Sargand magazine

www-qais.blogsky.com

Sargand magazine

www-qais.blogsky.com

زم زمه ها

حدیث روشنی

از ین بیغوله ها جز شب نروید

حدیث روشنی بر لب نروید

 دل آئیه ها آتش گرفته

که اینجا غیر رنگ تب نروید

 

غرق سراب 

بگو تا کی کباب دیگرانیم

صفای نان و آب دیگرانیم

من و تو گرچه دریانوش بودیم

کنون غرق سراب دیگرانیم

 

قلۀ پامیر

مرا آوای غمها زیر کرده

زمین گیر غم بی پیر کرده

هما وای دلم آیا کسی هست

که یاد قلۀ پامیر کرده؟

 

سامان رودکی

به آمو رنگ و بار تازۀ بخش

بخارا را بخار تازۀ بخش

بیا سامان رود رودکی شو

هوس را رود بار تازۀ بخش

 

نماز

تلاش ناله ها بیر نگ و بو نیست

نماز ما نماز بی وضونیست

شبی در بزم دل مست عرق شو

مپنداری که چیزی در سبو نیست

 

آمل-مُل

 درو دیوار فریادم بهاری است

دوباره رودبار دیده جاری است

پریرویان آمل- مُل بنوشید

زخون این دل عاشق ساری است

  

صدای سبز

نشااط سرو وشور یاسمن شو

سرود نرگس و یاس و سمن شو

دمی از درۀ  دی سر بر آور

صدای سبز احساس وطن شو

 

لباس لرزه

 که می گوید که رنج دی سر آمد

که می گوید بهاری از در آمد

لباس لرزه بر اندام دلهاست

که دیوی رفت و دیوی دیگر آمد

  

سراغ داغ

تو از دشت وفا یاد مرا گیر

سراغ داغ فریاد مرا گیر

قدم نه در کویر دیدگانم

ازین نامردمان داد مرا گیر

 

بی نشان

اگر چه بی نشان بی نشانم

نشان قلۀ آتش فشانم

سری بر دیدۀ همسایه ها زن

که ما آئینۀ زخم زبانیم

 

خون جگر

ره آورد سفر را میفروشیم

نگاه دربدر را میفروشیم

دوچشم کور تو غرق تماشاست

که ما خون جگر را میفروشیم

  

اوج پستی

بلای آشنایی یاد ما نیست

سخن سنجی چرا همزاد ما نیست

شب تاریک و بیم موج و خاموش!

ز اوج پستی فریاد مانیست؟

  

غرق غروب

سحر رنگ صدای تو کجا شد

نشان جای پای توکجا شد

شدم غرق غروب دجلۀ شب

طلوع جانفزای تو کجا شد

 

گور

نگاهی کن دل رنجور  خود را

زدی تا پای آخر زور خود را

نفسها را رساندی گرچه بر لب

به دستت کندی آخر  گور خود را

 

تزریق درد

هوای آشنایی سرد سرد است

رُخ فریاد یاران زرد زرد است

نگاه این طبیبان سیه کار

به بیماران دل تزریق درد است

 

پرویز

 بیا تا دشمن پائیز باشیم

بیا از موج گل لبریز باشیم

زبان لاله ها را کام بخشیم

هماهنگ دل پرویز باشیم

 

طلایی زلفکان

 بجان پابست پابست شمائیم

گدای گُشنۀ مست شمائیم

طلایی زلفکان ما را ببخشید

که آخر کشتۀ دست شمائیم

 

بازار سهام

 هراسان سایۀ سرو خرام است

چمن در دست باد بی لجام است

به چنگ هر خسی آلالۀ چند

که اینجا موج بازار سهام است

 

نورالله وثوق

در ایستگاه آخر

آغوش در

دگر گوشی به آغوش درم نیست        صدای آشنای باورم نیست

بغیر از لاشه ی پوشیده دل        درین خانه کسی هم بسترم نیست

 

خراج خواب

شب افسانه پردازان گذشته اشت        خراج خواب بی پایان گذشته است

به سر پنداری از نو را به پرور        جهانی کهنه پنداران گذشته است

 

کوله بار جدایی

به دوشم کوله باری از جدایی است        مرا با کوی هجران آشنایی است

بگوش من هنوز از دور و نزدیک        صدای گفتگو های جدایی است

 

بی صدایی

به هرسویی صدایی بی صدایی است        دل درد آشنای من هوایی است

درین ویرانه رستای نگاهم        جهانی را هوای کد خدایی است

 

همدست جنون

صدایم خالی از رنگ و فسون است         اگر چه پای تا سر غرق خون است

به بیجان نسخه ی از آتش کین        به احساسی که همدست جنون است

 

باران صبح

جهانی با سیاهی ها هم آغوش            شب است و شمع جانها گشته خاموش

من آن باران صبح نوبهارم            بیا بر گیر بر زیر دلم دوش

 

شیشۀ هوش

صدای حنده نوشم شکسته        به زیر بار غم دوشم شکسته

بکش پا را زمیدان نگاهم        که پُشت شیشۀ هوشم شکسته

 

