نمی شدیم به ایشان بگو اگر در خانه خود می بودید، کسانی که کشته شدن برایشان نوشته شده بود به خوابگاههای خویش می شتافتند.

و ان من شی ء الا عندنا خزائنه ننزله الا بقدر معلوم. (4)

هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزانه های آن در نزد ماست و ما آن راجز به اندازه معین فرو نمی فرستیم.

قد جعل الله لکل شی ء قدرا (5)

همانا خدا برای هر چیز اندازه ای قرار داده است.

انا کل شی ء خلقناه بقدر (6)

ما همه چیز را به اندازه ای قرار داده است.

فیضل الله من یشاء ویهدی من یشاء (7)

خدا هر کس را بخواهد گمراه و هر کس را بخواهد هدایت می کند.

قل اللهم ما لک الملک توتی الملک من تشاء و نتزع المک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شی ء قدیر. (8)

بگو: ای خدا! ای صاحب قدرت! تو به آن کس که بخواهی قدرت می دهی و از آن کس که بخواهی باز می ستانی; هر که را خواهی عزت دهی و هرکه راخواهی ذلیل می سازی;نیکی دردست توست، و تو بر همه چیز توانایی.

اما آیاتی که دلالت می کند بر اینکه انسان در عمل خود مختار و در سرنوشت خود موثر است و می تواند آن را تغییر دهد.

ان الله لا یغیر ما قوم حتی یغیروا ما بانفسهم (9)

خدا وضع هیچ قومی را عوض نمی کند مگر آنکه خود آنها وضع نفسانی خود را تغییر دهند.

و ضرب الله مثلا قریه کانت آمنه مطمئنه یاتیها رزقها رغدا من کل مکان فکرفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف. (10)

خدا مثل زده شهری را که امن و آرام بود و ارزاق از همه جا فراوان به سوی آن حمل می شدند ولی نعمتهای خدا را ناسپاسی کرد و از آن پس خدا گرسنگی و ناامنی را از همه طرف به آن چشانید.

و ما کان الله لسطلنهم و لکن کانوا انفسهم یظلمون. (12)

و پروردگارت نسبت به بندگان ستمگر نمی باشد.

انا هدیناه السبل اما شاکرا و اما کفورا (13)

ما انسان را راه نمودیم او خود سپاسگذار است یا ناسپاس.

فمن شاء فلیومن و من شاة فلیکفر (14)

هر خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر ورزد.

ظهر الفساد فی البر و البحر بماکسبت ایدی الناس. (15)

در صحرا و دریا به خاطر کردار بد مردم فساد و تباهی پدید شده است.

من کان یرید حرص الاخره نزد له فی حرثه و من کان یرید حرث الدنیا نوته منها. (16)

هر کس طالب کشت آرت باشد برای وی در کشتش خواهیم افزود و هر کس خواهان کشت دنیا باشد، بهره ای به او خواهیم داد.

من کان یرید العاجله عجلنا له فیها مانشاء لمن نرید ثم جعلنا له جهنم یصلیهامذمو و ما مدحورا و من اراد الاخره و سعی لها سعیها و هنو مومن فاولئک کان سعیهم مشکورا کلا نمد هولاء و هولا من عطا ربک و ماکان عطا ربک محظورا (17)

هر که زندگی نقد را طالب باشد به آن اندازه و به آن کس که بخواهیم نقد می دهیم; سپس جهنم را برای وی قرار خواهیم داد تا وارد آن شود در حالی که نکوهید و منفور باشد و هر کس عاقبت و سرانجام خوش بخواهد و آن طور که شایسته است در راه آن کوشش کند و ایمان داشته باشد کوشش او مورد قبول خواهد شد ما به هر دو گروه مدد می رسانیم به اینها و به آنها فیض پروردگار تو از کسی دریغ نمی شود.

آیاتی دیگر نیز از این قبیل و هم از نوع دسته اول در قران کریم هست.

این دو دسته آیات از نظر غالب علمای تفسیر و علمای کلام معارض یکدگر شناخته شده اند به عقیده آنها باید مفاد ظاهر یک دسته را پذیرفت و دسته دیگر را تاویل کرد از نیمه دوم قرن اول که دو طرز تفکر در این باب پیدا شد گروهی که طرفدار آزادی و اختیار بشر شدند دسته اول این آیات را تاویل و توجیه کردند و آنان به «قدری » معروف شدند گروهی دیگر نیز که طرفدار عقیده تقدیر شدند دسته دوم این آیات را تاویل کردند و جبری نامیده شدند تدریجا که دو فرقه بزرگ کلامی یعنی اشاعره و معتزله پدید آمدند و مسائل زیاد دیگری غیر از مساله جبر و قدر را نیز طرح کردند تتود و مکتب به وجود آمد جبریون و قدریون در اشاعره و معتزله هضم شدند; یعنی دیگر عنوان مستقل برای آنها باقی نماند مکتب اشعری از جبر و مکتب معتزلی از قدر طرفداری کرد.

