Sargand magazine

www-qais.blogsky.com

Sargand magazine

www-qais.blogsky.com

استفاده از فن در فیزیولوژی

موجود زنده به عنوان یک مکانیسم فیزیکوشیمیایی دارای خواص بسیار قابل تعمقی است که هیچ ماشین ساخت انسان تاکنون نتوانسته با آن برابری کند. قسمت فیزیکی این مکانیسم، مانند ضربان قلب در گردش خون و کار عضلات و استخوانها در عمل حرکت، به اندازه قسمت شیمیایی آن قابل توجه نیست، ولی به هر حال این مزیت را دارد که به ندرت از نظم خود، بطور جدی خارج می شود. قلب انسان عمری کار می کند، مثلاً هفتاد سال، و اگر معالجه ای هم ضرورت یابد، به ناچار در حال کار کردن انجام می گیرد. یک انسان سالم معمولی خیلی کمتر از بهترین اتومبیلها بیمار می شود در حالیکه موتور او هیچ وقت کار خود را به منظور استراحت تعطیل نمی کند. جنبة فیزیکی بدن انسان اگرچه شکوهمند است ولی در مقایسه با وجه شیمیایی آن از پیچیدگی و اهمیت کمتری برخوردار است . قابل توجه ترین وجوه برتری موجود زنده نسبت به موجود غیر زنده عبارت است از تغذیه کردن (nourishment ، ) رشد یافتن (growth) و مقدر بودن (Predetrmination) راه رشد آن. عمل تغذیه را می توان چنین خلاصه کرد که موجود زنده با استفاده از آلات فیزیکی با اشیائی که نسبت به ساختمان بدنی او تناسب دارند، وارد فعل و انفعالاتی شده و آنها را در اختیار آزماشیگاهی می گذارد تا مقدار حداکثر ممکن آنرا به موادی تبدیل کند که با ساختمان تنی او تناسب داشته باشد و مابقی را دفع کند. رشد یعنی ترکیب ظاهر بدن از طریق تقسیم سلولی به همراه حجم آن افزایش می یابد. مقدر بودن راه رشد نیز که محصول تغذیه و رشد است بدین معناست که تغذیه، بدن شخص بزرگسال را بدون دگرگونی ساختمانی و تغییر ترکیبات شیمیایی نگه می دارد، در حالیکه رشد جوانان باعث می شود ویژگی های ساختمانی والدین با کمابیش محدودیت هایی در فرزند هم نضج گیرند. برحسب این تعریف مقدر بودن راه رشد شامل دو امر تولیدمثل و توارث می گردد. این دو در نظر اول، از خواص تقریباً اسرارآمیز موجود زنده به نظر می رسند، لیکن علم به تدریج در فهم آن موفق می شود هرچند تاکنون آگاهی کاملی در این زمینه بدست نیاورده است . تغذیه - استحاله غذا در قسمت های مختلف بدن، جریانی بسیار پیچیده و شگفت انگیز دارد. بعضی از جنبه های آن مانند چگونگی عمل ویتامینها هنوز مبهم است، لیکن مشخصه اصلی تغذیه نسبتاً ساده می باشد. از عمل بزاق تا نهایی ترین مراحل تغذیه چندین عامل شیمیایی بر روی غذا تأثیر می کند تا بالاخره غذا به صورت قابل جذب خون درمی آید و در رگهای خونی داخل می شود و آنگاه هر قسمت از بدن غذای مورد نیاز خود را باز به یاری عوامل شیمیایی از آن می گیرد . عمل رشد در سلول تخم (ovum - سلول ماده تازه بارور شده) در قابل توجه ترین شکل خود متجلی است که به سرعت تمام به دو، چهار، هشت و ... سلول تقسیم شده و در عین حال افزایش حجم نیز پیدا می کند. عمل رشد در موارد خاصی همچون سرطان ممکن است اشکال بیمارانه ای پیدا کند . جهان بینی علمی مقدر بودن راه رشد، نه تنها در توارث نمایش داده می شود، در ترمیم معمولی فرسودگی ها و خراشیدگی های بدن نیز قابل ملاحظه است. وقتی ناخن و مو را کوتاه می کنیم باز رشد می یابند