زمین زندگی

از آن بیمار و حیران و نزاریم        که ما از ریشه فکر مرده داریم

دگرگون کن زمین زندگی را         بیا کز نو بهاری را بکاریم

 

غم رسوایی

علاجی کو غم رسوائیم را         شرار شعله شیدایم را

نمی گیرد نگاه دل نشینی        سراغ جاده تنائیم را

 

فصل انتظار

نگاه من چراگاه بهار است        مسیر آرزو ها را گذار است

چرا از جنده سبزش نیابی        که مهماندار فصل انتظار است

 

آینه دار

سحر را همصدای بی قراریم        سروش صبح فصل نوبهاریم

بیا با رنگ و بار ما در آمیز        که بوی غنچه را آینه داریم

 

صدای آبی

صدای آبیم همپای رویاست        بهاری را همآغوش تماشاست

به چشم انتظار من نگاهی         تورا گر میل همسوی دریاست       

 

 رقص روسری

 

زبانش لهجه ی  ناز دری داشت          نگاه  او جهانی دلبری داشت

همی رقصید و بر دور سر او            چه رقص دلنشینی رو سری داشت

 

کلاس ناز

نگارا خانه ی دل را   عروسی         میان هر چه دلبر توس توسی

کلاس ناز تو بالای بالاست              ببازی بازی همدرس ونوسی

  سرمست عشق 

میان انجمن هرگز نگنجم           به گلگشت وچمن هرگز نگنجم

بیاد او چنان سر مست عشقم          که من در بیرهن هرگز نگنجم

  نگاه غنچه

دود حیران بهرسو گشت هوشم          تعجب میوزد از دشت هوشم

شود ایا نگاه غنچه ی او               نهد پا برسر گلگشت هوشم

 چشم هوش

دلم  را با نگاهی آزمودی            بشوخی شوخی از دستم ربودی

ببستی چشم هوشم را بنازی         کجا رفتی که بودی وچه بودی

  مشعل عشق

میان شاخه های جنگل  عشق       گذر کردی وگشتی مشعل عشق 

چه خوش بر قد نازت مینشیند         لباس دلفروزی مخمل عشق

 گوش دل

چنان گوش دلم را تاب دادی             که بر خاک سیاهش خواب دادی

ببین اورا چسان در کوره ی عشق           میان کاسه ی سر  آب دادی

 

در سوگ 


چراغ قلب من گردیده خا موش     امید مرد و زن گردیده خاموش

خدایا از چه در بزم محبت             صدای انجمن گردیده خاموش

*******

میان سنگر دل موج خون بین       نمایی از تصاویر جنون بین

بیا یک لحظه دندان بر جگرنه           درفش انجمن را واژگون بین

*******

 ببین رنگ نگاه انجمن را        امید بی پناه انجمن را

 سخن از شیون زن بر لب اوست        نگاهی کن گناه انجمن را

*******

نگاه جاده بوی رنگ خون داشت       هوای کوچه ها اهنگ خون داشت

بدرد انجمن جامی شب پیش              عزادر اوج هفت او رنگ خون داشت 

 *******

بهار انجمن پاییز گشته          نگاه او زخون لبریز گشته

سحردر ماتم فصل نگاهش     خدای من چسان غم خیز گشته

*******

چه درد اگین صدای انجمن شد       بخون رنگین فضای انجمن شد

سراپا ناله وفریاد وماتم         تمام لحظه های انجمن شد

 *******

 بکویدل صدای انجمن کو       یکی درد اشنای انجمن کو

گجا گیرم سراغ ناله اش  را      خدایا جای پای انجمن کو

*******

ره اندیشه ی بازت بلند است        چکاچک های پروازت بلند است

دگر در انجمن هر گز نگنجی      بهر جا موج آوازت بلند است

 

*******

زندگی

دلا داری سر بارندگی را

هوای می خوش بخشندگی را

دلها خود را بدریا می سپاری

عجب جدی گرفتی زندگی را

کوچه بُن بست

دگر از خندۀ دلها خبر نیست

لبی از چشمه ای احساس تر نیست

مگر جز کوچۀ بُن بست این شهر

بسوی زندگی راه دگر نیست

کوچۀ دلگیر

اگر کردی بهارا  یاد ما را

هوای کوی غم آباد  مارا

بگیر از کوچۀ دلگیر پائیز

سراغ منزل فریاد  ما را

نگاه بیگانه

دل باغ تماشا را شکستی

بلور آرزو ها را شکستی

نگاه خویش را بیگانه دیدی

چرا آئینه ما را شکستی

 

هوس بازی

تماشا کن هوس بازی ما را

در آغوش قفس بازی مارا

وطن آتش گرفتی بس که دیدی

بهر ناکس و کس بازی ما را

 