کلمه قدری

اینکه ما در اینجا طرفداران آزادی و اختیار بشر را «قدری » نامیدیم به حسب معروفترین اصطلاح علمای کلام است غالبا در اخبار و روایات نیز این کلمه در همین مورد به کار برده شده است و الا احیانا کلمه قدری در زبان متکلمین و در بعضی اخبار و روایات به جبریون اطلاق می شود به طور کلی هم طرفداران جبر که قائل به تقدیر کلی بوده اند و هم طرفداران اختیار و آزادی که تقدیر را اعمال بشر نفی می کرده اند از اطلاق کله «قدری » برخود اجتناب داشته اند و همواره هر دسته ای دسته دیگر را «قدری » می خوانده است.

سر این اجتناب این بوده که از رسول اکرم(ص) حدیثی روایت شده بدین مضمون:

القدریة مجوس هذه الامة (18)

جبریون می گفتند مقصود ازکلمه قدری منکرین تقدیر الهی می باشند; مخالفانشان می گفتند مقصود از کلمه قدری کسانی هستند که همه چیز حتی اعمال بشر را معلول قضا و قدر می دانند شاید علت اینکه این کلمه بر منکرین تقدیر بیشتر چسبید یکی رواج و شیوع مکتب اشعری و در اقلیت قرار گرفتن مخالفین آنها بود دیگر تشبیه به مجوس است زیرا آنچه از مجوس معرف است این است که تقدیر الهی را محدود می کردند به آنچه که به اصطلاح خیر می نامیدند و اما شرور را خارج از تقدیر الهی می دانستند; مدعی بودند که عامل اصلی شر اهریمن است.

تعارضها

گفتیم که از نظر غالب مفسرین و متکلمین آیات قرآن در زمینه سرنوشت و آزادی و اختیار انسان متعارض می باشد و ناچار یک دسته از آیات باید تاویل و برخلاف ظاهر حمل کرد.

این نکته باید گفته شود که تعارض بر دو قسم است گاهی به این صورت است که یک سخن سخن دیگر را صراحتا و مطابعتا نفی می کند مثلا یکی می گوید پیغمبر در ماه صفر از دنیا رفت دیگری می گوید پیغمبر در ماه صفر از دنیا نرفت. در اینجا جمله دوم صریحا مفاد جمله اول را نفی می کند گاهی این طور نیست جمله دوم صریحا مفاد جمله اول رانفی نمی کند اما لازمه صحت و راست و یا بطلان و کذب مفاد جمله اول است مثل اینکه یکی می گوید پیغمبر در ماه ربیع الاول از دنیا رفت البته لازمه اینکه پیغمبر در ماه ربیع الاول از دنیا رفته باشد این است که در ماه صفر از دنیا نرفته باشد.

اکنون باید ببینیم تعارض آیات قرآن با یکدیگر در مساله قضا و قدر و اختیار و آزادی بشر ار کدام نمونه است آیا از نمونه اول است که صریحا یکدیگر را نفی می کنند ویا از نمونه دوم است که گفته می شود لازمه مفاد هر یک از این دو دسته نفی طرد مفاد دسته دیگر است؟

مسلما آیات قرآن صراحتا یکدیگر را در این مساله نفی نمی کنند و تعارض آنها از نوع اول نیست زیرا چنانکه می بینیم این طور نیست که یک دسته بگوید همه چیز مقدر شده و دسته دیگر بگوید همه چیز مقدر نشده است یک دسته بگوید همه چیز در علم خدا گذشته است و دسته دیگر بگوید همه چیز در علم خدا نگذشته است; یک دسته بگوید بشر در کار خود مختار و آزاد است و دسته دیگر بگوید بشر مختار و آزاد نیست; یک دسته بگوید همه چیز وابسته به مشیت خداوند است و دسته دیگر بگوید همه چیز بسته به مشیت و ارداه حق نیست. بلکه علت اینکه این دو دسته متعارض شناخته شده اند این است که به عقیده متکلمین و برخی از مفسرین لازمه اینکه همه چیز به تقدیر الهی باشد این است که انسان آزاد نباشد; آزادی با مقدر بودن سازگار نیست و لازمه اینکه همه چیز باید جبرا و بدون اختیار صورت گیرد و الا علم خدا جهل خواهد بود.

و از آن سرف لازمه اینکه خود عامل موثر در خوشبختی و بدبختی خود باشد و سرنوشت خود را در اختیار داشته باشد که خوب کند یا بد این است که تقدیری قبلی در کار نباشد پس یک دسته آیات باید تاویل شوند کتب کلامی و تفسیر اشاعره و معتزله پر است از تاویل و معتزله آیات تقدیر را تاویل می کند کردند و اشاعره آیات اختیار او برای نمونه به تفسیر امام فخر رازی که فکر اشعری دارد و به کشاف زمخشری که فکر معتزلی دارد می توان مراجعه کرد. علیهذا اگر نظر سومی باشد که بتواند این تعارض ظاهری را حل کند و هیچ گونه منافاتی بین قضا و قدر الهی به طور مطلق - یعنی علم سابق و ماضی و نافذ الهی و مشیت مطلقه او - و بین اختیار و آزادی بشر و در دست داشتن او سرنوشت خود را قائل باشد احتیاجی به تاویل هیچ یک از این دو دسته نخواهد بود.

چنانکه بعدا خواهیم گفت مطلب از همین قرار است یعنی نظر سومی وجود دارد که هیچ گونه تناقض و تا عرضی میان این دو دسته از آیات نمی بیند تنها کوتاهی فهم علمی متکلمین و بعضی ز مفسرین و شارحین بوده است که این تعارض را بوجود آورده است.