یا وقتی پوست بدن خراش برمیدارد، پوست جدیدی آنرا ترمیم می کند؛ وقتی بدن بر اثر بیماری ضعیف می شود، پس از مدتی تقریباً به همان وضعی که قبلاً بود برمی گردد. بطور کلی موجود زنده این استعداد را دارد که وقتی نظم بدنی او دچار اختلالی می شود که بیش از اندازه شدید نباشد دوباره به حالت عادی برگردد. توارث نمونه ای از همان توانایی است. بین اسپرماتوزوئید انسان و میمون، الزاماً باید همان اندازه اختلاف وجود داشته باشد که بین انسان و میمون کامل موجود است ولو که ضعف میکروسکوپ سبب می شود که نمایش آنها ممکن نباشد. لزوماً باید فرض کنیم که در جریان رشد جنینی، پیچیدگی هایی که قبلاً موجود ولی نامرئی بوده اند، تجسم پیدا کرده و به صورت قابل مشاهده درمی آیند چه، در غیر این صورت مسئله توارث نامفهوم خواهد بود. بنابراین رشد جنین از نظر منطق عیناً مانند رشد موجود بالغی است که در حین رشد، فردیت خود را حراست می کند و البته این مقایسه فقط با حدود مشابهی صدق می کند . تکنیک در فیزیولوژی تاکنون عمدتاً به صورت طب، یعنی پیشگیری از مرگ و بهبود بیماران ظاهر شده است. آنچه در این زمینه انجام شده از آمارهای مرگ و میر روشن می شود. از تاریخ 1870 تا 1929تغییرات زیر در میزان مرگ و میر جمعیت انگلستان و ویلز به چشم می خورد . میزان مرگ و میر در هزار سال 1870 22 9/ 1929 13 4/ در سایر کشورهای متمدن نیز تغییرات، به همان نحو بوده است. هم زمان با این وضع بر اثر تکنیک دیگری که در فیزیولوژی پدید آمده، میزان زاد و ولد رو به کاهش رفته است به طوریکه ارقام زیرین نشان می دهند : زاد و ولد در هزار سال 1870 35 3/ 1929 19 3/ نتایجی که از این ارقام بدست می آید زیاد است. یکی اینکه افزایش طبیعی جمعیت در کشورهای متمدن رو به توقف می گذارد و شاید دیر زمانی نکشد که یک کاهش واقعی در آن پدید آید. دیگر اینکه تعداد جوانان کمتر و شماره سالخوردگان بیشتر می شود. شاید کسانی که سالخوردگان را عاقلتر از جوانان می دانند از به هم خوردن نسبت پیران و جوانان نتایج مطلوبی را چشم داشته باشند و در مقابل، کسانی متأسف شوند که معتقدند در این جهان متحول، پیران کمتر از جوانان توانایی درک نیروهای جدید را دارند و بیش از جوانان، نیروهای در حال زوالی را که اهمیت خود را از دست می دهند، ارزش قائل می شوند. لیکن این مشکل نیز شاید از طریق تمدید جوانی فیزیولوژیک جبران شود . امر تولیدمثل تا همین اواخر به عنوان یک قوه طبیعی، چشم بسته عمل می کرد. این حال مربوط به اروپاییان بود، در حالیکه بسیاری از قبایل وحشی با استفاده از روشهای مصنوعی از باردار شدن جلوگیری می کردند. در طی پنجاه  استفاده از فن در فیزیولوژی 81 سال اخیر تولیدمثل در میان سفیدپوستان نیز جنبه حساب شده تری گرفته و دیگر دستخوش تصادف نیست. معهذا هنوز نتایج سیاسی و اجتماعی آنکه دیر یا زود باید از پی آن درآیند ظاهر نشده اند؛ اما اینکه اثرات سیاسی و اجتماعی آن چه خواهد بود، مسئله ای است که بعداً مورد بحث قرار خواهد گرفت . پیشگیری مصنوعی از آبستنی اگرچه مهمترین تغییری است که تاکنون حادث شده است، تحول منحصر به فرد ناشی از تکنیک جدید را در این مورد نیست. ایجاد آبستنی مصنوعی هم امروزه امکان پیدا کرده است. این جریان