وبلاک دل

به پایت عمر خود را خاک کردیم

برایت سینه ها را چاک کردیم

به وبلاک دل ما سر زن ای عشق

که ویروس هوس را پاک کردیم

غم من

غم من رنگ دوران را عوض کرد

لباس  نوبهاران  را عوض کرد

ببین توفان آهم را که امشب

مسیر باد وباران را عوض کرد

نوش جان

شنیدم گرچه صد بار از دهانت

که هستم تا که هستم همزبانت

ولی من تشنه بر گشتم زدریا

زدی آخر بجانم نوش جانت

موسیقی پاپ

قدیمی و طلا چاپی تو ای دل

میان عاشقان تاپی تو ای دل

صدایت رونق تالار عشق است

مگر موسیقی پاپی تو ای دل


امید به زنده گی

            امید داشتن، مهم ترین انگیزه در زندگی انسان است. اگر انسان از زمان مرگ خویش آگاه بود به کاری دست نمی زد. اگر می دانست چند سال دیگر می میرد،  کاری را آغاز نمی کرد و تنها به امور و مسایل روزانه خویش بسنده می کرد. ناآگاهی از زمان مرگ و امید به زندگی است که وی را وامی دارد تا درس بخواند، کاری بزرگ را آغاز کند .
قرآن امید را عاملی مهم در حرکت و زندگی بشر برمی شمرد و بیان می کند که امید است که وی را به سوی کاری سوق می دهد. به عنوان نمونه بیان می کند که امید به استجابت از سوی خداوند، علت و انگیزه برای دعا و طلب از او می شود. (بقره آیه 186) و امید به آینده برتر در این دنیا و یا آخرت است که موجب می شود باورها و واکنش های خویش را تصحیح کند و به بازسازی واصلاح اعمال و رفتار خود بپردازد. (یونس آیه 7 و 8)
خداوند در آیه 110 سوره کهف می فرماید: «هر کسی که به دیدار پروردگارش امید دارد می بایست کارهای نیکو و صالح انجام دهد.»

یکى از ساز و کارهاى حیات و زندگى امیدوارى است. از نظر جهانبینى توحیدى، امید تحفه الهى است که چرخ زندگى را به گردش در مىآورد و موتور تلاش و انگیزه را پرشتاب مى کند. اگر روزى امید از انسان گرفته شود، دوران خمودگى و ایستایى او فرا مى‏رسد. امیدوار بودن هنرى است که باید همگان آن را فرا گیرند.

امیدوارى حالتى نفسانى است که در آن انسان به امورى که انتظارش را دارد دلبستگى پیدا می کند. امید در انتظار چیزى بودن است؛ در حالى که بیشتر وسایل و اسباب آن فراهم شده باشد. در فرهنگ فارسى، به طور معمول امید و آرزو در کنار یکدیگر به کار مى رود. در زبان عربى، به صورت جداگانه با عنوانهاى «رجا» و «اَمَل» استفاده می شود.
در هر امیدوارى، آرزو وجود دارد؛ ولى هر آرزویى امیدوارى نیست. شاید بتوان امید را در زندگى به سکان کشتى تشبیه کرد؛ همان طورى که کشتى بدون سکاندار در دریاى خروشان و پرتلاطم سرگردان خواهد بود، انسان ناامید نیز در این دنیاى پرهیاهو حیران خواهد ماند. برخی از افراد به علت شکستهایی که در گذشته خورده
اند امیدشان را از دست می دهند، به طورى که زندگى منهاى امید را  تحمل نمی کنند و - در نهایت - مرگ  را که بدترین گزینه است انتخاب می کنند. آن عده هم که زنده اند در واقع مرده متحرکى بیش نیستند.
انسان باید به اندازه اى براى خود امیدسازى کند که به مرز خیالپردازى نرسد. باید مرز بین امیدوارى و خوش خیالى را بخوبى دانست تا یکى از آنها در جاى دیگرى قرار نگیرد. امیدوارى مقوله اى است که با فعالیت و تلاش همراه است و از سه جزء «شناختى» و «عاطفى» و «حرکتى» تشکیل مى شود. باغبانى را در نظر بگیرید که در ذهن خود ثمرها و نتایج کارش را - که باغستانی سرسبز و آباد است - تصور مى کند و آن را مطلوب مى بیند. از این رو، نوعى دلدادگى در او پدید مى آید و آرزوى داشتن چنین باغى را مى کند و  سپس به منظور تحقق آن به فعالیت مى پردازد.
این مسئله در زمینه
های معنوى نیز صادق است. رسول اکرم (ص) مى فرماید: نادان کسى است که از هواى نفسانى خود پیروى کند و در عین حال از خداوند انتظار بهشت داشته باشد.
بارها شنیده ایم که «در ناامیدى، بسى امید است»؛ ولى نباید با این بهانه دست از کار و تلاش کشید و به یاری دیگران چشم دوخت. میوه شیرین و گواراى درخت امید آن گاه به بار مى نشیند که با تلاش و فعالیت آبیارى شده باشد. امام على(ع) مى فرماید: از کسانى مباش که بدون عمل به آخرت امیدوار است.
 بنابر این، اگر انسان انتظار و امید چیزى را دارد، باید خود را براى استقبال از آن آماده کند. کسى که ادعا مى کند انتظار چیزى دارد و اثرى در عمل او نمایان نیست در واقع به ادعاى دروغینى دست زده است.
در اسلام، امید و آرزو جایگاه رفیعى دارد؛ تا جایى که در روایات معصومان (علیهم السلام) از امید به عنوان «رحمت الهى» یاد شده است. پیامبر (ص) مى فرماید: امید و آرزو براى امت من رحمت است؛ و اگر امید و آرزو نبود، هیچ مادرى فرزندش را شیر نمى داد و هیچ باغبانى نهالى نمى کاشت. مادر نماد عاطفه و مهربانى است. امید است که مادری را به مهربانى وا مى دارد و باران عطوفت وى را سرازیر مى کند. اگر روزى امید را از وى بگیرند، حتى حاضر نخواهد شد که نوزاد دلبندش را شیر بدهد.
در حدیثى از حضرت مسیح (ع)، مى خوانیم که در جایى نشسته بود و پیرمردى را مشاهده کرد که با کمک بیل و کلنگ به شکافتن زمین مشغول است. حضرت مسیح (ع) به پیشگاه خدا گفت: خدایا، امید و آرزو را از او بگیر.
 ناگهان پیرمرد بیل را به کنارى انداخت و روى زمین دراز کشید و خوابید. کمى بعد، حضرت مسیح (ع) گفت: بارالها، امید و آرزو را به او برگردان.
 ... و مشاهده کرد که پیرمرد برخاست و دوباره مشغول فعالیت و کار شد. حضرت مسیح (ع) از او سؤال کرد که من دو حال مختلف از تو دیدم: یک بار بیل را به کنار افکندى و روى زمین خوابیدى؛ و در مرحله دوم برخاستى و مشغول به کار شدى!
 پیرمرد در جواب گفت: بار اول، فکر کردم که پیر و ناتوان شده ام؛ چرا این همه به خود زحمت دهم و تلاش کنم؟ بیل را به کنار انداختم و بر زمین خوابیدم، ولى چیزى نگذشت که این فکر به خاطرم خطور کرد که از کجا معلوم سالهای زیادى زنده نمانم؟ انسان تا زنده است، باید براى خود و خانواده اش تلاش کند؛ از این رو، برخاستم و بیل را گرفتم و مشغول کار شدم.