اصولا معنی ندارد که در کتاب مبین الهی تعارض و اختلاف وجود داشته باشد و نیاز باشد که برخی از آیات را بر خلاف ظاهریکه هست تاویل کنیم. حقیقت این است که در قرآن کریم در هیج موضوعی از موضوعات حتی یک آیه هم وجود ندارد که نیازمند به تاویل باشد متشابه ترین آیات قرآنی نیر چنین نیست و این خود بحث مفصلی است که در حدود این رساله خارج است و شاید بتوان گفت اعجاز آمیزترین جنبه های قرآن مجید همین جهت است.

آثار سوم

بدون شک مسلک جبر آن طور که اشاعره گفته اند که بکلی بشر با فاقد اختیار و آزادی می دانند آثار سوء اجتماعی زیادی دارد; مانند میکروب فلج، روح و اراده را فلج می کند. این عقیده است که دست تطاول زورگویان را درازتر و دست انتقام و دادخواهی زورشنوها را بسته تر می کند آن کس که مقامی راغصب کرده و یا مال و صورت عمومی را ضبط نموده است دم از موهبتهای الهی می زند و به عنوان اینکه هر چه به هر کس داده می شود خدادادی است و خداست که به منعم دریا دریا نعمت و مفلس کشتی کشتی محنت ارزانی فرموده است بهترین سند برای حقانیت و مشروعیت آنچه تصاحب کرده ارائه می دهد و آن که از مواهب الهی محروم انده به خود حق نمی دهد که اعتراض کند زیرا فکر می کند است تراض اعتراض به «قسمت » و تقدیر الهی است و در مقابل قسمت و تقدریر الهی باید صابر بود سهل است باید راضی و شاکر بود ظالم و ستمگر از اعمال از اعمال جابرانه خود به بهانه سرنوشت و قضاو قدر رفع مسئلیت می کند زیرا او دست حق است و ست حق سزاوار طعن و دق نیست و به همین دلیل مظلوم و ستمکش نیز آنچه از دست ستمگر می کشد تحمل می کند زیرا فکر می کند آنچه بر او وارد می شود مستقیما و بلاواسطه از طرف خداست و باخود می گوید مبارزه با ظلم و ستمگری هم بیهوده است زیرا پنجه با پنجه افکندن است و هم ضد اخلاق است زیرا منافی مقام رضا و تسلیم است.

معتقد به جبر چون رابطه سببی و مسببی را در اشیاء بالخصوص در میان انسان و اعمال و شخصیت روحی و اخلاقی او از یک طرف و میان آینده سعات بار قضاوت بارش از طرف دیگر منکر است هرگز در فکر تقویت شخصیت و اصلاح اخلاق و کنترل اعمال خود نمی افتد و همه چیز را حواله به تقدیر می کند.

استفاده های سیاسی

تاریخ نشان می دهد که مساله قضا و قدر در زمان بنی امیه مستمسک قرص و محکمی بود برای سیاستمداران اموی. آنها جدا از مسلک جبر طرفداری می کردند و طرفداران اختیار و آزادی بشر یا به عنوان مخالفت با یک عقیده دینی می کشتند یابه زندان می انداختند تا آنجا که این جمله معروف شد: «الجبر و التشبیه امویان و العدل و التوحید علویان ».

قدیمیترین کسانی که از مساله اختیار و آزادی بشر را در دوره اموری عنوان کردند و از عقیده آزادی و اختیار بشر حمایت کردند مردی از اهل عراق به نام معبد جهنی و مرد دیگری از اهل شام عرف به غیلان دمشقی بودند این دو نفر به راستی و درستی و صدق ایمان شناخته می شدند . معبد به همراهی ابن اشعث خروج کرد و به دست حجاج کشته شد و غیلان نیز پس از آنکه حرفهایش به گوش هشام بن عبد الملک رسید به دستور هشام دستها و پاهایش را بریده و سپس به دار آویختند.

در کتب تاریخ علم کلام تالیف شبلی نعمان جلد اول صفحه 14 می نویسد:

«اگر چه برای اختلاف عقاید تمام عوامل و اسباب فراهم بود لکن آغاز آن از سیاست و پولتیک یا مقتضیات مملکتی بوده در زنان امویان چون بازار سفاکی رواج داشت قهرا در طبایع شورش پیدا می شد; لکن هر وقت کلمه شکایتی از زبان کسب در می آمد طرفداران حکومت حواله به تقدیر کرده و او را ساکت و خاموش می کردند که آنچه می شود مقدر و مرضی خداست و نباید هیچ دم از امنا بالقرد خیره و شره در زمان حجاج معبد جهنی که از تابعین بود و بسیار دلیر و راستگو بود یک روز از استاد خود حسن بصری پرسید اینکه از طرف بنی امیه مساله قضا و قدر را پیش می کشند تا کجا این حرف راست است و درست؟ او گفت ایشان دشمنان خدا هستند دروغ می گویند.»