تاکنون زیاد مورد استفاده قرار نگرفته، لیکن وقتی به درجه کامل تری پیشرفت کند، ممکن است در ارتباط با علم اصلاح نژاد (Eugenics) و خانواده، منبع تغییرات عمده ای بشود . اگر هر آینه این امکان به وجود آید که تعیین جنسیت به اراده انسان عملی شود، قطعاً سطوح سازگاری جدیدی در روابط زن و مرد به ظهور خواهد رسید. شاید بتوان چنین تصور کرد که اولین اثر آن افزایش بیش از حد نوزاد پسر باشد. لیکن ادامه این عمل به مدت یک نسل، ارزش زن را به علت کمبود عرضه در مقابل تقاضا بالا خواهد برد و نتیجه آن، بروز آشکار یا نهان «چند شویی (Polyandry)» خواهد بود. احترام زنان به علت ندرت آنان بالا خواهد رفت و در نتیجه زایش نوزاد دختر فزونی خواهد یافت. سرانجام شاید حکومت ناچار شود که با تعیین جایزه در برابر تولید جنسی که در حال حاضر کمبود دارد، تعادلی ایجاد کند. این نوسانهای مداوم و گام های مدبرانه، اثرات شگفتی بر روی احساسات و اخلاقیات خواهند گذاشت . گمان می رود که بالاخره مهمترین عرصه برای تکنیک فیزیولوژیک، زمینه جنین شناسی باشد. تاکنون هدف اساسی علم پزشکی و بیوشیمی، عبارت از سالم نگاه داشتن جسم، یعنی حفظ کارکرد کامل بدنی بود که محصول عوامل طبیعی بوده است. تنها روشی که به منظور بهبود نژاد آدمی عرضه شده، علم اوژنیک (اصلاح نژاد) است. توارث در موجودات عالی به خصوص انسان، فعلاً در ورای حد کنتترل انسان است. شاید رشد جنین خاصی موجودی سالم یا بیمار به وجود آورد، اما به هر حال تا جایی که به خصال قابل توارث فرد مربوط است، او را موجود منحصر به فردی خواهد کرد. در جریان رشد، جهش هایی (mutations) نیز صورت می گیرد، لیکن در این جهش ها نیز هنوز نمی توان بطور ارادی دخالت کرد، و البته این وضع برای همیشه چنین نخواهد ماند. تاکنون بخشهای زیادی در این باره شده است که آیا صفات اکتسابی، قابل انتقال هستند یا خیر، و این بحث هنوز بطور قطعی طرفی برنبسته است، لیکن آنچه بدیهی به نظر می رسد اینست که جریان عمل به صورتی که لامارک باور داشت انجام نمی گیرد. هیچکدام از تغییرات یک ارگانیسم قابل انتقال نیست مگر در صورتی که تغیرات حاصله در کروموزوم های حاوی 1 خصوصیات ارثی مؤثر افتاد؛ اما تغییری که در کروموزوم ها ظاهر شود، امکان انتقال دارد وقتی نوزاد حشره میوه (fruitfly) در اولین مراحل رشد تحت عمل اشعة X قرار گیرد، به صورت حشرة بالغی در می آید که بکلی از سایر حشرات میوه متفاوت است. شاید به موازات تغییراتی که تابش اشعة X در جثة حیوان به وجود می آورد، کروموزومها را نیز تحت تأثیر قرار دهد و در آن صورت تغییرات حاصله قابل انتقال خواهند بود. احتمال می رود که تغییر درجة حرارت محیط و برنامة غذایی نیز در کروموزومها مؤثر باشد، اما آگاهی از این مسائل هنوز دوران کودکی خود را می گذراند. ولی ظهور جهش در این مراحل مختلف رشد جنینی، یک موضوع را مسلم می کند و آن اینکه عواملی وجود دارند که خصلت ارثی ارگانیسم را تغییر می دهند. زمانی که این عوامل کشف شده و تحت ارادة انسان درآیند، خواهیم توانست آنها را در طرق مطلوب برای به دست آوردن آثار و نتایج معلومی بکار بریم. آن موقع دیگر علم اصلاح نژاد، روش منحصر بفردی برای پرورش و تأمین رشد یک نوزاد نخواهد بود .  