اقسام امید و آرزو:
به طور کلى، امید و آرزو به دو قسمت «کاذب» و «صادق» تقسیم می شود. «استاد مطهرى» مى گوید: بیشتر افرادى که از لحاظ روح و روان سالم و با نشاط اند و انحرافى پیدا نکرده اند کمتر به تخیل و به هم بافتن آرزوهاى دور و دراز و نامعقول مى پردازند. همیشه عملى فکر مى کنند و عملى آرزو مى کنند؛ یعنى آرزوهاى آنها در جهت همان مدارى است که در زندگى دارند. روى بال و پر خیال نمى نشینند و آرزوى امور ناشدنى را نمى کنند؛ ولى افراد ضعیف - که مبتلا به بیمارى روانى اند و نشاط عمل ندارند و در وجودشان همت و اراده اى وجود ندارد - بیشتر بر مرکب سریع السیر خیال سوار مى شوند و با خیالات خود را سرگرم مى کنند. پس باید دایره امیدها و آرزوهایمان را محدود کنیم و بدانیم هر چیزى شایسته امید داشتن نیست. بازیابى و تشخیص امیدهاى واهى و کاذب از امیدهاى واقعى و صادق و امیدهاى پست و بى ارزش از امیدهاى ارزشمند و متعالى و تجدید نظر در امیدها امرى ضرورى و اجتناب ناپذیر است.

نقش امید در زندگی

امید داشتن، مهم ترین انگیزه در زندگی انسان است. اگر انسان از زمان مرگ خویش آگاه بود به کاری دست نمی زد. اگر می دانست چند سال دیگر می میرد، جفتی برنمی گزید و کاری را آغاز نمی کرد و تنها به امور و مسایل روزانه خویش بسنده می کرد. ناآگاهی از زمان مرگ و امید به زندگی است که وی را وامی دارد تا درس بخواند، کاری بزرگ را آغاز کند و یا ازدواج نماید و خانه و خانواده تشکیل دهد.
قرآن امید را عاملی مهم در حرکت و زندگی بشر برمی شمرد و بیان می کند که امید است که وی را به سوی کاری سوق می دهد. به عنوان نمونه بیان می کند که امید به استجابت از سوی خداوند، علت و انگیزه برای دعا و طلب از او می شود. (بقره آیه 186) و امید به آینده برتر در این دنیا و یا آخرت است که موجب می شود باورها و کنش ها و واکنش های خویش را تصحیح کند و به بازسازی واصلاح اعمال و رفتار خود بپردازد. (یونس آیه 7 و 8)
خداوند در آیه 110 سوره کهف می فرماید: «هر کسی که به دیدار پروردگارش امید دارد می بایست کارهای نیکو و صالح انجام دهد.».