عباسیان هر چند سیاستشان با امویان مخالف بود و گروهی از آنها بالاخص مامون و معتصم از معتزله که یکی از عقایدشان آزادی و اختیار بشر بود حمایت کردند اما از زمان متوکل به بعد ورق برگشت و از عقاید اشاعره که از آن جمله مساله جبر است حمایت کردند و از آن به بعد مذهب اشعری مذهب رایج و عمومی جهان اسلام شد.

بدون شک رواج و نفوذ مذهب اشعری در عالم آثار زیادی گذاشت فرق دیگر مانند شیعه هر چند رسما از آنها تابعیت نمی کردند اما از نفوذ عقاید آنها مصون نماندند. لهذا با آنکه مکتب شیعی با مکتب اشعری مخالف است - و البته با مکتب معتزلی هم صد در صد موافق نیست - در ادبیات عربی و فارسی شیعی آن اندازه که از محکوم بودن بشر در برابر سرنوشت سخن رفته از آزادی و اختیار سخن نرفته است با آنکه طبق تصریحات پیشوایان شیعه یعنی ائمه اهل بیت(علیهم السلام) قضا و قدر عمومی با اختیار و آزادی بشر منافات ندارد.

سر اینکه کلمه سرنوشت یا قضا و قدر رعب آور و هراس انگیز شده است این است که در اثر تفوق و تسلط مکتب اشعری برجهان اسلام تحت نفوذ قرار دادن ادبیات اسلامی این کلمات و کلماتی امثال اینها مرادف با جبر و عدم آزادی و تسلط بی منطق یک قدرت نامرئی بر انسان و اعمال و افعال او معرفی شده است.

حمله اروپای مسیحی به اسلام

این جهت بهانه ای به دست اروپاییان مسیحی داده که علت العلل انحطاط مسلمین را اعتقاد به قضا و قدر بدانند و چنین وانمود کنند که اسلام خود یک آیین جبری است و در آن هر گونه اختیار و حرت از بشر سلب شده است.

مرحوم سید جمال الدین اسد آبای در اوقاتی که در اروپا بود متوجه این انتقاد شد و در مقالات خود به این انتقاد نادرست جواب داد وی در یکی از مقالات خود پس از مقدمه ای مبنی بر اینکه اگر روحیه مردمی نامساعد و ناپاک باشد عقاید پاک در آنها به رنگ روحیه آنها در می آید و بر بدبختی و ضلالت آنها می افزاید و تبدیل به نیرویی می شود که آنها را بیشتر به کارهای زشت می کشاند می گوید:

«عقیده به قضا و قدر یکی از آن عقاید حقه است که مورد استفاده و موضوع بی خبری جاهلان است. غافلان گمانهای بردند و گفتند اعتقاد به تقدیر در میان هر ملتی شایع و راسخ گردد همت و قوت و شجاعت ودیگر فضایل از میان آن ملت رخت برمی بندد و صفات ناپسندیده مسلمین همه نتیجه اعتقاد به قضا و قدر است. مسلمین امروز بینوا و تهیدست و در قوای نظامی وسیاسی ضعیف تر از ملل فرنگ شده اند و فساد اخلاق و دروغ و نیرنگ و کینه و دشمنی و تفرقه و جهل به احول عمومی گشته پروای ترقی و دفع دشمن ندارند. لشکر خوخبار اجانب از هر سو بر ایشان تاخته است .... بیچارگان به هر پیش آمدی شاکرند وبه هر مذلتی حاضر به کنج خانه آسوده خفته اند و گنج ثروت و استقلال راه به دشمن بیگانه واگذاشته اند.»

آنگاه می گوید:

«غربیان این مفاسد را که بر شمردیم به مسلمین نسبت می دهند همه زشتیها و پستیها را زاییده اعتقاد به قضا و قدر می دانند و می گویند اگر مسلمانان چندی دیگر بر این عقیده بمانند دیگر حسابشان صاف است و آب از سرشان گذشته است.»

سپس می گوید:

«فرنگیها میان اعتقاد به قضا و قدر و اعتقاد به مذهب جبر که می گوید انسان در کلیه اعمال و افعال خود مجبور مطلق است فرقی و تفاوتی نگذاشته اند...» (19)

عقده فکری

ولی از بیان گذشته نباید چنین تصور کرد که طرح مساله قضا و قدر و جبر و اختیار در بین مسلمین تنها ریشه اجتماعی و سیاسی دارد بعدا توضیح خواهم داد که این مساله قبل از هر چیز دیگر یک مشکل علم و یک مجهول فلسفی و عقده فکری است که برای هر فرد و هر ملتی که در او استعداد اندیشیدن در مسائل کلی وجود داشته باشد خواه ناخواه پیش می آید و شاید در همه جهان ملتی یافت نشود که درباره این موضوع به نحوی فکر نکرده باشد.

فلسفه مادی و سرنوشت

تصور بعضی چنین است که این معضل تنها برای الهیون مطرح است و مادینون از چنین مساله ای و رحمت درک و حل آن فارغ اند.

این تصور باطل است برای کسانی که طرز تفکر مادی دارند عینا هممین مشکل با اندک تفاوت وجود دارد زیرا طبق قانون ثابت و مسلم علت و معولول هر پدیده و حادثه ای مولود علت یا عللی است و آن علت یا علل نیز به نوبه خود مولود علت یا علل دیگر می باشد و از طرفی به وجود آمدن معلول با فرض وجود علت مربوطه ضروری و قطعی و اجتناب ناپذیر است و با فرض عدم وجود آن علت ممتنع و ناشدنی است.