جهان بینی علمی تاکنون آزمایشی به منظور بررسی تأثیر اشعة X بر جنین انسان بعمل نیامده است. خیال می کنم که این تجربه و بسیاری دیگر از این رقم که شاید اطلاعات ارزنده ای نیز بر دانش ما بیفزایند، رویهمرفته خلاف قوانین جاری باشند. ولی به هر حال این آزمایشها دیر یا زود شاید در روسیةشوروی تحقق پذیرند. اگر علم با همان سرعتی که داشته است، به پیشروی ادامه دهد می توان امیدوار بود پیش از آنکه قرن حاضر به پایان رسد، آگاهیهای گرانبهایی در مورد تصرف در جنین به دست آید، و این آگاهیها نه فقط مربوط به صفات کسب شده ای خواهد بود که به علت مؤثر نبودن در کروموزوم قابل انتقال نیستند، بلکه شامل دقایق خود کروموزوم نیز خواهند بود. احتمالاً کسب این اطلاعات پس از آزمایشهای ناپیروزمندانه ای ممکن خواهد شد که منجر به زایش افراد کودن و عجیب الخلقه شوند. اما آیا پیدا کردن روشی که بتوان از طریق آن، همة آدمیان را در طی یک نسل به صورت انسانهایی هوشمند درآورد به این قیمت نخواهد ارزید؟ شاید با انتخاب مناسب مواد شیمیایی و تزریق آنها در بطن مادر، بتوان کودک را یک ریاضیدان، شاعر، زیست شناس و حتی یک سیاستمدار بارآورد و اطمینان داشت که ویژگیهای او در اخلاف وی دوام خواهند داشت تا زمانی که به کمک مواد شیمیایی دیگری از آن جلوگیری کنیم. آثار اینگونه امکانات از لحاظ جامعه شناسی، موضوع بسیار بزرگی است که هنوز مورد بحث ما نمی باشد. اما بی پروایی می خواهد که آدم امکان بروز چنین تحولاتی را در آیندة نزدیک، منکر شود . در حالی که پیشگویی جزئیات تقریباً بی احتیاطی تلقی می شود، به نظر من این موضوع بدیهی است که انسان در آینده از همان لحظة انعقاد نطفه بعنوان موجوی تلقی نخواهد شد که باید به حال خود رها شود تا به تبع قوای طبیعی، مراحل رشد خود را بگذراند. و نیز کافی نخواهد بود که از مجموع مراقبتهای لازم فقط به تأمین وسایل بهداشتی او قناعت شود. گرایش تکنیک علمی بطوری است که آدمی هرچیز را همانند مادة خامی برای انجام هدفهای خود بنگرد، نه بصورت داده ثابت و تغییر ناپذیر طبیعت. بتدریج که طرز فکر فنی مسلط تر می شود، کودک و جنین نیز از آن منظر مورد توجه قرار می گیرند. در اینجا نیز مانند دیگر صور «قدرت علمی» امکان خیروشر هر دو وجود دارند و علم در نفس خود نخواهد توانست پیروزی یکی از آنها را بر دیگری تأمین کند .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.