اهمیت و ارزش امید در زندگی
بهترین و ساده ترین راه برای شناخت ارزش و اهمیت امری در زندگی بشر، بررسی و تحلیل آثار و کارکردهای آن است از این رو در آغاز این نوشتار به بررسی مهم ترین کارکردها و آثار امید پرداخته می شود تا ارزش و اهمیت آن شناخته شود.
قرآن، مهم ترین اثر و کارکرد امید در زندگی بشر را آسان شدن سختی ها و تقویت روحیه انسان می داند. به این معنا که انسان برای هر عملی می بایست انگیزه ای داشته باشد و هرچه کار سخت تر و دشوارتر باشد. می بایست امید به بهره وری و بهره مندی نیز بیش تر باشد.
نقش عواطف و احساسات در زندگی بشر گاه بیش تر از عقل و خرد است. به این معنا که اگر عقل حکم کند که کاری هرچند سخت و دشوار در زندگی او مفید خواهد بود این به تنهایی موجب نمی شود تا انسان به کاری اقدام کند؛ زیرا روحیه انسانی ارتباط تنگاتنگی با عواطف و احساسات وی دارد.
امید، موجب می شود تا روحیه شخص از نظر روحی و روانی تقویت شود و عاملی برای انجام کارهای سخت و دشوار گردد.
در این راستا توجه به پاداش بزرگ نیز می تواند عاملی برای آسان شدن کارها برای شخص شود. کسی که با انجام کاری، امید به پاداش درخور و شایسته داشته باشد به آسانی به کارها اقدام و هر سختی را بر خود تحمل می کند.
قرآن به این مسئله با بیان مصداقی در آیه 104 سوره نساء اشاره می کند و می فرماید که چگونه سختی جنگ برای کسانی که امید به دیدار خدا داشته و از وی امید پاداش دارند، آسان می شود و همه سختی ها را به جان می خرند.
روحیه شخص با امید به رسیدن به هدف تقویت می شود و شخص در برابر سختی ها واکنش مثبتی از خود نشان می دهد و امیدوار می شود تا با تحمل آن به مقصد خویش دست یابد. این بدان معنا نیست که شخص قطعاً به هدف خویش می رسد بلکه تنها امیدوار است که شاید به آن دست یابد و همین، انگیزه ای می شود تا سختی های جانکاه را تحمل کند.
در حقیقت امید به پاداش و دست یابی به اهدافی خاص موجب می شود تا انسان دست به تلاش بزند. اگر انسان، امیدی به دست یابی نداشته باشد، هرگز به تلاشی دست نخواهد زد و کوششی برای رفع مشکلات ازخود بروز نخواهد داد. (یوسف آیه 87)
به عنوان نمونه کسی که امید به اجابت دعا نداشته باشد هرگز دست به دعا بر نداشته و در پیشگاه خدا انابه و تضرع نمی کند. امید به استجابت دعا موجب می شود که شخص این سختی و رنج را برخود تحمل کند و به اشکال مختلف و راه های گوناگون به دعا بپردازد و برای رهایی از مشکلات زندگی و دردهای روحی و جسمی و برآورد نیازهایش دعا کند. (بقره آیه 186)
اگر کسی به این باور باشد که کارش هیچ تاثیری ندارد اقدامی به انجام آن نمی کند ولی اگر امیدوار باشد که شاید این کار تاثیری خواهد گذاشت به امید دست یابی به این کار اقدام می ورزد. در این جا مسأله احتمال و گمان رسیدن به نتیجه برای او کافی است تا به کاری دست زند. بر همین اساس شخص به آموزش و پرورش خطاکاران و بزهکاران اقدام می کند؛ زیرا این امید را به خود می دهد که شاید این اشخاص با آموزش و پرورش درست، اصلاح گردند. (نساء آیه 64 و نیز توبه آیه 102 و 106)
امید به کسب پیروزی است که شخص را در برابر مستکبران قرار می دهد تا جلوی فساد و افساد ظالمان را بگیرد. (فرقان آیه 21 و عنکبوت آیه 36)
این ها بخشی از آثار امید است که در آیات قرآن بدان اشاره شده است. در همه اینها به مسئله روحی و روانی امید و تاثیر آن در این حوزه پرداخته شده است. اگر کسی بخواهد درباره امید در قرآن تحقیق و پژوهشی را انجام دهد می بایست به حوزه روان شناسی امید بیش از جنبه های دیگر آن توجه کند؛ زیرا امید مساله ای است که ارتباط نزدیکی با حوزه روان شناسی رفتار دارد. به این معنا که هر رفتار انسانی انگیزه ای می خواهد که امید به عنوان عامل مهم در انگیزه سازی، نقش آفرین است.