مادیون اصل علت عمومی و ضرورت علی و معلولی را به همین ترتیب پذیرفته اند و این را یزرگترین تکه گاه فلسفه مادی میشمارند اینجاست که این پرسش برای آنها و مکتب آنها پیش می آید که اعمال و افعال بشر مانند همه پدیده های دیگر تابع این قانون اند و نمی توانند از آن مستثنی باشند یعنی اعمال بشر تحت قوانینی مسلم و قطعی و جبر انجام می گیرد و در این صورت ارادی و اختیار را چگونه و از چه راه باید توجیه کرد؟

لهذا می بینیم که در تمام سیتسمهای فلسفی قدیم و جدیدخواه الهی و خواه مادی مساله جبر و اختیار مطرح است البته مشکل مساله در فلسفه الهی با فلسفه مادی متفاوت است و چنانکه بعدا توضیح خواهیم داد - این تفاوت در جوه مساله تاثیری ندارد بلکه اعتقاد به قضا و قدر الهی امتیازاتی دارد که اعتقاد به قضا و قدر مادی و جبر طبیعی آن امتیاز را ندارد.

تنزیه و توحید

این مشکل در میان فلاسفه الهی و متکلمین از آنجا مطرح شده است که این از طرفی توجه داشته اند به قانون علت و معلول و منتهی شدن همه حوادث و ممکنات به ذات واجب الوجود و اینکه محال است حادثه ای لباس هستی بپوشد و مستند به اراده حق نباشد و به عبارت دیگر متوجه توحید افعالی و اینکه در ملک وجود نمی تواند شریی برای حق باشد بوده اند و از طرف دیگر به این نکته که حتی عوام الناس نیز متوجه هستند توجه کرده اند که زشتیها و فحشاء و گناهان را نمی توان به خداوند نسبت داد لهذا در میان تنزیه و توحید مردد مانده اند. گروهی تحت عنوان «تنزیه » اراده و مشیت حق را موثر در افعال و اعمال بندگان که احیانا متصف به زشتی و فحشا است ندانسته اند و گروهی تحت عنوان «توحید» و اینکه «لاموثر فی الوجود الا الله » همه چیز مستند به اراده حق کرده اند.

گویند غیلان دمشقی که طرفدار عقیده اختیار بود بالای سر ربیعة الرای دانشمند که قضا و قدری بود ایستاد و گفت «انت الذی بزعم ان الله یجب ان یعصی » یعنی تو آن کسی هستی که گمان می کند خداوند دوست دارد معصیت شود; یعنی به عقیده تو معاصی نیز به اراده و مشیت حق واقع می شود. ربیعه الرای فورا گفت: «انت الذی یزعم ان الله یعصی قهرا» یعنی تو آن کسی هستی که گمان می کند خداوند جبرا علی رغم اراده است معصیت می شود یعنی به عقیده تو ممکن است خداوند چیزی را بخواهد و خلاف آنچه می خواهد صورت گیرد.

ابو اسحاق اسفراینی که طرفدار عقیده قضا و قدر بود روزی در محضر صاحب بن عباد نشسته بود که قاضی عبد الجبار معتزلی وارد شد قاضی عبدالجبار بر خلاف ابواسحاق منکر عمومیت قضا و قدر بود تا چشم قاضی به ابواسحاق افتاد گفت:«سبحان من تنزع عن الفحشاء» یعنی منزه است ذات حق از اینکه کارهای زشت به او نسبت داده شود کنایه از اینکه تو هم که چیز را از خدا می دانی و لازمه است اتصاف خدا به کارها زشت است ابواسحاق فورا گفت «سبحان من لایجری فی ملکه الا ما یشاء» یعنی منزه است ذات حق از اینکه در ملک او - ملک وجود - چیزی واقع شود مگر آنکه او بخواهد کنایه از اینکه تو برای خدا در ملک خدا شریک قائل هستی و خیال می کنی ممکن است خداوند چیزی را نخواهد و آن چیز واقع گردد.

چنانکه قبلا اشاره شد این مساله قبل از آنکه انگیزه های سیاسی و اجتماعی در آن دخالت داشته باشد یک مجهول و مشکل علمی بوده است برای گروهی این عقیده که همه چیز حتی زشتیها و بدیه منتسب به غیر قابل قبول بوده خدا را از این گونه امور تنزیه می کرده اند برای گروهی دیگر که به توحید آشناتر بوده اند این جهت که در جهان هستی - قائم به ذات الهی است و هر موجودی هر لحظه از او مدد می گیرد- موجودی در فعل خود استقلال داشته باشد و خدا چیزی بخواهد و آن موجود چیز دیگر و آن خواسته آن مخلوق برخلاف خواسته خدا جامه عمل بپوشد غیرقابل قبول بوده است و از این رو اختلاف نظر و عقیده پیدا شده است.

اما هر دسته ای از طریق بیان ایراداتی که بر عقیده دسته مخالف وارد بوده است می خواسته اند صحت عقیده خود را ثابت کنند بدون آنکه هر عهده جواب اشکالاتی که برعقیده خود آنها وارد است بر آیند مراجع به کتب کلامی مدعای ما را روشن می کند. مباحث غیلان و ربیعة الرای و مباحثه قاضی عبدالجبار و ابواسحاق نمونه ای از این طرز استدلال ست حقیقت این است که عقیده قضا و قدر و عقیده اختیار و آزدی این طور که طرفداران آنها طرح می کردند هیچ کدام قابل دفاع نبوده است و اگر اینها به حقیقت مطلب رسیده بودند و می فهمیدند که نظر هر دسته ای فقط بر جزئی از حقیقت مستمل است نزاع از میان بر می خاست و می فهمیدند که لازمه اعتقاد به قضا وقدر و توحید افعالی جبر و سلب آزادی از بشر نیست همان طور که لازمه اختیار و حر بشر نفی قضا و قدر نیست.

قضا و قدر

«قضا» به معنی حکم و قطع و فیصله دادن است قاضی را از اینجهت قاضی می گویند که میان متخاصمین حکم می کند و به کار آنها فیصله می دهد در قرآن کریم این کلمه زیاد استعمال شده چه در مورد بشر و چه در مورد خدا و چه در مورد قطع و فصل قولی که سخنی موجب قطع و فصلی بشود و چه در مورد قطع و وصل عملی و تکوینی که حقیقتی از حقایق موجب قطع و فصل گردد.

«قدر» به معنی اندازه و تعیین است این کلمه نیز به همین معنی در قرآن کریم زیاد استعمال شده است.

حوادث جهان از آن جهت که وقوع آنها در علم و مشیت الهی قطعیت و تحتم یافته است مقضیبه قضای الهی مب باشند و از آن جهت که حدود واندازه و موقعیت مکانی و زمانی آنها تعیین شده است مقدر به تقدیر الهی می باشند.

حکما و متکلمین در این زمینه اصطلاحات و بیانان خاصی دارند و چون مربوط است به ماله علم باری تعلی و مراتب علم باری و آنها نیز بستگی دارد به مسائل زیادی از آنجمله تحقیق در عوالم کلی وجود ما در این مقاله وارد بحث آنها نمی شویم حاجی سبزواری در منظومه معروف خود می گوید:

ازیکشف الاشیاء مرات له فذا مراتب یبان عله عنایه و قلم لوح قضا و قدر سجل کون یرتضی

آنچه در این مقاله می توان بحث کرد این است که به طور کلی درباره حوادثی که در جهان واقع می شود این گونه می توان نظر داد:

یکی اینکه بگوییم حوادث با گذشته خود هیچ گونه ارتباطی ندارد هر حادثه در هر زمان که واقع می شود مربوط و مدیون اموری که بر او تقدم دارند (چه تقدم زمانی و چه غیر زمانی) نیست; نه اصل وجود او به امور قبلی مربوط و متکی است و نه خصوصیات و شکل و مختصات زمانی و اندازه و حدود او مربوط به گذشته است و در گذشته تعیین شده است.

البته با این فرض سرنوشت معنی ندارد سرنوشت هیچ موجودی قبلا یعنی در مرتبه وجود که موجود دیگر تعیین نمی شود زیرا رابطه وجودی میان آنها نیست مطابق این نظر باید اصل علیت را یکسره انکار کنیم و حوادث را باگزاف و انفاق و صورت غیر علمی توجیه کنیم.

اصل علیت عمومی و پیوند ضروری و قطعی حوادث با یکدیگر و اینکه هر حادثه ای تحتم و قطعیت خود را و همچنین و خصوصییات وجودی خود را از امری یا اموری مقدم بر خود گرفته است امری است مسلم و غیر قابل انکار اصل علیت و اصل ضرورت علی و معلولی واصل سنخیت علی و معلولی را از اصول همه علوم بشری باید شمرد. (20)

نظر دیگر اینکه برای هر حادثه علت قائل بشویم ولی نظام اسباب و مسببات را و اینکه هر علتی معلولی خاص ایجاب می کند و هر معلولی از علت معنی امکان صدور دارد منکر شویم و چنین پنداریم که در همه عالم و جهان هستی یک علت و یک فاعل بیشتر وجود ندارد و آن ذات حق است همه حوادث و موجودات مستقیما و بلاواسطه بیشتر وجود ندارد و آن ذات حق است همه حوادث و موجودات مستقیما و بلاواسطه از او صادر می شوند اراده خدا بر هر حادثه ای مستقیما و جدا تعلق می گیرد چنین فرض کنیم که قضای الهی یعنی علم و اراده حق به وجود هر موجودی مستقل است از هر علم دیگر و قضای دیگر در این صورت باید قبول کنیم که عاملی غیر از خدا وجود ندارد علم حق در ازل تعلق گرفته که فلان حادثه در فلان وقت وجود پیدا کند و قهرا آن حادثه در آن وقت وجود پیدا می کند و هیچ چیزی هم در وجود آن حادثه دخالت ندارد افعال و اعمال بشر یکی از آن حوادث است این افعال و اعمال را مستقیما و بلا واسطه قضا و قدر یعنی علم و ارداده الهی به وجود می آورد و اما خود بشر و قوه و نیروی او دخالتی در کار ندارد اینها صرفا یک پرده ظاهری و یک نمایش پنداری هستند.