امید، موتور محرک زندگی
از این جا به اهمیت و ارزش امید و نقش آن در زندگی نیز پی می بریم، زیرا به روشنی اثبات شده که امید تا چه اندازه در زندگی انسان نقش سازنده و مثبت را ایفا می کند به گونه ای که بدون امید نمی توان امیدوار بود که انسان زندگی در دنیا را تحمل کند برعکس عده اندکی از انسانها که امید خود را از دست داده اند گرفتار افسردگی می شوند و در نهایت به جهت احساس بیهودگی و لغویت، به خودکشی دست می زنند. امید می تواند جلوی افسردگی را بگیرد و از خودکشی انسان ها جلوگیری به عمل آورد.
در حقیقت مهم ترین کارکرد امید را می بایست افزون بر تحرک بخشی و تلاش زایی در انسان، در جلوگیری از افسردگی و خودکشی دانست.
قرآن از نومیدی و آثار آن به اشکال مختلف سخن گفته در آیاتی که به این مسئله پرداخته شده هر چند به این نکته با صراحت اشاره نگردیده که نومیدی عامل و انگیزه خودکشی است، اما به این مطلب کلی اشاره شده است که نومیدی در انسان موجب می شود تا انسان، موجودی سرکش گردد و به طغیان نسبت به خدا و قوانین آن دست زند. (یونس آیه 11 و فرقان آیه 21) کفر به خدا و نعمت های او (یوسف آیه 87) و دست شویی از رحمت خداوندی و یاری او (زمر آیه 63 و یوسف آیه 87) از نتایج و پیامدهای طبیعی نومیدی است. بنابراین کسی که نومید می شود دچار سستی و ضعف می شود (نساء آیه 104) و در برابر مشکلات خود را می بازد. خواسته های نامعقولی را می خواهد (فرقان آیه 21) و در اثر عدم دست یابی به آن دچار افسردگی می گردد. افسردگی فزاینده موجب می شود تا دست به خودکشی بزند که مصداقی از طغیان بر خدا و رحمت او به شمار می آید. (یونس آیه 11)
به هر حال در نگرش و بینش قرآنی، امید عاملی مهم برای تحرک و تلاش و زندگی و مانعی برای دوری از افسردگی و خودکشی و طغیان است.

نقش امید در زندگی انسان از دیدگاه قرآن

بهترین وساده ترین راه برای شناخت ارزش اهمیت امری در زندگی بشر بررسی وتجزیه وتحلیل آثار وکارکردهای آن است قرآن مهمترین اثر وکارکرد امید در زندگی بشر را اسان شدن سختی ها وتقویت روحیه انسان می داند به این معنی که انسان برای هر عملی می بایست انگیزه ای داشته باشد وهر چه کار سخت تر ودشوارتر باشد باید امید به بهره وری وبهره مندی نیز بیشتر باشد ، نقش عواطف واحساسات در زندگی بشر گاهی بیشتر از عقل وخرد است به نحوی که اگر عقل حکم کند که انسان کاری را هر چند دشوار انجام دهد در زندگی او مفید خواهد بود این به تنهایی موجب نمی شود که انسان این کاررا انجام دهد بلکه روحیه انسانی ارتباط تنگاتنگی با عواطف واحساسات وی دارد امید موجب می شود تا روحیه شخص از نظر روحی وروانی تقویت شود وعاملی برای انجام کارهای سخت ودشوار شود

در آیه 104سوره نساء اشاره می شود :چگونه سختی جنگ برای کسانی که امید به دیدار خدا داشته واز وی امید پاداش دارند آسان می شود وهمه سختی هارا به جان می خرند تا به دیدار حق بشتابند ، در آیه 87سوره یوسف می فرماید اگر انسان امیدی به آینده نداشت هر گز به تلاشی دست نخواهد زد وکوششی برای رفع مشکلات از خود بروز نمی داد

امید داشتن مهم ترین انگیزه در زندگی انسان است اگر انسان از زمان مرگ خود اطلاع داشت به هیچ کاری دست نمی زد ومنتظر روز مرگ خود می بود اگر می دانست چند سال دیگر می میرد ازدواج نمی کرد وهیچ کار وتجارتی نمی کرد فقط سعی داشت هر چه دارد هزینه نماید وچند روزی خوش باشد نا آگاهی به زمان مرگ وامید به زندگی است که انسان را وادار به تلاش وکوشش می نماید

قرآن امید را عاملی مهم در حرکت وزندگی انسان بر می شمرد ودر آیه 186سوره بقره بیان می کند که امید است که انسان را به سوی کاری سوق می دهد برای نمونه امید به استجابت از سوی خداوند علت وانگیزه برای دعا وطلب از او می شود وامید به اینده بر تر در این دنیا یا آخرت است که موجب می شود باورها وکنشها وواکنشها ی خویش را تصحیح کند وبه بازسازی واصلاح اعمال ورفتار خود بپردازد که این مطلب در آیات 7و8سوره یونس آمده است خداوند در آیه 110سوره کهف می فرماید هر کس به دیدار پروردگارش امید دارد می بایست کارهای نیکو وخوب واعمال صالح انجام دهد

 در آیات 64سوره نساء وآیات 102و106سوره توبه آمده است که انسان به آموزش وپرورش خطاکاران وبزهکاران اقدام می کند زیرا این امید را به خود می دهد که شاید این اشخاص با آموزش وپرورش درست شوند واصلاح گردند

در آیه 21سوره فرقان و36عنکبوت آمده است که امید به کسب پیروزی شخص را در مقابل مستکبران قرار می دهد تا جلوی فساد وافساد ظالمان را بگیرد

قرآن از نومیدی وآثار آن به اشکال مختلف سخن گفته در آیات 11سوره یونس و21فرقان اشاره دارد که نومیدی در انسان موجب می شود تا انسان موجودی سرکش گردد وبه طغیان نسبت به خدا وقوانین آن دست زند ودر ایات 87سوره یوسف اشاره به کفر به خدا ونعمتهی او دارد که ناشی از نا امیدی است ودر آیه 63زمر و87یوسف اشاره به دست شویی از رحمت خداوند ویاری از او می نماید که ناشی از نا امیدی است ودر آیه 104نساء می فرماید کسی که دچار سستی وضعف می شود در برابر مشکلات خودرا می بازد وخواسته های نامعقولی را می خواهد که در آیه 21فرقان اشاره داد ودر آیه 11یونس می فرماید چون به خواسته های نامعقول خود نمی رسد دچار افسردگی می شود واین افسردگی فزاینده موجب می شود تا دست به خودکشی بزند

به هر حال در نگرش وبینش قرآنی امید عاملی مهم برای تحرک وتلاش وزندگی ومانعی برای دوری از افسردگی وخودکشی وناسپاسی وطغیان وکفر خواهد بود .

کمی درمورد عشق

عشق عبارت از لذتی مثبت است که موضوع آن زیبایی است ، همچنین احساسی عمیق، علاقه‌ای لطیف و یا جاذبه‌ای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و می‌تواند در حوزه‌هایی غیر قابل تصور ظهور کند.

عشق و احساس شدید دوست داشتن میتواند بسیار متنوع باشد و میتواند علایق بسیاری را شامل شود.

در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد به چیزی میتواند شکلی تند و غیر عادی به خود بگیرد که گاه زیان آور و خطرناک است و گاه احساس شادی و خوشبختی میباشد، اما در کل عشق باور و احساسی عمیق و لطیف است که با حس  صلح‌ دوستی و انسانیت در تطابق است.

 عشق نوعی احساس عمیق و عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بی انتها برای دیگران است. در واقع عشق را می‌توان یک احساس ژرف و غیر قابل توصیف دانست که فرد آنرا دریک رابطه دوطرفه با دیگری تقسیم میکند. با این وجود کلمه «عشق» در شرایط مختلف معانی مختلفی را بازگو می‌کند درحقیقت این کلمه را می‌توان در مورد هرچیز دوست داشتنی و فرح بخش به کار برد.

  

دیدگاه‌های علمی عشق


در طول تاریخ دو مقوله فلسفه ودین بیشترین مطالب را راجع به مفهوم عشق بیان کرده‌اند. درقرن گذشته روانشناسی در مورد عشق به وفور اظهار نظر کرده‌است. امروزه علوم روان شناسی تکاملی ، زیست شناسی تکاملی، مردم شناسی ، علم اعصاب و زیست شناسی در مورد ماهیت عشق و عملکرد آن بحث‌های زیادی را مطرح کرده‌اند. در مدلهای زیست شناشی مربوط به جنسیت، عشق به عنوان یک غریزه موجود در پستانداران همانند گرسنگی وتشنگی مطرح شده‌است. روانشناسی عشق را پدیده‌ای اجتماعی و فرهنگی قلمداد می‌کند. رابرت اشتنبرگ روانشناس معروف ، مدل مثلثی عشق را مطرح کرد و عشق را شامل سه عنصر دانست: صمیمیت، تعهد و شهوت. افراد در مرحله صمیمیت رازها و جزئیات زندگی شخصی خود را برای یکدیگر بازگو می‌کنند. صمیمیت معمولا در دوستی یا عشق رومانتیک بروز می‌کند. تعهد انتظار تداوم رابطه عاشقانه تا ابد است. شهوت یا رابطه جنسی سومین قالب عشق است که مهمترین پارامتر محسوب می‌شود. یلا این مدل را اندکی تغییر داد و شهوت را به دو جزء شهوت نفسانی و شهوت رومانتیک تقسیم بندی کرد.


منشا کیمیایی(شیمیایی عشق)

بر اساس شواهد علم اعصاب درهنگامی که فرد عشق خود را بروز می‌دهد، تعدادی عنصر کیمیاوی یاشمیایی در مغز فرد فعال می‌شوند. این مواد شیمیایی عبارتند از : تستسترون ، اوستروژن ، دوپامین ، نورفینفرین ، سروتونین ، اوکنسیتوسین و وازوپرسین . درهنگام برقراری رابطه جنسی یا احساسات شهوانی میزان تستسترون و اوستروژن در مغز افزایش پیدا می‌کند. معمولا دوپامین، نورفینفرین و سروتونین در مرحله جذب نظر فرد مقابل حضور پررنگ تری دارند. به نظر می‌رسد اوکسی توسین و وازوپرسین به روابط پردوام و قوی ارتباط دارند. در دسامبر ۲۰۰۵، دانشمندان ایتالیایی دردانشگاه پاویا متوجه شدند که وقتی فرد برای اولین بار عاشق می‌شود، میزان مولکولی که به عنوان NGF عامل رشد عصب شناخته می‌شود افزایش می‌یابد اما پس از یکسال ارتباط بین طرفین مقدار این مولکول به حالت اول بر می‌گردد. «سطح NGF در افرادی که عاشق بودند بسیار بیشتر بود (P<۰٫۰۰۱) [ به طور متوسط ۲۲۷(۱۴)Pg/ml ] و این مقدار در مورد افرادی که رابطه دراز مدتی را تجربه کرده‌اند و افرادی که هیچ ارتباط عاشقانه‌ای نداشته‌اند به ترتیب برابر [۱۴۹(۱۲)pg/ml],[۱۲۳(۱۰)pg/ml] بود. همچنین میان میزان NGF و شدت رابطه عاشقانه همبستگی معنی داری وجود داشت (r=۰٫۳۴ ,p=۰٫۰۰۷). درغلظت بقیه NT‌ها هیچ تفاوتی مشاهده نشد. در ۳۹ مورد که فرد بعد از ۱۲ تا ۲۴ ماه هنوز رابطه عاشقانه را حفظ کرده بود اما به عقیده خودشان وضعیت روانی شان نسبت به زمان آشنایی تفاوت کرده بود سطح NGF کاهش یافته بود و تقریبا برابر سطحNGF گروه کنترل بود.