این همان مفهوم جبر و سرنوشت جبری است و این همان اعتقادی است که اگر در فرد یا قومی پیدا شود زندگی آنها را تباه می کند.

این نظر گذشته از مفاسد عملی و اجتماعی که دارد منطقا محکوم و مردود است و از نظر براهین عقلی و فلسفی - چنانکه در محل خود گفته شده است - تردیدی در بطلان این نظر نیست نظام اسباب و مسببات و رابطه علی و معلولی بین حوادث غیر قابل انکار است به تنها علوم طبیعی و مشاهدات حسی و تجربی بر نظام اسباب و مسببات دلالت می کند در فلسفه الهی متقن ترین براهین بر این مطلب اقامه شده است بعلاوه قرآن کریم نیز اصل علیت عمومی و نظام اسباب و مسببات را تایید کرده است.

نظر سوم اینکه اصل علیت عمومی و نظام اسباب و مسببات بر جهان وجمع وقایع و حوادث جهان حکمفرماست و هر حادثی ضرورت و قطعیت وجود خود را و همچنین شکل و خصوصیت زمانی و مکانی و سایر خصوصیات وجودی خود را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستنی میان گذشته و حال و استقبلا میان هر موجودی و علل متقده او هست.

بنابراین نظر سرنوشت هر موجودی به دست موجودی دیگر است که علت اوست و آن علت است که وجود این موجود اگر ایجاب کرده و به او ضرورت و حتمیت داده است و هم آن علت است که خصوصیانت وجودی او را ایجاب کرده است و آن علت نیز به نوبه خود معلول علت دیگری است و همین طور....

پس لازمه قبول اصل علیت عمومی قبول این نکته است که هر حادثه ای ضرورت و قطعیت و همچنین خصوصت و شکل اندازه و کیفیت خو را از علت خود می گیرد در این جهت کند که ما الی مسلک باشیم و به علت العللی که اصل همه ایجابها (قضاها) و اصل همه تعینها (قدرها) معتقد باشیم یا نباشیم و چنین علت العللی را نشناسیم از این رو از جنبه عملی و اجتماعی در این مساله فرقی بین الهی و مادی نیست زیرا اعتقاد به سرنوشت از اعتقاد به اصل علیت عمومی ونظام سببی و مسببی سرچشمه می گیرد خواه آنکه طرفدار این اعتقاد الهی باشد یامادی چیزی که هست به عقدیه یک نفر مادی قضاو قدر صرفا عین اوست و به عقیده الهی قضا و قدر در عین اینکه عین است علمی هم هست یعنی ز نظ یک نفر مادی سرنوشت هر موجودی در علل گذشته تعیین می شود بدون انکه خود آن علل به کار خود و خاصیت خود آگاه باشند ولی ازنظریک نفر الهی سلسله طولی علل(علل مافوق زمان) به خود و به کار خود و به کار و خاصیت خود آگاه می باشند از این رو در مکتب الهیون آن علل نام کتاب و لوح و قلم و امثال اینها به خود می گیرند اما در مکتب مادیون چیزی که شایسته این نامها باشد وجود ندارد.

جبر

از اینجا معلوم می شود که اعتقاد به قضا و قدر عمومی و اینکه هر حادثه ای و از آن جمله اعمال و افعال بشر به قضا و قدر الهی است مستلزم جبر نیست اعتقاد به قضاو قدر آنگاه مستلزم جبر است که خود بشر و اراده او را دخیل در کار ندانیم و قضا و قد را جانشین قوه و نیرو و اراده بشر بدانیم و حال آنکه - چنانکه اشاره شد - از ممتنع ترین ممتنعات این است که ذات حق بلاواسطه در حوادث جهان موثر باشد; زیرا ذات حق وجود هر موجودی را فقط و فقط از راه علو اسباب خاص او ایجاب می کند قضا و قدر الهی چیزی جز سرچشمه گرفتن نظام سببی و مسببی جهان از علم واراه الهی نیست و چنانکه قبلا اشاره شد لازمه قبول اصل عمومی و اصل ضرورت علی و معلولی و اصل علی نو معلولی این است که سرنوشت هر موجودی با علل مقدمه خود بستگی داشته باشد خواه آنکه طبق نظر الهیون مبدا الهی در کار باشد و یا آنکه طبق نظر مادینون مبدا الهی در کار نباشد و فقط با مادی در کار باشد یعنی خواه آنکه نظام اسباب و مسببات را قائم به غیر و منبعث و متکی به به مشیت الهی بدانیم و یا آنکه این نظام را مستقل و قائم به فرض کنیم زیر مستقل و قائم به ذات بودن نظام سببی ومسببی و مستقل و قائم به ذات بودن نظام سببی و مسببی و مستقل و قائم به ذات نبودن آن در مساله سرنوشت و آزادی بشر تاثیر ندارد از این رو بسیار جاهلانه است که کسی عقیده جبر را ناشی از اعتقاد به قضا و قدر الهی بداند و از این نظر اعتقاد به سرنوشت و قضا و قدر را مورد انتقاد قرار دهد.

اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهی انکار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نیرو و اراده و اختیار بشر است چنین قضا و قدر و سرنوشتی وجودندارد و نمی تواند وجود داشته باشد در حکم الهی براهینی پولادین که جای هیچ گونه شک و ابهام باقی نمی گذارد بر بی اساس بودن چنین سرنوشت و قضا و قدری اقامه شده است و اگر مقصود از سرنوشت وقضا و قدر پیوند حتمیت هر حادثه با علل خود و پیوند شکل گرفتن هر حادثه از ناحیه علل خود است البته این حقیقتی است مسلم ولی اعتقاد به این گونه سرنوشت ازمختصات الهیون نیست هر مکتب و روش علمی و فلسفی که به اصل علتی عمومی اذعان دارد ناچار است این گونه پیوندها را بپذیرد با این تفاوت که الهیون معتقدند سلسله علل در بعدی غیر از بعدهای زمان و مکان منتهی می شود به علة العلل و واجب الوجود یعنی به حقیقتی که او قائم به ذات است و اتکایی به غیر خود ندارد از این رو همه قضاها (حتمیتها) و همه قدرتها (تبعیتها) در نقطه معینی متوقف می شود این تفاوت تاثیری در اثبات یا نفی نظر جبرندارد.

آزادی و اختیار

در اینجا یک سوال پیش می آید و آن اینکه اگر ما قضا و قدر الهی را مستقیما و بلاواسطه علل و اسباب باحوادث مرتبط بدانیم دیگر آزادی و اختیار بشر را قبول کرد یا که اصل علیت عمومی نیز با آزادی و اختیار بشر منافات دارد آیا تنها راه عقیده به آزادی واختیار بشر این است که اعمال و افعال بشر و اراده او را هیچ علت خارجی مربوط ندانیم و نظر اول از سه نظر گذشته را بپذیریم؟

بسیاری از متفکرین قدیم و جدید چنین گمان کرده اند که اصل علتی عمومی با آزدی و اختیار بشر منافات دارد و ناچار به اراده به اصطلاح «آزاد» یعنی به اراده ای که با هیچ علت و ارتباط ندارد قائل شده اند و در حقیقت صدقه و اتفاق و گزاف را ول درمورد اراده بشر پذیرفته اند.

ما درپاورقیهای جلد سوم اصول فلسفه ثابت و مبرهن کردیم که گذشته از اینکه اصل علتی عمومی نه قابل انکار است و نا استثناء پذیر اگر رابطه آنرا با علتی ماوری خود انکار کنیم باید بپذیریم که اعمال و افعال بشر بکل را از اختیار او خارج است یعنی به جای اینکه بتوانیم با قبول عدم ارتباط ضروری اراده با علتی از علل نوعی اختیار برای بشر ثابت کنیم او را بی اختیار کرده ایم.

بشر مختار و آزاد آفریده شده است یعنی به او عقل و فکر و ارداده داده شده است بشر در کارهای ارادی خود مانند یک سنگ نیست که او از بالا به پایین کرده و تحت تاثیر عامل جاذبه زمین خواه ناخواه به طرف سقوط کند و که تنها یک راه محدود در جلوی او هست و همینکه در شرایط معین رشد و نمو قرار گرفت خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی می کند; و همچنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد بشر همیشه خود را در سر چهار راهیهایی می بیند و هیچ گونه اجباری ندارد که فقط یکی ازآنها را انتخاب کند سایر راهها بر او بسته نیست انتخاب یکی از آنها به نظر و فکر و اراده و مشیت شخصی او مربوط است یعنی طرز فکر انتخاب اوست که یک راه خاص را معین می کند.

اینجاست که پای شخصیت و صفات اخلاقی و روحی و سوابق تربیتی و موروثی و میزان عقل و دور اندیشی بشربه میان می آید و معلوم می شود که آینده سعادتبخش یا شقاوت بار هر کسی تا چه اندازه مربوط است به شخصیت و صفات روحی و ملکات اخلاقی و قدرت عقلی و علمی او و بالاخره به راهی که برای خود انتخاب می کند.

تفاوتی که میان بشر و آتش که می سوزاند و آب که غرق می کند و گیاه که می روید و حتی حیوان که راه می رود وجود دارد این است که هیچ یک از آنها کار و خاصیت خود را از چند کار و چند خاصیت برای خود انتخاب نمی کنند ولی انسان انتخاب می کند او همیشه در برابر چند کار و چند راه قرار گرفته است و قطعیت یافتن یک راه و یک کار فقط به واست شخصی او مرتبط است.

ماخذ ها

1- حدید / 22

2- انعام / بسیار دیده می شود که به غلط جمله «لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین » را بر قرآن مجید تطبیق می کنند در صورتیکه به طور قطع و مسلم مقصود قرآن نیست و شاید یک نفر از مفسرین قابل اعتماد نیز آن طور تفسیر نکرده باشد.

3- آل عمران / 154

4- حجر / 21

5- طلاق / 3

6- قمر / 49

7- ابراهیم / 4

8- آل عمران / 26

9- رعد / 11

10- نحل / 114

11- عنکبوت / 40

12- فصلت / 46

13- دهر / 3

14- کهف / 29

15- روم /41

16- شوری / 20

17- اسری / 18 - 20

18- جامع الصغیر ج 2 / ص 89

19- اقتباس از یادداشتهای صدر واثقی درباره سیدجمال الدین، نقل از مقاله سید درباره قضا و قدر