دیدگاه‌های فرهنگی درمورد عشق

اگرچه در مورد تعریف عشق و ماهیت آن در بین فرهنگ‌های مختلف تشابهاتی وجود دارد و اغلب فرهنگ‌ها عشق را نوعی تعهد، دلسوزی، شفقت و شهوت می‌دانند که در همه انسان‌ها وجود دارد، اما میان این فرهنگ‌ها اختلافاتی هم وجود دارد. برای مثال در هند که معمولا ازدواج طبق روال تعریف شده و سنتی صورت می‌گیرد اعتقاد برآن است که عشق ضرورت اولیه برای ازدواج نیست و عشق پس از ازدواج به وجود می‌آید؛ درحالیکه در فرهنگ غرب عشق لازمه ازدواج است.


دیدگاه‌های مذهبی درمورد عشق

عشق در ادیان اولیه ترکیبی از تعهد جاذبه‌ یی و عبادی به نیروهای طبیعت بود (مشرکان چند خدایی). بعدها در ادیان جدیدتر این جذبه به سوی اشیاء واحد و انتزاعی مانند خداوند، قانون، کلیسا، و دولت سوق پیدا کرد (تک خدایی). دیدگاه سوم در این زمینه به دیدگاه وحدت وجود معروف است وادعا می‌کند همواره بین آنکه می‌پرستد وآنکه پرستیده می‌شود تفاوت وجود دارد. عشق حقیقتی است که ما بر اساس آن در طی زمان خود را ناصحیح به صورت موجودی منزوی تفسیر می‌کنیم.

اسلام

قرآن در سورهٔ روم آیهٔ ۲۱ چنین آورده‌است:

و از نشانه‏های خداوند اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید، و در میانتان دوستی و رحمت قرار داد، بلی در این [نعمت] برای مردمی که می‏اندیشند قطعا نشانه‏هایی است.

ودر جمله اغازین سخن اسلام (بسم الله الرحمن الرحیم) از محبت،رحم ومهربانی پروردگار برای بنده هایش حرف میزند

ودها مثال از قصص القران را مثال داد.

مسیحیت

در انجیل از عشق به عنوان مجموعه‌ای از اعمال و رفتارها نام برده شده‌است که معنایی وسیع‌تر از ارتباط احساسی دارد. عشق مجموعه‌ای از رفتارهای انسان است که انسان بر اساس آنها عمل می‌کند. در انجیل به افراد سفارش شده که علاوه بر معشوق خود و حتی دوستانشان دشمن خود را نیز دوست داشته باشند. در انجیل از این عشق فعال در قرنتی ۸-۴: ۱۳ سخن به میان آمده‌است:

عشق صبور است، عشق مهربان است. هرگز حسادت نمی‌کند، هرگز به خود نمی‌بالد، مغرور نیست. گستاخ نیست و خودخواه نیست، به سادگی خشمگین نمی‌شود، خطاهای دیگران را به خاطر نمی‌سپارد. عشق از همدمی با شیطان لذت نمی‌برد بلکه دوست دار حقیقت است. همواره حافظ است، همواره به دیگران اعتماد دارد، همواره امیدوار است و همواره پانیده‌است. عشق هرگز شکست نمی‌خورد.

مباحث مربوط به تعریف عشق

در اغلب لغت نامه‌ها «عشق» به عنوان علاقه شدید یا انس قلبی تعریف می‌شود.  به طور کلی «علاقه» یک حالت ذهنی یا احساسی است که در طی آن فرد برای کسی یا چیزی نگران و دلواپس است. همچنین توجه و علاقه به کسی همواره با عدم قطعیت مسئولیت پذیری و درک مخاطب همراه است و عامل ایجاد اضطراب است. مراقبت از اشیا مانند یک خانه معمولا به صورت نگهداری و محافظت از آنها و یا پذیرش مسئولیت در قبال آنها همراه است.

  1. « دوستی » - رابطه یا همکاری مناسب بین دوفرد.
  1. « وصال » - ذوب شدن عاشق در معشوق ؛ حالت نهایی عشق راستین.
  1. « خانواده » - افرادی که از طریق اصل و نسب با یکدیگر ارتباط دارند.
  1. « پیوند روحی » - رابطه بین فرد و فردی که جزئی از وجود وی است.

توماس جای اورد عشق رایک عمل اختیاری می‌داند که پاسخی احساسی به دیگران است و با هدف ارتقا شخصیت صورت می‌پذیرد. و تعریف خود را در زمینه‌های دینی، فلسفی، و علمی قابل استفاده می‌داند.